رئال مادرید باز هم قهرمان اروپا شد
برای کسانی که به تازگی و نهایت ده سال است که پیگیر فوتبال هستند شاید قهرمانی های به زعم آنها تکراری رئال کمی خسته کننده و ملال آور باشد. یا تحلیلی که نشان می داد نیمه نهایی چند سال اخیر اروپا به زحمت دستخوش تغییر می شود. ولی نکته این حجم تحسین و تمجید چیز دیگریست.
کمی بیشتر به عقب برمیگردیم و اوایل دهه نود. زمانی که تاخت و تاز بارسای کرایف اغاز شده بود و بارسا به سنت قهرمانی های پیاپی پنجگانه رئال پنج قهرمانی که دو تای آن نیز ثانیه آخری از رئال ربود، به حاکمیت خود اسپانیا پرداخت. فرمت جام باشگاه های اروپا در آن زمان که تنها تیم قهرمان به تورنمنت راه می یافت به فشار روی رئال می افزود و قهرمانی بارسا در آخرین دوره فرمت پیشین لیگ قهرمانان به این امر دامن می زد. رئال ناچار به یارگیری های گستره بود و سرانجام اولین جام پس از سه دهه سخت که باخت برابر لیورپول و بنفیکا را هم در فینال در خود داشت به پایان رسید. در تمامی این سالها رئالی که این جام را جزئی تفکیک ناپذیر از ویترین افتخاراتش می دانست می دید که میلان، بایرن و لیورپول آن را چند سال یکبار با هم رد و بدل می کنند و همیشه دست رئال خالی می ماند
دهه نود با تسلط تیم هایی چون منچستر و بایرن در حال پایان بود که پس از شکست سنگین رئال در دور دوم گروهی - یک هشتم آن زمان - دل بوسکه به داد تیم رسید و به مانند دی متئو در چلسی و زیدان در سال نخست مربی گری تیم را قهرمان کرد. این قهرمانی دوره جدید کهکشانی ها را بر سر زبان انداخت. اما فقط یک دو سال رئال توانست به قدرتش ادامه دهد و دل بوسکه اخراج شد. اینجا را تمام هواداران رئال به خاطر دارند که تصمیم خلق الساعه پرز چه لطماتی به تیم زد و فروش بازیکنان کلیدی چون ماکله له و مورینتس رئال را در استانه نابودی قرار داد. رئال این شانس را داشت که بارسا چندان مقتدر نبود
این موضوع هم چندان به درازا نکشید و دیری نگذشت که ابتدا عصر رونالدینیو و سپس گواردیولا و مسی فرا رسید.
حجم تحقیری که رئال در این چند سال به جان خرید را تنها یک رئالی متعصب می تواند توصیف کند و شاید آنقدر که فکرش را می کنی آسان هم نباشد. شکست درهم شکننده 6-2 در برنابئو و متعاقب آن 5-0 برابر بارسا حداقل مرا در حد مرگ حرص داد و در مقابل دیدن قهرمانی های جورواجور گواردیولا و بازی روان و تاکتیکی او که هیچ تیمی را بی نصیب نمی گذاشت عذاب ما را دو چندان کرده بود.
مورینیو علیرغم تمام انتقاداتی که از او می شود شاید به نوعی بهترین مربی رئال در این چند سال بود. توقف بارسای پپ بقدری مهم است و حضور در نیمه نهایی های پیاپی که تبدیل به آرزوی دست نیافتنی پس از دل بوسکه شده بود موید این مطلب است که قهرمانی 2011-12 رئال و شکست بارسا در نئوکمپ مرهم زخم عمیق رئالی ها در این سالهاست و نباید به سادگی از آن گذشت. به مورینیو بسیار بی مهری شد که خودش نیز در این میان بی تقصیر نبود. عیب او نحوه ارتباط با ستاره هاست. آنجلوتی درست بالعکس خوزه با ارتباط گیری توانست جو رختکن و تمرین رئال را بهبود بخشد و همین پازل رئال را تکمیل کرد و چیزی که در حقیقت مورینیو مستحق آن بود را بدست آورد. دسیما
دوره نزول آنجلوتی و به تبع آن بنیتز نیز آنقدر روشن است که نیاز به بازگویی نیست. و سرانجام قهرمانی پیاپی رئـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــال....
شاید دو سال پیش همه ما رئالیها از دیدن توپ طلای پنجم مسی و آمادگی اش برای ششمی و لیگ قهرمانان پیاپی غمگین بودند و قهرمانی رئال قوت قلب ما بود ولی قهرمانی در دومین سال پیاپی بقدری ناب و نایاب است که حتی فرگوسن پس از قهرمانی در مسکو حریف بارسای پپ نشد و به آن دست نیافت. هاینکس قافیه را به دی متئو باخته بود و خود گواردیولا هم از اینتر شکست خورد و هیچکدام از تیم های دست نیافتنی این سالها نتوانسته بود قهرمانی خود را تکرار کند. اگر سال قبل به صحبت در مورد قرعه کشی های بودار و آسان رئال می پرداختند امسال هیچ حرف و حدیثی در مورد این قهرمانی مقتدرانه نبود. همه اجزای تیم در حد اعلای خود ظاهر شدند و تاریخ را از نو نوشتند. حریفان رئال در مراحل مختلف با کیسه های پر از گل بدرقه می شدند و رنسانس کریس رونالدو هم فراموش نشدنی است.
بله. بقول جمله ای که بر سر زبانها افتاده "من حق دارم پس از تمام اینها فریاد بزنم "
و رئال عزیز تا می توانی از این قهرمانی خوشحال باش و برای تمام تیم های اروپا از بارسا گرفته تا بایرن و یووه و لیون و اتلتیکو و وووو کری بخوان و تحقیرشان کن و بر سرشان فریادی از غرور بزن. در تمامی این سالها پس از هر گلی که خوردی هورا می کشیدند و تمام جهان فوتبال از باخت تو مسرور و شاد بودند و لبخندی مملوء از توهین را بعد هر باخت از همه می دیدی. گویا پادشاهی بودی که چند روز حکومتت به یغما رفته و همه عقده های نهانی خود را پس نزولت به سرت می کوفتند. پس بخند به تمامی آنها، به آنها که ستاره تیمت و بهترین گلزن تاریخت را در حد یک مدل مو می دانستند، به آنها که موفقیت هایت را ناشی از هزینه های هنگفت می دانستند، کسانی که برای هر پیروزی ات یک بهانه در آستین داشتند تا بی ارزشش کنند. برای تمامی حسودانت عکس های سیبلس و آتش بازی های برنابئو را فوروارد کن تا حرص خوردن های تو را آنها هم تجربه کنند. برای پیکه کارت پستالی از تعداد جامهایت بفرست تا دیگر نگوید که فینال کوپا باید در برنابئو باشد.
برای استوئیچکوف عکس تابلوی 12 تعویض کیکو کاسیا بفرست تا حالش جا بیاید از نبوغ دروازبان رئال در شادی قهرمانی.
برای همه بفرست و تا نفس داری هورا بکش و شاد باش.