بشر جماعت همیشه از این که تحت نظر باشد یا ریز و درشت اطلاعات زندگیاش توسط دیگران جمعآوری شود، وحشت زیادی داشتهاست. دلیلش هم کاملا واضح و مشخص است: هر انسانی در زندگی خود رازهای مگوی بسیاری دارد. به همین دلیل در عموم جوامعی که دیکتاتوری بر آنها حاکم نباشد مساله «حریم خصوصی» افراد از اهمیت بالایی برخوردار است. البته از نظر حفظ «حریم خصوصی» جدلهای زیادی در جهان امروز وجود دارد. با پیشرفت تکنولوژی و ابزارهای تحت نظر قرار دادن انسانها، این مساله به یک معضل اساسی تبدیل شده و حتی برخی جامعه شناسان اعلام کردهاند با ابزارهای کنونی در آیندهای نه چندان دور همه انسانها تحت نظر و کنترل خواهند بود که این مساله خطرناکی برای بقای بشریت خواهد بود. خصوصا پس از افشاگریهای تکان دهنده ادوارد اسنودن در سال 2013 که به عنوان یکی از کارمندان سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا و پیمانکار آژانس امنیت ملی این کشور با ارائه مدارکی نشان داد آمریکاییها به شکل نامحدودی از طریق حسابهای کاربری افراد در فضاهای اینترنتی به همه دادهها و زندگی آنها دسترسی دارند و میتوانند کنترل نامحدودی بر جزئیترین اتفاقات زندگی افراد داشته باشند. «تحت نظر» قرار دادن یا کنترل افراد از طریق داشتن همه اطلاعات آنها به ذات سوژه بسیار جذابی برای سینماست. از همان سالهای ابتدایی آغاز هنر هفتم فیلمیمثل «متروپلیس» فریتس لانگ به آن پرداخته و آثار مهمیدر تاریخ سینما مثل «پنجره عقبی» آلفرد هیچکاک یا «مکالمه» فرانسیس فورد کاپولا، «همه مردان رئیس جمهور» آلن.جی.پاکولا، «گزارش اقلیت» استیون اسپیلبرگ و حتی مجموعه فیلمهای «جیسون بورن» با همین محوریت ساخته شدهاند. به بهانه اکران فیلم پر و سر صدای «اسنودن» به کارگردانی الیور استون نگاهی انداختیم به برخی از موفقترین فیلمهای ساخته شده با این موضوع طی دو دهه گذشته.
۱.اسنودن / Snowden
دو سال پس از ساخته شدن مستند موفق و تکان دهنده «شهروند چهارم» توسط لاورا پویترس در سال 2014 که یکی از مستندهای مهم سال لقب گرفت و تقریبا مهمترین جوایز مستند سال را به دست آورد، الیور استون فیلمساز جنجالی هالیوود به سراغ ساخت اثری سینمایی از زندگی ادوارد اسنودن رفت. کارمند سابق سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا که در سال 2013 با افشای اسنادی از جمعآوری اطلاعات بی حد و حصر آمریکاییها از مردم سراسر جهان به وسیله بدافزارهای جاسوسی تعبیه شده در فضای اینترنت، دنیا را تکان داد. کاری که اسنودن در لو دادن این اسناد کرد خطرناک بود و میتوانست به قیمت جان او تمام شود، اما او با هوشمندی و استفاده از همان امکانات تکنولوژیک توانست فرار کند و در جای نامعلومیدر روسیه مخفی شود. الیور استون برای ساخت فیلم زندگی اسنودن مرارتهای زیادی متحمل شد. تقریبا همه کمپانیهای فیلمسازی آمریکا از دادن بودجه به فیلم او خودداری کردند و بسیاری از بازیگران نیز حاضر به ایفای نقش اسنودن در فیلم نشدند تا این که جوزف گوردون لویت جوان این نقش را