طرفداری- در روزهای اخیر صحبتهای زیادی پیرامون کارلوس کیروش شنیده می شود. عده ای حامی او و عده ای منتقد او هستند. به بهانه شایعه تمدید قرارداد کیروش تا آغاز جام ملت های آسیا، جنبه های مختلف کار او در تیم ملی را مورد بررسی قرار می دهیم.
تیم ملی تحت هدایت سرمربی پرتغالی 70 بازی انجام داده است. در این 70 بازی سهم ایران 42 پیروزی، 20 تساوی و 8 شکست بوده که از این 8 شکست، 4 شکست در بازی های تدارکاتی بوده است. شکست 3-1 مقابل سوئد، شکست 2-1 مقابل گینه، شکست 3-1 مقابل عمان و شکست 1-0 مقابل آلبانی، شکست های ایران در بازی های دوستانه ملی در زمان کی روش هستند. در دیدارهای رسمی نیز 4 شکست در کارنامه کی روش وجود دارد. شکست 1-0 و 3-1 مقابل آرژانتین و بوسنیوهرزگوین در جام جهانی و دو شکست 1-0 مقابل لبنان و ازبکستان در مقدماتی جام جهانی 2014.
تیم ملی با آمدن کیروش بعد از چند سال ضعیف توانست به صدر جدول بهترین تیم های آسیایی بازگردد و در حال حاضر بعد از شکست در آزادی مقابل ازبکستان، به هیچ تیم آسیاییای نباخته است.
می توان با قاطعیت گفت که خط دفاعی تیم ملی به شدت قوی شده و سیستم دفاعی تیم ملی کاملا مدرن شده است. گواه این مطلب این نکته که در مقدماتی جام جهانی روسیه تا قبل از بازی تشریفاتی مقابل سوریه، هیچ گلی دریافت نکردیم و در کل بهترین خط دفاعی تاریخمان را در اختیار داریم. در مسائل بدنی، برخلاف اکثر تیم های باشگاهی، تیم ملی در دقایق آخر کم نمی آورد. در حالیکه تیم های باشگاهی ما شرایط خوب و مناسبی در آسیا ندارند، کیروش ثابت کرده است آسیا برای او کوچک است و تیمی که او ساخته است چیزی فراتر از آسیا است. این که بعد از روسیه میزبان و برزیل، ایران سومین تیمی بود که صعود خود در جام جهانی 2018 را مسجل کرد، اتفاقی به دست نیامده است. کیروش موفق شده است برای اولین بار در تاریخ فوتبال ایران، تیم ملی را دوبار پیاپی به جام جهانی برساند. در جام جهانی 2014 موفق شد با بازیکنانی که اکثرشان میادین متوسط بین المللی را هم ندیده بودند عملکرد قابل قبولی در جام جهانی از خود به جای بگذارد اما مانند خیلی از تیم ها، اسیر نبوغ مسی شد.
علاوه بر همه این نکات، نقطه اشتراک تمامی ورزشی نویسان و کارشناسان فوتبال، موفقیت کیروش در بخشیدنِ شخصیت و کارکتر به فوتبال ایران است. تیم ایران در میادین بین المللی از شخصیت دفاعی ای برخوردار است که قبل از کیروش فاقد آن بود.
درکل بین منتقدین کیروش، کمتر انتقادی به مسائل درون زمین و فوتبالی است و روی اکثر انتقادات به مسائل جانبی است که به آن ها نیز پرداخته خواهد شد.
کارلوس کیروش سالانه یک میلیون و چهارصد هزار یورو دستمزد از فدراسیون فوتبال دریافت می کند و با احتساب پاداش ها و مزایا این مبلغ به دو میلیون یورو هم می رسد. مبلغ دو میلیون یورو با احتساب یوروی پنج هزار و هفتصد تومانی، یازده میلیارد و چهارصد میلیون تومان می شود. مبلغ 2 میلیون یورو، برای سرمربی ای با کارنامه کیروش، در تیمی مثل ایران مبلغ قابل قبول و کاملا متعادلی محسوب می شود. برای مقایسه آلبرتو زاکرونی از تیم ملی ژاپن مبلغ دو میلیون و پانصد هزار یورو برای سرمربیگری ژاپن در جام جهانی 2014 دریافت کرده است. این در حالیست که نه شرایط کار در ژاپن به مانند ایران سخت است، نه زاکرونی مجبور است علاوه بر سرمربیگری وظایف دیگری را هم انجام دهد و نه زاکرونی مربی ای در حد کی روش است.
