هرچند گمانه زنی ها و شایعات متفاوتی پیرامون سرمربی آینده به گوش می رسد اما میلان با هدایت سیدورف کم کم دارد مسیر اصلی را می شناسد، تلاش می کند تا در آن گام نهد و پس از وارد شدن ثبات خود را در آن حفظ کند. اما لازمه ورود به مسیر اصلی و سپس حفظ ثبات چیزی جز داشتن ابزار مناسب و راهبردهای کارآمد نیست. کلارنس سیدورف به خاطر حضور طولانی مدت در میلان به عنوان بازیکن به خوبی با شرایط باشگاه و اخلاق مدیریتی سران آن آشناست. شوالیه هلندی در بازی هایی که به عنوان نفر اول نیمکت میلان ایفای نقش کرده نشان داده است تغییر تاکتیکی ای را که روسونری به آن احتیاج داشت (و دارد) را به بهترین شکل ممکن درک می کند. هرچند وی نتایج قابل قبولی (با توجه به تازه کار بودن او) کسب کرده است اما هنوز هم زمزمه های مبهمی مبنی بر احتمال معرفی شدن یک جایگزین به گوش می رسد.
با همه این ها آن چه در این مقاله پیشکش می شود نگاهی کوتاه به آن ابزارهایی است که آقای سیدورف باید برای رسیدن به مقصد خواسته شده مورد بررسی دقیق قرار دهد.
آملیا، آبیاتی: پیر، نامطمئن، بگیر نگیر!
دروازه بان های میلان شرایط خوبی را در این فصل سپری نمی کنند. مارکو آملیایی که در خلال سال های 2008 تا 2010 هفتاد بار برای پالرمو و جنوا به میدان رفت با سر و صدا و امیدهای زیادی قدم به سن سیرو گذاشت اما در سه فصل و نیم حضور در میلان تنها چهل بار فرصت بازی پیدا کرد. نمایش های آملیا تا حدی غیر قابل باور بوده است که آلگری و سیدورف ترجیح دادند از آبیاتی 36 ساله به عنوان سنگربان اول استفاده کنند. کریستین آبیاتی در سال 2010 پس از رفتن نلسون دیدا به عنوان انتخاب اول مورد استفاده قرار گرفت و تا کنون بیش از 155 بار برای میلان به میدان رفته اما هیچ گاه نتوانسته است خیال سرمربی ها و هواداران را از نظر وجود یک سنگربان مطمئن راحت کند. بین خودمان بماند میلان نباید تیمی باشد که دروازه بان هایش ”بگیر نگیر“ داشته باشند.
کوپولا، گابریل: قطب های یک آهن ربا!
فردیناندو کوپولا و گابریل دیگر دروازه بانان میلان هستند که صحبتی هرچند کوتاه مورد آن ها ضروری به نظر می رسد. این دو دروازه بان نقاط مقابل یک دیگر هستند، یکی در انتهای مسیر، دیگری جوان و آینده دار. کوپولا در سال 2006 به میلان پیوست اما تا کنون حتی یک بازی رسمی هم برای این تیم انجام نداده است. وی از سال 2006 تا به امروز به صورت قرضی در تیم های عمدتا دسته دومی روزگار گذرانده است. گابریل 21 ساله اما کمتر از ده بازی رسمی را برای غول های ایتالیایی پشت سر گذاشته است. دروازه بان جوان برزیلی نشان داده که می تواند آینده نسبتا خوبی برای میلان رقم بزند اما آن چه لازمه ساختن آینده ای خوب و سنگربانی قابل اتکاست اعتماد نام دارد، چیزی که شاید بتوان در مورد گابریل از آن با لفظ ”کم لطفی“ یاد کرد.
زاکاردو، سیلوستره: لیست پر کن های همیشه مصدوم!
سیلوستره آرژانتینی در حالی اینتر رقیب سنتی میلان را ترک کرد و به صورت قرضی به روسونری پیوست که در شرایط بازی کردن قرار نداشت. وی به خاطر مصدومیت نتوانست از بدو حضورش در میلان به میدان برود. زاکاردوی 32 ساله نیز قسمتی از معاوضه بین دو باشگاه میلان و پارما بود. بدین صورت که میلان جمال مصباح مدافع کنار خود را واگذار کرد تا شاید زاکاردو مرهمی بر زخم عمیق خط دفاعی میلان باشد. اما روزهای خوب نه برای زاکاردو شکل گرفت و نه برای سیلوستره. هرچند مدافع 29 ساله آرژانتینی در مقطع بسیار کوتاهی از فصل نمایش های نسبتا قابل قبولی ارائه داد اما وی نیز مانند زاکاردو خریدی بود که اصلا نتوانست جواب اعتماد مسئولان میلان را بدهد.