پذیرفت و فیلم هم در آلمان جلوی دوربین رفت. یکی از ویژگیهای مثبت فیلم استون این است که کارگردان از شلوغ کاری بیهوده پرهیز کرده و مخاطب را بیشتر از این که درگیر یک فضای تریلر و تعقیب و گریزی کند به فضای فکری مرد جوانی میبرد که ناگهان میبیند در تمام مدتی که او با خیال خدمت به کشورش در حال فعالیت بوده نظام اطلاعاتی کشورش در حال تجسس در خصوصیترین بخشهای زندگی مردم عادی است تا در مواقع لزوم بتواند از آن اطلاعات علیهشان استفاده کند. موضوعی که آنقدر اسنودن جوان و آرمان گرا را مشوش و سر درگم میکند که در نهایت تصمیم میگیرد همه سختیها را به جان خود بخرد و جهان را از وجود این جاسوسی عظیم و غیرقانونی مطلع کند. اسنودن فیلمیاست درباره اخلاق و نگاه به آینده، زمانی که یک شهروند به جای آن که مثل بسیاری از همکارانش بی خیالی طی کند و فقط به فکر منافع خودش باشد از همه آن چیزی که دارد میگذرد تا شاید دنیا را جای بهتری برای زندگی کند
۲.دشمن ملت / Enemy of the State
یکی از بهترین فیلمهای کارنامه تونی اسکات کارگردان فقید انگلیسی است که در سال 1998 ساخته شده و ویل اسمیت، جینهاكمن، جان ویت، لیزابونه، رجیناكینگ واستوارت ویلسون از بازیگران اصلی آن هستند. ماجرا از این قرار است که یکی از نمایندگان کنگره به نام فیل همرسلی با طرحی که بر مبنای آن سازمانهای اطلاعاتی آمریکا قدرت بیشتری برای نظارت بر افراد و گروهها پیدا میکنند مخالف است. او معتقد است این نظارت بیشتر، عملا حریم خصوصی شهروندان این کشور را از بین خواهد برد. همرسلی به دلیل این مخالفت توسط سناتوری به نام توماس رینولدز کشته میشود. در حالی که همه آمادهاند مرگ همرسلی را ناشی از بیماری قلبی عنوان کنند، اما ناگهان میفهمند مردی به نام زاویتز از صحنه کشته شدن همرسلی فیلمبرداری کرده و این یعنی رینولدز در خطر بزرگی قرار گرفته است. زاویتز که از طریق برنامه کنترل ماهوارهای شناسایی میشود، در اوج تعقیب و گریزها و در حال فرار از دست ماموران امنیتی فیلمیرا که در اختیار دارد خیلی اتفاقی به دست وکیلی به نام رابرت کلیتون میرساند. دیدن این ویدئو سرنوشت زندگی کلیتون را عوض میکند .او در حالی که نمیداند پشت ماجرا چه خبر است زندگی شخصی و کاری او تا مرز فروپاشی پیش میرود تا این که مردی به نام ادوارد بریل سر و کله اش پیدا میشود. بریل که از ماموران قدیمیاطلاعات آمریکاست و مدتهاست از آنها جدا شده در صحبت با کلیتون از وجود یک شبکه جاسوسی به نام «اشلون»پرده برمیداردکه درسال 1947 توسط آمریکا و انگلیس ساخته شده و میتواند تمام مکالمات تلفنی افراد را کنترل كند و درحریم خصوصی آنها وارد شود. برنامهای كه قرار بوده فقط مخصوص جنگ سرد باشد، اما آمریکاییها با پیشرفته کردنش هنوز هم از آن استفاده میکنند. فیلم تونی اسکات یک اثر تعلیقی و خوش ریتم است. فیلمنامه دیوید مارکونی پر از صحنههای تعقیب و گریز تماشایی است که باعث میشود مخاطب علاوه بر درگیر شدن با موضوع قابل تامل آن، از دیدن یک اثر اکشن و پرهیجان هم لذت کافی را ببرد.
