فردا مصادف است با 50امین سالگرد اولین حضور جرج بست در منچستریونایتد
********************
در همین راستا گزارشی از روزنامه دیلی میرور در (صبح فردای مرگ جرج بست) میتونید بخونید.
وقتی که یک اسطوره به خواب فرو رفت و دکترها گفتند که اوبیدار نخواهد شد. زندگی شگرف آور جرج بست اسطوره فوتبال شب گذشته تنها چندساعت تا پایانش فاصله داشت. اسطوره 59 ساله منچستریونایتد با خونریزی داخلی در حالت اغما به سر میبرد .
او فقط میتوانست که با کمک دستگاه نفس بکشد.مشاور او پروفسور راجر ویلیامز با چشمانی پراز اشک میگفت :"جورج درحال رسیدن به پایان راهش میباشد.ساعات او قابل شمارش هستند.در 24ساعت آتی او هرلحظه ممکن است از دنیا برود. بازگشت ممکن نیست."
پسر 24 ساله جورج به همراه پدرش که 87 سال سن داشت از او در بیمارستانی درغرب لندن مراقبت میکردند و هم تیمیهای یونایتدی اش سربابی چارلتون و دنیس لاو آمده بودندکه با او وداع کنند ...
*******************
منابع مختلف...
حیاط بیمارستان كرانوبل پر ازدسته هاى گل شده بود. گلهایى كه به پاس گلزنى هاى شماره هفت منچستر كنار جسم بى جان او قرارمى گرفت .«جرج عزیز! براى شادى هایى كه به من بخشیدى متشكرم. هرگز فراموشت نمى كنم.» و این تنها یكى ازدست نوشته هایى بود كه تماشاگران فوتبال دربریتانیا پس از مرگ جرج بست در دست داشتند...
********************
روزنامه Daily Express مى نویسد :
آرزوى بست این بود كه تمام اعضاى بدنش را اهدا كند.
*********************
اظهار نظر جرج بست در مورد باشگاه منچستریونایتد :
من با باشگاه منچستریونایتد بهترین روزهایم را داشتم . هر چه در رؤیاهایم متصور بودم برایم درورزشگاه اولدترافورد پیش آمد. آن دقایق همیشه در یاد و خاطره ام هستند.
هیچگاه فریاد هواداران باشگاه منچستریونایتد را از یاد نمیبرم. مخصوصاً آن هنگام که در تونل ( رختکن ) راه میرفتم و این سر و صداها در گوشم میپیچید! هیچ چیزی خوشایندتر از شنیدن صدای شادی هواداران و دیدن دست تکان دادنهای آنها نیست.
آنروزها روزهای من بود و درپایان هم برای من بد نبود. من هنوز یادم هست که هر وقت توپ را میگرفتم هیچگاه به عقب برنمیگشتم...
******************
پس از فوت وی باشگاه منچستریونایتد یک بازی دوستانه را در ورزشگاه اولدترافورد برگزار کرد و تمامی درآمد حاصل از این بازی را به خانواده جرج بست تقدیم کرد. در این بازی تماشاگران حاضر در ورزشگاه پوسترهایی با عکس جرج بست در دست داشتند
که روی آنها نوشته شده بود:Best The Best
**********************
آخرین حرفهای جرج بست قبل از مرگش :
اکنون59 ساله ام و نمیدانم به 60 سالگی میرسم یانه! ولی به هر حال از مرگ نمیترسم. این جمله ای بود که جرج بست 1 ماهو اندی پیش از مرگ به خبرنگار روزنامهIndependent چاپ انگلستان گفته بود آنهم در بستر بیماری...
اوسرانجام به 60 سالگی نرسید تا بدین ترتیب اسطوره دهه 60 فوتبال بریتانیا خیلی زود یک دنیا خاطرات خوب و بد را رها کند . جرج بست ساعت 06 : 13 روزجمعه 25 نوامبر 2005 در اثر عارضه شدید کبد و عفونت ریه در بیمارستان كرانوبل شهرلندن جان سپرد . همین...
*************************
حرفی از زبان خودش پایان بخش داستان وی است:
من در زندگی همواره خرج کردم ودنبال مشروبات الکلی بودم و سرانجام تمام زندگی خودرا در این راه دادم...
*************************
م : و بدین ترتیب زندگی بزرگ مردی که خیلی از فوتبال دوستان به خاطرش به فوتبال روی آوردند
و زندگی فوتبالی خود را مدیون اون میدونن به پایانش رسید...
بست عزیز به خاطر تمام زحماتی که برای ما و باشگاه کشیدی از صمیم قلب سپاسگذاریم و روزهای زندگیت را بزرگ میشماریم
هرگز در نزد ما فراموش شدنی نخواهی بود بلکه ستودنی هستی...
*********************
پنجاه سال قبل از روز شنبه، جرج بست اولین بازیش را برای یونایتد در جریان پیروزی 1-0 برابر وست بروم در اولدترافورد انجام داد، اولین بازی از مجموعه 470 بازیش برای باشگاه
در اینجا، مردانی که او را به بهترین نحو می شناختند، یعنی هم تیمیهایش، دیدگاه خود را به شیوه ای منحصر به فرد در مورد دوران ورزشی پسر بلفست (لقب بست) بیان کرده اند، مجموعه ای که ابتدا در مجلۀ اینساید یونایتد منتشر شده بود...
پدی کرراند
شمارۀ 4 یونایتد برابر وست بروم یک پسر بچه خونسرد و بدون استرس را در اولین بازی دوران ورزشیش به یاد می آورد...