مکسس، زاپاتا: فیکس هایی که نیمکت نشین می شوند!
مدافعان فرانسوی و کلمبیایی میلان روزی روزگاری زوج ثابت ترکیب اصلی میلان بودند. هرچند این دو مدافع در عملکرد خود همواره فراز و نشیب های فراوانی را به معرض نمایش گذاشتند اما می توان نمره قبولی را به آن ها داد. شاید بهتر است مکسس کم کم به فکر مقصدی نو و چالشی جدید باشد چرا که با توجه به بالارفتن سن این ملی پوش فرانسوی احتمال حضور او در ترکیب اصلی میلان کاهش پیدا می کند. درست بر عکس زاپاتا! مدافع کلمبیایی میلان که تنها 27 سال سن دارد می تواند چشم به آینده ای بهتر با روسونری داشته باشد. وی در این فصل کمتر از 30 بار برای تیمش به میدان رفته است که این رقم در سال آینده با رفتن احتمالی بازیکنانی چون زاکاردو، سیلوستره و شاید مکسس بیشتر از پیش شود.
کنستانت، امانوئلسن، آباته: میان ماه من تا ماه گردون، تفاوت از زمین تا آسمان است!
شاید برای فوتبال دوستان ایرانی ضربه کاشته ای که کنستانت با تیم ملی کشورش وارد دروازه ایران کرد تا مدت ها از ذهن پاک نشود. اما حقیقت این است که مدافع چپ میلان اصلا در حد و اندازه های نام باشگاهش ظاهر نشده است. شاید در بهترین حالت آن هم با ارفاق و اغماض بتوان وی را نیمکت نشین امانوئلسن دانست. امانوئلسن نیز گاهی اشتباهات فاحشی انجام می دهد اما در مقایسه با کنستانت قابل اعتماد تر است. در آن سوی دیگر میدان اما آباته قرار دارد، بازیکن سریعی که حاشیه چندانی ندارد. تنها حاشیه ای که برای مدتی پیرامون وی شنیده شد شایعه ترک میلان و پیوستن به تیمی روسی بود، که آباته در نهایت ماندن در میلان را برگزید. آباته می تواند آینده ای خوب داشته باشد، پیشرفتی بسیار سریع تر از آن چه تا کنون داشته است داشته باشد. لازمه این کار تمرین بیشتر و الگو قرار دادن بازیکنان بزرگ هم پست است. آباته می تواند یک مائورو تاسوتی دیگر برای میلان شود، یک مارکوس کافوی بهتر. دریغ! ای وای از سر به زیری!
بونه را، رامی: یک زوجِ عجیب و غریب!
ملی پوش فرانسوی یک مدافع تنومند و جلوزن است که موفق شده در این فصل برای میلان گل های متعدد و مهمی بزند. در آن سو اما بونه را یک مدافع کوتاه قامت تر و پوششی است که در بالغ بر 20 بازی این فصل میلان به میدان رفته است. این نکته با توجه به حضور فیلیپ مکسس کمی عجیب به نظر می رسد. هرچند میلان در دیدار برابر رم که با نتیجه دو بر صفر به سود جالوروسی میزبان خاتمه یافت از زوجی کاملا فرانسوی استفاده کرد اما حضور 20 مرتبه ای بونه را در ترکیب میلان کمی قابل تامل است. ملی پوش سابق ایتالیایی توان بازی کردن در کناره های دفاع را نیز دارد، این مزیتی است که او را به آچار فرانسه دفاع میلان تبدیل کرده است. عادل رامی اما به تدریج خود را به گزینه اول دفاع میلان تبدیل می کند. هرچند این مدافع کمتر از 20 بازی برای میلان انجام داده است اما به نظر می رسد سرمربی میلان بیشتر از دیگر مدافعان به او اعتماد دارد.
دی شیلیو، ال شراوی، کریستانته، ساپونارا، پتانیا: آینده را امید نمی سازد، تجربه می سازد!