۳.زندگی دیگران / The Lives of Others
فلوریان هنکل فون دونرسمارک با ساخت اولین فیلم خود در سال 2006 یک شبه ره صد ساله را طی کرد. فیلمیآلمانی که توانست اسکار بهترین خارجی زبان آن سال را به همراه بیش از 60 جایزه معتبر بین المللی به دست آورد تا یکی از مهم ترین فیلمهای تولید شده سال 2006 لقب بگیرد. البته فروش 80 میلیون دلاری این فیلم در بازارهای جهانی آن هم وقتی تنها 2 میلیون دلار خرج آن شده بود باعث شد از نظر مالی هم حسابی خستگی از تن سازندگان این اثردر برود. داستان «زندگی دیگران» در اوایل دهه 80 میلادی میگذرد؛ زمانی که هنوز دیوار برلین فرو نریخته و حکومت سوسیالیستی آلمان شرقی به دنبال پیدا کردن مخالفان این حکومت و مجازات آنها بود. طبعا در این موقعیت سیاسی-اجتماعی خاص، جاسوسی و استراق سمع از زندگی افراد مهمترین ابزار مورد استفاده حکومت برای کنترل جامعه است. «گئردوایسلر» از بازجویان ارشد وزارت امنیت آلمان شرقی(اشتازی) است. او مامور میشود با استفاده از ابزارهای شنود و جاسوسی آن زمان جزئیات زندگی نمایشنامهنویسی به نام «گئورگ درایمن»رازیرنظربگیرد تا باپیداکردن مدرکی علیه او، فرصتی برای حکومت فراهم کند تا فعالیتهای این هنرمند را محدود کند؛ هنرمندی که حکومت هر چه گشته نتوانسته دلیلی برای محکوم کردن او پیدا کند. وایسلر بر حسب وظیفه از تمام ابزارها برای تجسس در زندگی شخصی درایمن استفاده میکند با این حال هر چه بیشتر وارد زندگی این هنرمند میشود میبیند تصویری که حکومت از او ساخته با خود واقعی این نمایش نامه نویس متفاوت است و کم کم این بازجوی رده بالا دچار تحولات عمیق اخلاقی در زندگی خود میشود، خصوصا از زمانی که میفهمد دلیل اصلی حکومت برای تحت نظر قرار دادن درایمن چیست. در این درام تاثیر گذار و عمیق اولریش موئه نقش وایسلر را به عهده دارد و سباستین کخ در نقش درایمن ظاهر شده است. جالب است بدانید موئه که در سال 2007 درگذشت خود نیز زمانی که در اوایل دهه 80 میلادی بازیگر تئاتر بوده تحت نظر حکومت آلمان شرقی قرار داشته است.
۴.نمایش ترومن / The Truman Show
ایده اولیه «نمایش ترومن» با این که کمدی است، اما بحثهای جدی و جامعه شناسی زیادی را در زمان اکرانش ایجاد کرد. زندگی مردی در دنیای امروز که از بدو تولد مقابل دوربینهای مخفی قرار دارد و بی آن که خودش بداند جزء به جزء زندگیاش به عنوان مدیایی سرگرم کننده برای مردم سراسر دنیا پخش میشود. یک کمپانی عظیم فیلمسازی با خلق لوکیشنی عظیم و به کار گرفتن کلی بازیگر ریز و درشت، شهری درست کرده که مرد از ابتدای دوران کودکی در آنجا بوده و خاطراتش در آنجا ثبت شده است. این مرد کسی نیست جز ترومن بوربانک(جیم کری)، مرد جوانی که ظاهرا در نوجوانی پدرش را از دست داده، یک بار عاشق شده و عشق خود را بی آن که خبر داشته باشد چگونه، از دست داده و حالا با همسرش زندگی معمولی خود را میگذراند. همه چیز ظاهرا بر وفق سازندگان زندگی ترومن است تا این که کم کم مرد جوان به برخی چیزهای اطرافش مشکوک میشود و تصمیم میگیرد در زندگیاش کنکاش بیشتری انجام دهد. این کنکاش چندان به مذاق کریستوف(اد هریس) کارگردان این نمایش عظیم خوش نمیآید و تمام تلاش خود را به کار میگیرد تا کاری کند ترومن دست از جستوجوی حقیقت بردارد، اما ترومن که فهمیده هر حرکت و رفتار او تحت نظر است و واکنش همه اطرافیانش از پیش تعیین شده تصمیم میگیرد به هر قیمتی که هست ته و توی ماجرا را درآورد. تحت سلطه بودن و در معرض عموم قرار گرفتن جزء به جزء زندگی همان چیزی است که عموم انسانها با تمام وجود تلاش میکنند از آن دوری کنند.