24 اسفند،عید 95؛ امسال همه چیز متفاوت است...
همه چیز از ساعت 4 صبح شروع شد. وقتی آن سکته لعنتی به سراغش آمد. چند ساعت بعد وقتی بدن نیمه جان او روی تخت افتاده بود کم تر کسی امید داشت تا باز بتواند سرپا شود و همین طور هم شد. برخلاف داستانهای کودکانه که همیشه همه چیز با خوبی و خوشی تمام میشود راوی تصمیم گرفته بود ماجرا را سمتی دیگر هول دهد.
امروز 24 اسفند، به یاد 24 ابدی بار دیگر به احترام کلاه از سر برمیداریم. به یاد هادی که گلهایش ما را به وجد می آورد، به یاد هادی که ابهت و اخلاقش در زمین فوتبال هرکسی را به احترام وا میداشت، امسال شاید فقط «ما» دم عید هنگامی که دعای یا مقلب خوانده می شود به یاد خانوادهای می افتیم که مردش، هانی نوروزیست.
امسال «ما» همه نوروزمان را با آن خانواده شریک خواهیم شد و میان آن همه خبر تراز اول که تبلیغ سریال های نوروزی را میکنند و یا ندای گران شدن نان را می دهند، دست روی روزنامه ای قدیمی خواهیم گذاشت که خبر پایان یک تراژدی را به تلخ ترین شکل ممکن به هواداران فوتبال داد.
شاید «ما» تنها کسانی باشیم که وسط سفره هفت سینمان یک چیز دیگر اضافه کنیم تا به دیگران نشان دهیم که خبر هانی نوروزی مختص روزنامه ها نیست و هانی در قلب ما جا دارد. امسال «ما» به سفره هفت سینمان چیزی اضافه خواهیم کرد که دیگر هانی آن را نخواهد دید؛سیمای پدر را ...