این پنج بازیکن بدون شک آینده میلان محسوب می شوند، اما آینده ای که روز به روز امیدهای رسیدن به آن کمرنگ و کمرنگ تر می شود. ال شراوی و دی شیلیو اغلب با مصدومیت های متعدد و بلندمدت رو به رو می شوند و یا پیشنهادهای وسوسه انگیز باشگاه های دیگر برای آن ها روی میزکار قرار می گیرد. بدون هیچ تردیدی می توان گفت در صورت میلانی ماندن این دو بازیکن (و البته سه بازیکن دیگر) آینده خوبی در انتظار غول های ایتالیایی خواهد بود. مشکل تنها یک نکته است: کریستانته، ساپونارا، پتانیا و بسیاری از بازیکنان جوان و آینده دار در باشگاه های بزرگ دنیا قربانی بازیکنان مشهورتر می شوند. حضور بازیکنان سرشناس تری چون مایکل اسین و سولی مونتاری فرصت حضور بیشتر را از جوانان آینده دار باشگاه میلان گرفته است و این شاید زنگ خطری باشد که در آینده نیمه تاریک خود را نمایان خواهد کرد.
اسین، مونتاری، دی یونگ: بیست کیلو موزی که در یخچال خواهد پوسید!
حضور توامان سه بازیکن تقریبا هم پست، هم سن و هم سبک در یک تیم می تواند ورای ایجاد احساس بی نیازی و قوت قلب، آفت باشگاه تلقی شود. بازی کردن همزمان این سه بازیکن فوتبال را به قطب دفاع مطلق می برد. میلان از هر ترکیبی که استفاده کند تنها به یک نفر از این سه بازیکن احتیاج خواهد داشت و این در حالی است که پولی، امانوئلسن و مونتولیوو نیز توانایی حضور در خط هافبک را دارند. ساپونارا و کریستانته نیز در همین دسته قرار می گیرند اما با این تفاوت که هجومی تر از دی یونگ، اسین و مونتاری عمل می کنند. شاید برای میلان بهتر باشد که مونتاری و اسین را برای آینده ای بهتر واگذار کند و فرصت رشد را به بازیکنان جوانی که نام شان پیش تر برده شد هدیه دهند.
پولی، بیرشا: لوک های بدشانس!
پولی و بیرشا در زمان آلگری تقریبا بازیکنان ثابت باشگاه خود بودند. آن روزها خبری از کاکا، اسین، تاعرابت و هوندا نبود. این دو بازیکن روند رو به رشد خوبی را پشت سر می گذاشتند که ناگهان ورق برگشت: آلگری ساک به دست شد و سیدورف برای نشستن روی نیمکت میلان فورا کفش ها را آویخت. بدون شک آندره آ پولی گزینه خوبی برای دو سال بعد میلان خواهد بود. اما بیرشا با حضور تاعرابت، هوندا، کاکا و روبینیو از شانس بسیار کمتری برخوردار خواهد بود. بدون تعارف باید گفت بیرشا دیگر به درد میلان نمی خورد. شاید بتوان وی را در آرمانی ترین حالت، یک طرف معاوضه برای به خدمت گرفتن بازیکنان جدید دانست.
کاکا، مونتولیوو: شمشیرهای های یک پادشاه برای حکمرانی ابدی!
تردیدی نیست از زمان بازگشت شاهزاده به سن سیرو صفحه تازه ای در باشگاه گشوده شده است. عبور کردن از مرز سیصد بازی و صد گله شدن سرنوشتی بود که کاکای برزیلی با بازگشتش به میلان برای خود رقم زد. شاید هیچ کس فکرش را هم نمی کرد که کاکای حالا سی و دو ساله دوران کم فروغ خود در رئال را به سرعت فراموش کند. بازی های روان، توپ گیری های به موقع، بازیسازی بی نقص و پاس های دقیق همان چیزی است که کاکا دوباره به میلان هدیه داد. در آن سوی دیگر معادله مونتولیوو قرار دارد، کاپیتانی که مغز متفکر میلان در زمین است. پس از رفتن پیرلو، مونتی جایگزین وی شد. اتحاد دو ریکی در یک قلمرو و قرار داشتن در آرمانی ترین حالت ممکن برای هر سرمربی حکم داشتن دو سردار شایسته را دارد، دو سرداری که به تنهایی توانایی تغییر نتیجه را دارند.
هوندا، تاعرابت: مائده های آسمانی در اوج سرمای استخوان سوز زمستان!