البته زمانی که خوراک رسانهای و قدرت سیاسی به بهرهگیری از جزئیات زندگی افراد وابسته میشود آن وقت فرار از چنین موقعیتی کار سختی است. درست است که «نمایش ترومن» با ایجاد فضایی کمدی و استفاده از کمدینی سرشناس مثل جیم کری سعی کرده تا جای ممکن تلخی سرنوشت پر از استعاره ترومن را کم کند، اما با گذشت 20 سال از ساخته شدن این فیلم و با نگاهی به دنیای اطرافمان میبینیم ماجرایی که پیتر ویر با فیلم نامه ای از اندرو نیکول تبدیل به «نمایش ترومن» کرده امروز بسیار آشنا و دم دست است. با این تفاوت که در زندگی امروز، بسیاری از مردم خود خواسته نمایش زندگی خود را به دست کریستوفهای تکثیر شده سپرده اند. در این فیلم بازیگران دیگری چون لورا لینی، ناتاشا مک الهون، پل جیاماتی و نورا امریچ نیز حضور دارند. «نمایش ترومن» توانست نامزد سه جایزه اسکار بهترین کارگردانی، بهترین بازیگر مکمل مرد برای اد هریس و بهترین فیلمنامه اوریجینال شود و جیم کری هم برای بازی در این فیلم جایزه بهترین بازیگر کمدی گلدن گلوب را به دست آورد.
۵.تعادل / Equilibrium
میگویند آن چیزی که باعث میشود هر انسانی مختصات خاص خود را داشته باشد و نتوان به راحتی او را کاملا تحت نظر قرار داد احساسات است و تنها این ویژگی است که انسان را تبدیل به موجودی غیر قابل پیشبینی میکند. این ویژگی که عموما امر مثبتی تلقی میشود در فیلم «تعادل» منفی ترین ویژگی بشری است و باید سرکوب شود تا همه انسانها با داشتن یک سری ویژگی مشخص قابل رهگیری باشند. احساسات تنها بخش وجودی انسان است که به این راحتیها قابل طبقه بندی و نظارت نیست. پس اگر قرار باشد دنیایی وجود داشته باشد که همه انسانها در آن به راحتی قابل کنترل و تحت نظر باشند اول از همه باید احساسات را از آن دور کرد تا تبدیل به موجوداتی ماشینی شوند. داستان فیلم «تعادل» به کارگردانی کرت ویمر که در سال 2002 ساخته شده ودر سال 2072 میگذرد از همین جا آغاز میشود. داستان فیلم به زندگی مردم پس ازجنگ جهانی سوم میپردازد كه ظلم و فساد و تباهی جهان را فراگرفته است. در این شرایط فرماندهی با استفاده از نیروی نظامی رهبری جهان را به عهده گرفته است. او معتقد است برای جلوگیری از وقوع جنگ جهانی چهارم که به نابودی کل بشریت منجر خواهد شد بشر باید تحت نظارت کامل قرار گیرد و برای رسیدن به این وضعیت در درجه اول احساسات که باعث میشود انسانها سرکش و نافرمان شوند، از بین برود. به همین منظور پس از نابودی همه آثار فرهنگی و هنری و کتابها و هنرمندان، او مردم را به خوردن «پروزیم» مجبور میکند؛ دارویی که احساسات را میکشد و باید دو بار در روز مصرف شود. هر فردی هم که از خوردن آن اجتناب کند و آثار احساسات در او نمایان شود محکوم به اعدام است. جان پرستون یک مامور احساسات یاب است که موظف است پس از شناسایی آدمهایی که پروزیم نمیخورند آنها را به مجازات مرگ برساند. او به خوبی ماموریتهای خود را انجام میدهد تا اینکه یک روز بر اثر اتفاقی داروی ضد احساس خود را نمیخورد و پس از آن دچار دگرگونی هولناکی شده و به این ترتیب از نظارت حکومت خارج میشود. جان که طبق قانون مجرم است پس از شناسایی مجبور به فرار میشود و به تور گروهی که هنوز احساسات در آنها زنده است میخورد تا زمینه مبارزهای گسترده علیه این نظارت هولناک را آغاز کند. کریستین بیل، تای دیگز، امیلی واتسون و شان بین بازیگران اصلی این فیلم سینمایی هستند.