"تابستانِ پس از اولین بازیش، در 1964، ما در Majorca بودیم و به گراهام ویلیامز، دفاع چپ ولزی وست بروم برخوردیم که مأمور مهار جرج بست در اولین بازیش بود. گراهام مردی دوست داشتنیه. یک مرد واقعا شیرین. او همچنین با نشاطه. او از من خواست که او رو به جرج معرفی کنم چون او هیچ وقت صورت جرج رو از جلو ندیده بود!!!!! همین تأثیر جرج رو خلاصه میکنه: خود او بود، پسر بچه ای که اولین بازیش رو داره انجام میده، و چنین اثری رو در اولین بازی در ردۀ بزرگسالان خودش روی مدافع ملی پوش مقابل خودش میذاره. جرج خارق العاده بود. به نظرم او بهترین بازیکنی بود که من کنارش بازی کردم. به معنای واقعی کلمه یک بازیکن خارق العاده."
هری گِرِگ
این مرد اهل ایرلند شمالی بست جوانی را به یاد می آورد که در تمرینات به وی لایی می انداخت...
"من به The Cliff (زمین تمرینی تیم قبل کارینگتون) رفتم، جایی که جوانانی از انگلیس، اسکاتلند، ولز، ایرلند شمالی و جمهوری ایرلند دوره های تستیشون رو اونجا میگذروندن. من یک بازی پنج نفر به پنج نفر رو با پسرهای 14 تا 15 ساله انجام دادم - یادتون نره که من قبل مصدومیتم، یکی از بهترین دروازه بانای جهان بودم - و این پسر نی قلیون توپ رو از بین پاهای من لایی زد! من فکر کردم شانسی بود، ولی واقعا تعجب کردم وقتی دوباره همون کار رو کرد! من بهش گفتم که اگه برای بار سوم هم این کار رو تکرار کنه گردنشو میشکونم! جورج توانایی هایی باور نکردنی داشت، چنان با استعداد بود که واقعا ترسناک بود."
دیوید سدلر
سدلر هم که 17 ساله بود، اولین بازیش را برای یونایتد تنها چند هفته زودتر انجام داده بود...
"هر کسی از ما که جرج رو میشناخت، میدونست که او دارای استعدادی درخشان و همچنین شجاعت و قلبی چون شیر است، اگرچه نگرانیهایی بابت فیزیک بدنیش وجود داشت. در زمان اولین بازی او، همهمه ای بر پا شده بود و همه در مورد یونایتد صحبت میکردند و اینکه می خواهد از این بازیکن جوان ایرلندی خوب پرده برداری کند. حتی اگر جرج عصبی هم بود ابدا چیزی نشان نداد و این استرس در آمادگیش برای شروع به هیچ وجه قابل مشاهده نبود. نابی استایلز با استرس مدام راه میرفت و خود منم به خاطر استرس مدام میرفتم توالت! ولی جرج انگار که داشت میرفت به یک پیاده روی در پارک و انگار نه انگار می خواست جلوی 50 هزار نفر در اولدترافورد فوتبال بازی کنه."
تونی دان
این مدافع کناری قابل اطمینان، در بازی برابر وست بروم یاری بود که پشت سر بست بازی میکرد...
"جرج خیلی خیلی سبک و پر وزن بود، در حالی که گراهام ویلیام خیلی چغر بود، ولی جرج ازش نمی ترسید. کار برای جرج ساده نبود چون ویلیامز خیلی خشن تکل میزد، ولی این تکلهای ویلیامز روی جرج اثر نذاشته بود. من واقعا خوشبختم که باری اکثر دوران ورزشیم جرج جلوی من بازی میکرد. او بزرگترین بازیکنی هست که من کنارش بازی کردم و واقعا خوش اقبالم که او رو به عنوان هم تیمی داشتم. بزرگترین دوران ورزشی فوتبالی من همین بود که در سمت جرج بازی کردم. وقتی من به یونایتد منتقل شدم، در مورد این مسئله رؤیا پردازی میکردم که تا چه اندازه میتونم بازیکن بزرگی بشم. ولی بعد از دیدن جرج، سریعا این رؤیا رو فراموش کردم!"
فیل کینسال
مهاجم چپ یونایتد یک سگ گریهاند را (نوعی سگ شکاری لاغر اندام مخصوص شکار خرگوش و آهو و...) را به یاد می آورد که از حریفانش عبور میکرد....
"جرج بدون ترس بازی میکرد، که برای کسی به سن و سال او که برابر جمعیتی 65 هزار نفری بازی میکنه نکتۀ برجسته ایبود. او شاید تنها 17 سالش بود، ولی چنان از دو یا سه حریف مقابل خودش عبور میکرد که انگار اصلا اونجا نبودن... ولی با این حال اگر شما به اندازه کافی خوب میبودین، مت بازبی شما رو در تیم قرار میداد - من فقط 19 سال داشتم وقی که بهم فرصت داده شد. تنها نگرانی در مورد جرج این بود که او خیلی سبک وزن بود. مثل یک سگ گریهاند، ولی به عنوان یک پسر بچۀ کوچیک قوی بود (از نظر ذهنی). او مثل لیونل مسی بود، کسی که اگرچه جثۀ کوچک داره - ولی میتونه جنبۀ فیزیکی فوتبال رو هم از پسش بر بیاد."
منبع : http://thebusbybabes.rozblog.com/