هرچند هوندا هنوز نتوانسته است خود را با شرایط تیم جدیدش به طور کامل وفق دهد اما در تاثیرگذار بودن وی هیچ شکی نیست. ملی پوش ژاپنی تا کنون در این فصل پانزده بار برای میلان به میدان رفته است. وی در 1075 دقیقه ای که بازی کرده تنها دو گل به ثمر رسانده است. بازی کردن او در کنار ریکی کاکا و عادل تاعرابت خط هافبک ترسناکی را برای مدافعان حریف ایجاد میکند، خط هافبکی که خلاقیت و بازیسازی را به بهترین شکل ممکن آموخته است. عادل تاعرابت مراکشی نیز بدون شک در کنار کاکا بهترین های این فصل میلان بوده اند. تاعرابت تا کنون یازده بار برای میلان در سری آ به میدان رفته و چهارگل به ثمر رسانده است. سرعت بالا و تکنیک فوق العاده او دقیقا همان چیزی است که روسونری برای سال ها با آن بیمه خواهد شد. با توجه به عملکرد فوق العاده شماره 23، باید وی را اولویت اول سران میلان برای دائمی کردن قرارداد دانست.
پاتزینی، روبینیو: چاق و لاغر، پرشور و منقضی شده!
پاتزوی برشیایی به خاطر مصدومیت بسیاری از بازی های این فصل میلان را از دست داد اما در همان هجده باری که با پیراهن میلان در زمین حاضر شد نشان داد شور و اشتیاق او هیچ گاه پایانی ندارد. جیامپائولو تنها سه بار توپ را از خط دروازه حریفان عبور داده است. پاتزینی در صورت خروج بالوتلی می تواند اصلی ترین گزینه برای خط آتش میلان باشد. روبینیو اما دیگر درخشش سال های پیش خود را ندارد. ملی پوش سابق برزیلی که روزی روزگاری خوش تکنیک ترین برزیلی محسوب می شد این روزها شرایط خوبی ندارد. با اینکه روبینیو در این فصل 32 بار برای میلان به میدان رفته اما باید اعتراف کرد وی نیمی از توانایی های خود را از دست داده است. بازیکن سابق منچستر سیتی و رئال مادرید در 1746 دقیقه بازی تنها پنج بار برای تیمش موفق به گلزنی شده است. شاید آمدن یک وینگر جدید مانند کریستین تیو نه تنها باعث رقابت بیشتر شود بلکه حتی آینده میلان کمی نسبت به آن چیزی که اکنون به نظر می رسد بهتر شود. روبینیو برای میلان منقضی شده است. فروختن او به تیمی چون سانتوس که مشتری همیشگی ملی پوش سابق برزیلی است می تواند حداقل مبلغ دائمی کردن قرارداد تاعرابت را فراهم نماید.
بالوتلی: یا بکش، یا بمیر.
حاشیه های سوپر ماریو آن قدر زیاد است که می توان مقاله مفصل و جداگانه ای در مورد آن ها نوشت. بالوتلی در 3146 دقیقه ای (38 بازی) که برای میلان به میدان رفته 18 بار شادی پس از گل منحصر به فرد خود را به معرض نمایش گذاشته است. وی از سال 2013 که به میلان پیوست تا کنون 51 بار پیراهن میلان را پوشیده و 30 گل به ثمر رسانده است. این آمار ورای اخلاق سوپر ماریو خوب و راضی کننده است. اما حاشیه های فراوانی که بالوتلی از آن جدایی ندارد باعث شده است در هر تیمی که باشد شرایط متفاوتی را برای او به وجود آورد. بالوتلی 23 ساله است و حاشیه داشتن آفت یک ستاره در حال ظهور به شمار می رود. ملی پوش ایتالیایی اگر می خواهد روزی به بلندترین قله های افتخار در دنیای فوتبال برسد باید علاوه بر پیشرفت های تکنیکی و تاکتیکی، به بلوغ فکری لازم برسد. شاید تنها راهکار صحیح برای کنترل بالوتلی کارکردن زیر نظر یک مربی سرشناس و مشهور باشد. از دست دادن بالوتلی برای میلان همان قدر که می تواند مفید باشد، از چاله به چاه افتادن نیز خواهد بود. سوپر ماریو آینده خط حمله فوتبال ایتالیاست، قرار ندادن او در مسیر صحیح می تواند به فاجعه بزرگی در تاریخ فوتبال تبدیل شود. شاید با رفتن سیدورف و آمدن یک مربی بزرگ تر تمامی معادلات پیرامون بالوتلی تغییر کند. کسی چه می داند بالوتلی چگونه سرنوشت خود را خواهد نوشت.