۶.آشفته / Disturbia 53
سال پس از آن که آلفرد هیچکاک در سال 1954 فیلم تحسین شده «پنجره عقبی» را با حضور جیمز استیوارت یکی از بزرگترین بازیگران تاریخ سینما ساخت، کارگردان نه چندان سرشناسی به نام دی.جی.کاروسو به تهیه کنندگی استیون اسپیلبرگ فیلمیساخته به نام «آشفته» که داستان آن یادآور شاهکار هیچکاک است. «آشفته» داستان پسر نوجوانی به نام کایل برچت (شیالبوف) است که پس از درگیری با معلمش،ازمدرسه اخراج شده ومجبور است دوران محکومیت خود را به صورت حبس خانگی بگذراند. کایل که در خانه تک و تنهاست تلاش میکند برای خودش سرگرمیدرست و درمانی به راه بیندازد و در نهایت به این ایده میرسد که به وسیله یک دوربین خانه همسایههای اطرافش را دید بزند و با دیدن کارهایی که آنها در طول روز انجام میدهند و اتفاقاتی که در خانه برایشان میافتد خودش را سرگرم کند. او در این زاغ سیاه چوب زدنهایش از در و همسایه، ناگهان با مردی در همسایگیشان مواجه میشود و خیلی زود میفهمد یک آدم کش است. این ماجرا که حسابی ترس و هیجان کایل را برانگیخته باعث میشود او تلاش بیشتری برای سر درآوردن از زندگی رابرت تایلر کند. این سرک کشیدنها آنقدر ادامه پیدا میکند که بالاخره کایل متوجه میشود آقای تایلر یک قاتل سریالی بسیار خطرناک است و از اینجا به بعد است که زندگی خانگی کایل برایش تبدیل به جهنمیهولناک میشود. هر چند فیلم کاروسو فرسنگها با شاهکاری که هیچکاک ساخته فاصله دارد، اما لحظات تعلیق خوبی در آن خلق شده، خصوصا که برخلاف «پنجره عقبی» این بار شخصیت اصلی قابلیت تحرک کافی دارد و همین موضوع هیجان و تعلیق بیشتری به فیلم داده است. دیوید مورس، سارا رومر، کری-آن ماوس و وایولا دیوس دیگر بازیگران این فیلم سینمایی هستند. فیلم با بودجه ای 20 میلیون دلاری بیش از 120 میلیون دلار در جهان فروخت.
