اختصاصی طرفداری- نقل قولی از آرتور اش (تنیسور فقید آمریکایی) وجود دارد با این مضمون: «از جایی که هستی شروع کن، از داشته هایت استفاده کن و کاری را انجام بده که توانش را داری»؛ این عبارت می تواند خلاصه ای از داستان بقای سپیدرود در لیگ برتر ایران باشد.
بخش نخست: اتحاد
خطاب به طرفداران سپیدرود: شما ناظر بودید، شما دنبال کردید، شما در موقع لزوم دست به کار شدید (تجمع تان برابر هیئت فوتبال به علت بلا تکلیفی وضعیت باشگاه را خاطر مان هست)، شما پشتیبان تیم بودید و در نهایت، شما خود تیم بودید. سپیدرود اگر جاری است و می خروشد، بابت آن است که هوادارانش با خواسته هایی کم اما با شور و شوق بالا به آن عشق ورزیدند. سپیدرود لیگ برتری ماند و این مهم نه با بازیکنان چند میلیاردی خارجی، نه با حامی مالی آنچنانی و نه حتی با امکانات حرفه ای به دست نیامد. سپیدرود لیگ برتری است، چون برترین طرفداران را داشته است.
انتقال بازی های خانگی تیم از ورزشگاه با قدمت عضدی در مرکز شهر به حاشیه و به ورزشگاه مهندسی نشده سردار جنگل نیز تاثیری بر نهر همیشه جاری طرفداران سپیدرود نگذاشت. آن دسته از عاشقانی که از مرکز شهرستان راهی منطقه فلکده برای تماشای بازی های سپیدرود شدند می دانند نبود راه های ارتباطی مناسب چه مقدار حضور در ورزشگاه سردار جنگل را برای سپیدرودی ها طاقت فرسا کرد. سپیدرود اما تنها نبود و تمامی گروه های قومی استان دست به دست هم دادند تا تنها نماینده گیلان در لیگ برتر تنها نماند. آن ها حتی شعار همیشگی طرفداران باشگاه «سپیدرود، گل بزن | رشتی ها بی قرارند» را زیر سوال بردند! حقیقت آن بود که کلِ استان (شاید جز یکی-دو شهرستان) بی قرار گلزنی سپیدرود بودند.
جادوگر، مرد محبوب سپیدرود
در پایان بازی تیم های سپیدرود و فولاد، هم سیروس پور موسوی و هم علیرضا امامی فر به نقش عمده تیفوسی های سپیدرود در نتیجه گیری این تیم در فصل 97-1396 تاکید کردند. واقعیت این است که هیچ تیمی بدون رهنمودهای کادرفنی خود به موفقیت نمی رسد و بی شک علی کریمی و دستیاران نیز، در بقای تیم در لیگ برتر نقش داشتند. با این وجود باید اعتراف کرد که تماشاگران ستاره اصلی تیم بودند. مگر می شود تیمی از بازی های خانگی 25 و از بازی های خارج از خانه 5 امتیاز کسب کند و به نقش طرفدارانش پی نبرد؟ نشان به آن نشان که هر هشت برد سپیدرود در فصل جاری، در بازی های خانگی از راه رسیده اند.
با این وجود باید به سایر عناصر اصلی تیم نیز اشاره کرد. حسین کعبی برای خیلی ها، نماد غیرت، جنگندگی و تسلیم ناپذیری تیم بوده است. هنگامی که رقبا به سمت دروازه سپیدرود یورش می بردند، آن مواقع که سپیدرود در جستجوی گلی حیاتی جلو رفته بود، لحظه ای که تمامی نفس ها در سینه ها حبس شده بودند، حسین بچه رشتی بود که ناجی تیم شد و با هر تکل خود، سیلی از امواج مثبت را به سوی سکوها روانه کرد تا این ارتباط دو طرفه باشد. کعبی خیلی زود برای سپیدرودی ها به شخصیت قهرمانی تبدیل شد که می تواند تیم را از هر میدان سخت و دشواری نیز، سر بلند بیرون آورد.
میثم تهی دست در قلب خط دفاع دیگر مهره قابل اتکای تیم بود. او هم بارها و بارها باز هم بارها دفع توپ کرد، تکل زد و جنگید، تا خطری متوجه دروازه تیمش نشود. محبوبیت حسین ابراهیمی و پویا نزهتی میان طرفداران را نیز یادمان نمی رود. میلاد قربان زاده نیز به عنوان یک بازیکن بومی، همانی بود که طرفداران می خواستند. او که در فصل جاری بیشتر در سمت چپ خط دفاع هنرنمایی کرد، به دفعات با پا به توپ های خیره کننده خود توانست فشار را از روی دروازه تیمش برداشته و به همبازیانش القا کند که برای سپیدرود «نمی شود و نمی توان» معنایی ندارد.
بخش دوم: انتقاد
بخش دوم را به انتقاد اختصاص می دهیم. به آن هایی که در میانه های فصل و با اعتراف به بی تدبیری شان، تیم را از خانه اصلی اش بیرون کردند. انتقاد از آن هایی که بر علیه منافع تیم مصاحبه کردند و سعی به در حاشیه بردن آن داشتند. آن هایی که پشت تیم را خالی گذاشتند و وعده های شان را عملی نکردند. شاید در بحبوحه جشن و شادی مردم، زمان مناسبی برای منفی بافی نباشد. اما باید گفت که مردم فراموش نخواهند کرد. این طرفدار که از وقت و پول خود در راه تیم زده، سنگ اندازی ها را فراموش نخواهد کرد. باقی ناگفته ها را به زمان و وقت مناسب موکول می کنیم...
بخش سوم: اقتصاد
باید از همین حالا به فصل آینده فکر کرد. اگر سپیدرود نمی خواهد همچون پگاه و داماش سوار بر آسانسور لیگ شود، باید برنامه ای مدون داشته باشد. این تیم اسپانسر می خواهد. از همه مهم تر، این تیم ثبات مدیریتی می خواهد. اینک دکتر جواد تن زاده لقب مالک تیم را یدک می کشد. این روزها می شنویم جناب کیومرث بیات دوباره به فکر در اختیار گرفتن مالکیت تیم افتاده اند. آیا بهتر نیست با اتحاد و همدلی کنار یکدیگر، تیم را رو به جلو راند؟ امید است که نام سپیدرود مقدم بر نام افراد خاص باشد.
شاید بتوان با بودجه ای کم، با پرداختی های نصفه و نیمه و بدون اسپانسر مشخص تیم را در لیگ نگه داشت، اما هیچ تضمینی وجود ندارد که این ماندگاری با چنین وضعی خیلی به درازا بکشد. این تیم نیاز به تقویت در بازار نقل و انتقالات دارد. استان گیلان به عنوان یکی از قطب های اقتصادی کشور، باید دست کم توان حمایت از دو-سه تیم صاحب نام خود را داشته باشد. اگر بخش دولتی چنین توانی را نداشته و ندارد، اشکالی نخواهد داشت اگر اجازه داده شود بخش خصوصی به طور کامل و جامع تیمداری کند. به هر حال مردمان یک استان چشم امید به نماینده شان در لیگ برتر بسته اند. نگذاریم این مردم بار دیگر شکست عشقی را تجربه کنند.