مطلب ارسالی کاربران
دشت بی فرهنگی ما. دروغی به نام تماشگر نما
فصل اول: معجزه یا حماقت
سالهاست که ما ایرانیها از هشتم آذر ماه هزار و سیصد و هفتاد و شش به عنوان روز حماسه یاد می کنیم. حماسه ملبورن. همین چند وقت پیش بود که بارسلونا در نیوکمپ با نتیجه شش بر یک پایسن ژرمن را برد تا به قول گزارشگر کاتالان بزرگترین بازگشت فوتبالی تاریخ رخ دهد. اما مرغ ما ایرانیها یک پا دارد. کامبکی بزرگتر از بازی ملبورن رخ نداده است و نخواهد داد. در آن جو سنگین ملبورن در روزی که حتی سیگار که به پای همه میسوزد توان همراهی ویرا را نداشت و نیمه رها شد و بر زمین تارتان ورزشگاه ملبورن افتاد. آن روز،روز معجزه بود. ولی از دید مردم استرالیا آن روز هیچ معجزه ای رخ نداد آنها مقصر هن روز را سالهاست که پیدا کرده اند از دید آنها خدا نبود که به کمک ما آمد بلکه دیوانه ای به نام پیتر هور پریدن روی تور دروازه ایران و پاره کردن آن جو بازی را کاملا عوض کرد و آنها چوب بی فرهنگی یک نفر را خوردند. ملتی غرق در غم شد. چون مردی دیوانه تصمیم گرفت قانون را زیر پا بگذارد
فصل دوم : دروغی به نام تماشگر نما
ما ایرانیها مشکل عجیبی با رو راست بودن داریم. آنچنان که در فرهنگ ما رک بودن گاهی تعبیر به بی ادبی میشود. ما هیچوقت جرات نداریم واقعیت تلخ را در روی خودمان یا دیگران بگوییم. همین رفتار ما باعث شد که در فوتبال ما لغتی به نام تماشگر نما به فرهنگ لغتمان اضافه شود. در روزی که ورزشگاه آزادی یکپارچه در قالب گروههای پنجاه هزار نفری فحشهای ناموسی نثار هم میکردند، هیچ تماشگر نمایی در ورزشگاه نبود هر که بود تماشگر بود و بس!
فصل سوم: تشویق برای هیچکس تنبیه برای همه
تماشاگران پرسپولیس از حضور در ورزشگاه در روز بازی با لخویا محروم شدند. در بازی ملی هم باید منتظر اعلام محرومیت باشیم. در همین بازی با چین کمک داور بازی تا مرز بیهوشی رفت. مطمئن باشید که اگر آبیها هم همین روند را داشته باشند بازی بعد از العین، هر وقت که باشد محروم هستند. در روز بازی استقلال با السد ژاوی از دست لیزر انداز استقلالیها کلافه شد. بی فرهنگی ما هیچ مرزبندی ندارد. نه آبی نه قرمز نه ملی. در واقع هر چه هست ماییم و ما. وقتی فحش به نظرمان جالب است ما هم با دیگران همصدا میشویم. وقتی بغل دستی ما بطری پرتاب میکند و برد دستش زیاد است به او دستخوش هم میدهیم. چه دوست داشته باشیم چه نه در دنیای منظم و مدرن امروز ما ایرانیها وصله ناجور هستیم. هیچ وقت منظم نمیشویم. از قانون شکنی لذت می بریم. در هر صفی گند میزنیم به نظم و ترتیب. بی شعوریمان را زرنگی تعبیر میکنیم. هنوز مترو سوار شدن و پیاده شدن را یاد نگرفته ایم. ما قصدی هم برای اصلاح خودمان نداریم چون ایرادی در کارمان نمی بینیم. کار از فرهنگ سازی گذشته است. فرهنگ سازی برای کسیست که نمی داند کار درست چیست. برای مایی که می دانیم غلط چیست و از انجام کار غلط لذت میبریم راهی به جز اینکه طردمان کنند نیست. محروممان کنند. ما لغت تماشگر نما را ساختیم و بعد از هر باری که تماشاگرانمان لیزر انداختند ترقه زدند فحش دادند زباله ریختند بی نظم آمدند و بی نظم رفتند فریاد زدیم هیچ جای دنیا چنین تماشاگرانی ندارد!! ؟ آری درست است ولی از چه لحاظ؟؟