۷.جاده قرمز / Red Road
اولین تجربه کارگردانی آندرا آرنولد یک درام قدرتمند روانشناسانه در مورد افرادی است که به عنوان انسانهایی عادی، دیگران را در قالب سیستمی امنیتی تحت نظارت قرار میدهند. فیلم یک شخصیت اصلی به نام جکی دارد و داستان آن در آینده ای نامعلوم و در شهر گلاسکو میگذرد. جکی زنی است که شوهر و فرزندش را از دست داده و برای گذراندن امور زندگی خود در مرکز مشاهدات پلیس که به «چشم شهر» معروف است کار میکند. در چشم شهر تصویر هزاران دوربین امنیتی ریز و درشت که در قسمتهای مختلف شهر نصب شدهاند روی صدها مانیتور آورده میشود و به این ترتیب کارمندان آن میتوانند در طول روز با نگاه کردن به این مانیتورها علاوه بر این که کنترل کامل شهر و رفتارهای شهروندان را در دست دارند به زندگی آنها و اتفاقاتی هم که در طول شبانه روز برایشان رخ میدهد نگاه میکنند. جکی هم با مرور روزانه این دوربینها زندگی خود را میگذراند. تصاویری که در طول فیلم هر کدام از حس و حال متفاوتی برخوردارند. گاهی غمگین کننده اند و گاه خنده آور. همه چیز برای جکی عادی پیش میرود تا این که یک روز بر حسب اتفاق در یکی از مانتیورها تصویر مردی به نام کلاید را میبیند؛ مردی که رابطه مستقیمیبا نابود شدن زندگی جکی و از دست رفتن همسر و فرزندش دارد. از اینجا به بعد ماجرا وارد فاز تازهای میشود؛ دوربینهایی که تا دیروز اسباب سرگرمیجکی بود حالا تبدیل میشود به مهم ترین وسیله برای زیر نظر گرفتن و احتمالا انتقام از مردی که همه چیز زندگی اش را گرفته است. مهم ترین ویژگی فیلم این است که به خوبی میتواند درون انسانها را وقتی که نمیدانند تحت نظرند به تصویر بکشد؛ جایی که هر انسانی ماسک و نقاب را از چهره واقعیاش بر میدارد و خود واقعیاش میشود؛ درست همان زمان که کمتر انسانی دوست دارد لنز دوربینی در حال ثبت تصاویرش باشد. در این فیلم که محصول مشترک انگلستان و دانمارک است کیت دیکی، تونی کوران، مارتین کامپسون و ناتالی پرس به عنوان بازیگران اصلی حضور دارند. «جاده قرمز» محصول سال 2006 است و توانسته جایزه ویژه هیات داوران جشنواره کن را به دست آورد.
۸.مجموعه جیسون بورن:the bourn collection
کمتر کسی است که در ژانر جاسوسی نام جیسون بورن بلوندِ جدی و کارکشته سینما را نشنیده باشد.مجموعه بورن با بازی مت دیمون و کارگردانی پاول گرینگراس سبک و سیاقی تلفیقی از اکشن های جیمز باندی را با حال و هوای جاسوسی روسی تلفیق کرده و به دستاوردی بزرگ رسیده.موضوع بحث در تمامی اپیزود های این اکشن خوش ساخت حول فعالیت های پنهانی و مخرب سازمان اطلاعات امریکا(سی آی اِی) بوده و پروژه های انها مبنی بر ساختن جاسوس ها وسرباز هایی قوی باهوش و توقف ناپذیر برای دست یابی به اطلاعات سری شوروی القاعده و .... طوری که جاسوس های معمولی نتوانند. جیسون بورن که ظاهرا نقطه آغاز این پروژه بوده بعد از این که وسط اقیانوس اطلس بیدار شده و حتی یک ثانیه از گذشته خود را به یاد نمی اورد.تنها چیزی که او به یاد می اورد مهارت های رزمی فوق العاده و هوش جاسوسی و مخفی کاری و غافلگیریه اوست.او تصمیم میگرد از گذشته خود اگاه شود و در این راه پی به راز های کثیفی از سازمان سیا میبرد و در تلاش است گره نام خود و این سازمان را از هم باز کند و پایش را از ماجرا بیرون بکشد.اما یکی دیگر از عواملی که توجه ها را به اثار بورنجلب میکند واقعی بودن دست کم نیمی از جریاناتی است که در فیلم شاهدشان هستیم.طی مصاحبه ای با پاول گرینگراس او عنوان داشت که برخی از ایده ها و ماجرا های فیلنامه از اسناد مخفی و محرمانه لو رفته سی آی اِی در دهه هشتاد و نود بخصوص در رابطه مسائل مربوط به شوروی بوده است و پروژه هایی نظیر ساختن ابر جاسوس ها و ابر سرباز هایی که در عمل سیا واقعا دست به انها زده است. کالکشنبورنبه بهترین صورت با فاکتور هایی به جا مناسب موضوع جاسوسی وضد جاسوسی را در برابر بزرگرترین سازمان اطلاعات جهان به تصویر میکشد.
- The Bourne Supremacy 2004
- The Bourne Ultimatum 2007
منبع:نقد فارسی