نکته لازم به ذکر دیگر توضیحی درباره اتمسفر ایجاد شده درباره پاداش کیروش است. در فوتبال روز دنیا چه در مبلغ انتقال و چه حقوق بازیکن، اکثر قراردادها بر پایه بندها و شرایطیست که در صورت محقق شدنشان فعال میشوند. برخلاف تصور برخی از منتقدین، بند پاداش به جای حقوق مستقیم نه تنها نکته ای منفی نیست بلکه کاملا حرفه ای و مدرن است.
با توجهِ بیش از حد كارلوس کیروش به بازیكنان لژیونر، ابتدای امر كارشناسان زیادی به او انتقاد می كردند و برخی اوقات بازیكنان هم در این كار با آن ها همراه بودند؛ اما بعد از موفقیت های مداوم و پیاپی تیم ملی، انتقادات كمرنگ تر شد و بازیكنان متوجه این نكته شدند كه به جای جنگیدن و مبارزه، بهتر است تسلیم خواسته كی روش شوند و فوتبال در خارج از ایران را در اولویت قرار دهند. كی روش با اصرار و پافشاری بر خروج بازیكنان فوتبال ایران را به جایی رسانده كه می توان ادعا كرد در مرحلهای بسیار خوب از لحاظ داشتن لژیونر قرار دارد. فراموش نكنید فوتبال ایران از تیمی كه وحید هاشمیان، علی كریمی، مهدی مهدوی كیا، رحمان رضایی، جواد نكونام و آندرانیك تیموریان، كه همگی در ٥ لیگ برتر جهان بازی می كردند، به تیمی رسید كه پژمان نوری، مازیار زارع، میلاد زنیدپور، محمد غلامی و امثالهم فیكس آن بودند. هرچند از لحاظ كیفی لژیونرهای فعلی با اوایل هزاره سوم قابل مقایسه نیستند اما هنوز خیلی جوان هستند و راه طولانی ای پیش روی خود دارند و چه بسا از سطح نسل قبلی فراتر هم بروند. روند رشد و ترقی بازیكنان ما در اروپا به خوبی گویای همه چیز است. سردار آزمون مدنظر اكثر تیم های میانه جدولی لیگ های معتبر است و قبل از فصل به طور جدی در رادار لاتزیو قرار داشت و در نهایت خود آزمون بود كه دست رد به سینه لاتزیو زد، لازیویی كه شرایط بسیار خوبی هم در سری آ و هم در لیگ اروپا دارد. علیرضا جهانبخش به همین شكل شرایطی بسیار خوبی دارد و احتمالا با اتمام جام جهانی، راهی تیمی بسیار خوب در یکی از پنج لیگ معتبر جهان می شود. كاوه رضایی از شارلوا مدنظر تیم های اول بلژیك قرار گرفته است، انصاری فرد از پانیونیوس به المپیاكس رسیده است و از بهترینهای لیگ یونان است؛ در كل میتوان با قدرت دعا كرد كه با شیب بسیار خوبی حضور ایرانیان در اروپا در حال پیشرفت است و همین پیشرفت، باعث امید بالای ما می شود.
نکته جالب اینجاست که با حضور بازیکنی از کشور ما در لیگهای مختلف، توجه تیمهای دیگر آن کشور یا همان تیم به فوتبال ما جلب می شود. با رفتن انصاری فرد و شجاعی، حاجیصفی مدنظر یونانی ها قرار گرفت و این سناریو در مورد سردار آزمون و میلاد محمدی، جهانبخش و مهدی ترابی و طاها شریعتی و همچنین کاوه رضایی و امید نورافکن نیز تکرار شد. باز شدن پای بازیکنان ایرانی به لیگ های بلژِیک و هلند که بزرگترین سکوی پرتاب استعدادها به سمت ستاره و ابرستاره شدن است، بی شک خبری عالی برای فوتبال ایران است.
فایده های حضور بازیكنان ما در فوتبال اروپا به اختصار و به صورت موردی :
١-همانطور كه توضیح داده شد، هر چند در گذشته شرایط خوب نبود، اما اكنون ستارگان ایرانی جز بازیكنان موثر لیگ های هلند، بلژیك و یونان هستند و با ادامه این روند موفقیت های بزرگتری نیز در راه خواهند بود.
٢-با اپیدمی شدن پروسه صدور فوتبالیست و معطوف شدن توجه باشگاه های اروپایی به فوتبال ایران، باشگاه های ایرانی مشتری های دائمی پیدا می كنند و فروش بازیكن، محلی برای كسب درآمد برای تیم های ایرانی خواهد شد. نمونه آن رفتن كاوه رضایی به بلژیك كه باعث جلب نظر شارلوا به تیم استقلال و پسندیدن نورافكن شد و استقلال میتوانست از این راه درآمدزایی کند.
3-پیدا شدن مجال و فرصتی برای بروز استعدادهای جدید. با رفتن یك نسل به خارج از كشور، تیم ها بازیكنان جدیدی وارد تیم خود می كنند و به آن ها فرصت درخشیدن می دهند. به عنوان مثال تا وقتی طارمی از پرسپولیس نرفته بود، علیپور واقعی را چه كسی می دید؟ این اجبار تلویحی ستارگان به خروج، لطف شایانی به استعدادهای کم سن و سالتر و پشت خط مانده می كند.
٤- قوی تر شدن تیم ملی! همه ی این ها در آخر باعث قوی تر شدن تیم ملی میشوند.
شاید با اتمام جام جهانی، همانگونه كه همه ی كاسه كوزه های حذف ٢٠٠٦ بر سر برانكو شكسته شد، این بار سر كی روش شكسته شود و او از تیم ملی كنار گذاشته شود اما یادگار او، یعنی نسلی جوان، تاكتیك پذیر و با استعداد در اختیار مربی قرار خواهند گرفت، نسلی كه تا ١٠ سال تیم ایران را از هر بازیكن جدیدی بی نیاز می كنند.
در دوران حضور مرد پرتغالی در ایران، همواره انتقاداتی از سوی افراد مختلف نسبت به او صورت گرفته است. در راس مخالفین کیروش، محمد مایلی کهن سرمربی اسبق تیم ملی حضور داشته است. انتقاداتی که دایره گسترده ای دارد،از انتقاد به اختیارات بی حد و حصر تا انتقاد از چهارم شدن ایران در جام جهانی، که معمولا با توجه به ادبیات ضعیف و کوچه بازاری مایلی کهن هیچگاه انتقاداتی که به کیروش وارد کرده است جدی گرفته نشده، مگر اینکه کسی با ادبیات بهتر با اوهمراه بوده باشد. علاوه بر مایلیکهن، در دوره ای امیر قلعه نویی و برانکو ایوانکوویچ سرمربیان تیمهای صدرنشین و پر ملی پوش وقت، نیز به مسئله خستگی بازیکنان و تعطیلات طولانی اعتراض و انتقاد کردهاند. اخیراً نیز علی کریمی به قوم و خویش گرایی و حضور فرزندخوانده کیروش در کادر بدنسازی تیم ملی اعتراض کرده بود.
بررسی اجمالی انتقادات:
در دوران حضور کارلوس کیروش، شاهد وقفه های متعدد در روند برگزاری لیگ برتر بودهایم که این مسئله صدای تیمهای لیگ برتری را درآورده است. اگر بخواهیم از دید کی روش به قضیه نگاه کنیم به کیروش حق می دهیم و اگر از دید باشگاهها به قضیه نگاه کنیم، به آنها حق خواهیم داد. از این لحاظ میتوان به کیروش حق داد که نه بازی های تدارکاتی مناسبی دارد و نه لیگ با کیفیتی، که بتواند برای آمادهسازی تیم ملی فقط به فیفا دی ها اکتفا کند. از طرف دیگر، بررسی تعطیلات لیگ در دوران دیگر سرمربی های تیم ملی هم همین وقفهای متعدد را به ما نشان می دهد، با این تفاوت که خروجی آن ها با خروجی کیروش بسیار متفاوت بوده است. از دید باشگاهها اگر به قضیه نگاه کنیم، حق قانونی آنها ضایع شده و محق هستند.
راه حل این قضیه کم و کمتر شدن تعطیلات به مرور زمان است. فدراسیون باید با برنامهریزیهای صحیح شرایطی ایجاد کند تا در عین حال که باشگاهها از حق طبیعی خود محروم نمی شوند، ضرری متوجه تیم ملی هم متوجه نشود.
شاید هیچ انتقادی به اندازه دخالتهای کیروش در تصمیمات جزئی فدراسیون تکرار نشده است. حقیقت این است که کیروش در جزئیترین مسائل فدراسیون هم اظهار نظر میکند، اما این را میتوان از دید مثبت نگاه کرد. کیروش میتواند در خانه بخوابد و به انجام وظایف خود اکتفا کند و بدون زحمت مضاعف، حقوق خود را دریافت کنند. کیروش کار اضافه می کند و به خاطر کاری که کرده است انتقاد میشنود، اما همه اینها را به جان میخرد تا اشتباه یا اشتباهاتی که میبیند را اصلاح کند. نه علی کفاشیان، نه مهدی تاج و نه هیچ مدیر بالارده ای در فدراسیون، دانش فوتبالی کیروش را ندارد.
عدم استفاده از کمک مربی های ایرانی و استفاده از کسی که ادعا میشود پسر خوانده کیروش است محل انتقاد شدید به کیروش در بین افراد سرشناس فوتبال ایران و در راس آن علی کریمی است. درباره عدم استفاده از دستیاران ایرانی، باید دید آیا فدراسیون تضمینی در این باره گرفته است یا نه؟ البته بر هیچ فوتبال شناسی اهمیت دستیاران در کادرفنی پوشیده نیست و دستیاران نقش تاثیرگذار در عملکرد تیم دارند. در واقع به این سادگی ها نمی توان دستیاری در کادر فنی تیم ملی را محلی برای آموزش بازیکنان سابق قرار داد. به عنوان مثال خیلی از کارشناسان درصد بالایی از قدرت های دفاعی تیم منچستر یونایتد فرگوسن را به خاطر دستیار سر الکس، یعنی کارلوس کیروش میدانند. نمونه دیگر تاثیرگذاری دستیاران تاثیر پل کلمت روی تیمهای کارلو آنجلوتی است.اما همه اینها به کنار، حضور یک مربی جوان ایرانی میتوانست اتفاق خوبی باشد و شاید فدراسیون باید آن را در قرارداد کیروش قید می کرد.
درباره حضور فرزندخوانده ساده ترین تحلیل این است که نه کیروش اولین شخصی است که از بستگان خود در کادر استفاده می کنند و نتیجه آن بخش که ضعیف بوده است. آقای فرزندخوانده عضوی از تیم بدن سازی تیم ملی است که اتفاقاً از قوی ترین بخش های تیم ملی به شمار می ورد.
کارنامه کیروش جای تردیدی در لزوم ادامه همکاری با او باقی نمی گذارد. تصمیم برای ماندن و نماندن کیروش خیلی ساده تر از چیزی است که به نظر میرسد. نتیجه کار برانکو ایوانکوویچ و وینفرد شفر در تیم های استقلال و پرسپولیس و مقایسه عملکرد آنها با مربیان قبلی این دو تیم؛ به علاوه مقایسه عملکرد تیم ملی دایی و قلعهنویی با کیروش و برانکو گواه مناسبی برای این است که، تیم ملی فوتبال ایران می تواند با مربی های خارجی موفق تر باشد.
با علم به برتری سرمربی خارجی، چنانچه قرار بر استفاده از سرمربی های خارجی باشد، تمام داستانهای مرتبط با دستمزد به دلیل نرخ تبدیل ریال به یورو، بار دیگر تکرار خواهد شد. این بدین معناست که حقوق کیروش نسبت به دیگران موضوع مناقشه نخواهد بود مگر زمانی که مربیای با کلای کاری پایینتری جذب شود. نکته بسیار مهم دیگر، مدت زمانی است که برای هر مربی خارجی نیاز است تا با شرایط فوتبال عجیب ایران آشنا شود. مسئله ای که می تواند حتی بیش از یک یا دو سال طول بکشد. دو سال عقب افتادن یا در حالت خوشبینانه دو سال درجا زدن در فوتبالی که رقبا به شکل وحشیانه ای در حال پیشرفت هستند، می تواند به قیمت ده یا دوازده سال عقب افتادن برای فوتبال ایران تمام شود. دقیقا همان بلایی که در فرمول یک سر ماشینی میآید که لاستیک خود را در زمانی غیر مناسب و غیرضروری عوض می کند.
ارسالی از سعید سعیدی