طرفداری- ادوین فن در سار، دروازه بان پر افتخار پیشین تیم ملی هلند، مصاحبه بلند بالایی با مجله فور فور تو داشته و در آن پیرامون مسائل مختلفی حرف زده است.
بخش دوم و پایانی گفته های او را در ادامه می خوانید؛ شما می توانید از اینجا به بخش نخست گفته های او دسترسی داشته باشید.
چرا پس از جدایی از یوونتوس، تصمیم گرفتی به فولام بپیوندی؟
آن زمان، جا به جایی های زیادی میان دروازه بانان لیگ ایتالیا در جریان بود: بوفون راهی یووه شد، فرانچسکو تولدو به اینتر پیوست و سباستین فری هم راهی پارما شد. باشگاه های بزرگ، دروازه بان های خود را با یکدیگر عوض می کردند اما من بیرون ماندم. سپس با آژاکس، لیورپول و دورتموند مذاکره کردم. دو گزینه آخر می خواستند تا پایان پنجره نقل و انتقالات تابستانی منتظر بمانند. من نمی خواستم آن مقدار معطل بمانم. فولام جاه طلبی های بسیاری داشت و به تازگی با قهرمانی در دسته یک، راهی لیگ برتر می شد و بازیکنان زیادی را به خدمت می گرفت. تنها جایی را برای فوتبال بازی کردن می خواستم. در این باره با مربی وقت تیم ملی هلند یعنی لوئیس فن خال مشورت کردم و او بسیار به این انتقال خوشبین بود. دید من این بود که یک گام به عقب بر خواهم داشت تا در آینده چندین گام به جلو بروم.
آیا هیچگاه آرزو کردی که ایکاش پس از جدایی از یوونتوس، به جای چهار سال حضور در فولام، مستقیما راهی منچستریونایتد می شدی؟
واقعا از دوران حضورم در لندن لذت بردم اما پیش بینی این را نمی کردم که بخواهم چهار سال برای فولام بازی کنم. فکر می کردم که یکی دو سال آنجا بمانم و سپس گام بعدی را بردارم. در اواخر حضورم با فولام، قراردادم را تمدید کردم تا باشگاه بتواند کمی از انتقال من پول به دست بیاورد. به من گفته بودند اگر قراردادم را تمدید نکنم، باز نخواهم کرد! پس از دریافت پیامی صوتی از الکس فرگوسن، فهمیدم که یونایتد به دنبال به خدمت گیری من است. آن روز، روز خاصی برای من بود. آنجا بود که با خود گفتم: «به همین خاطر به لندن آمدم؛ برای این که در نهایت گام بعدی را بردارم». فرگوسن به من گفت، کسی را می خواهد که خط دفاع تیمش را رهبری و راهنمایی کند. او گفت که می داند اگر تیم ما زیر فشار باشد، من خودم را نخواهم باخت.
چه تمرینی برای مهار پنالتی ها انجام می دادی؟ هنگامی که نیکولاس آنلکا در فینال لیگ قهرمانان 2008 پشت توپ ایستاد، چه چیزی در ذهن داشتی؟
یادم می آید که قبل از بازی، فیلم پنالتی های بازیکنان چلسی را خیلی تماشا کردم. برای نمونه، فکر می کنم حدود 40 پنالتی فرانک لمپارد در گذشته را بررسی کرده بودم. نکات زیادی یادداشت کردم و فهمیدم که آنلکا تقریبا تمام پنالتی هایش را به سمت راست دروازه بان می زند. بعدها فهمیدم که چلسی هم پنالتی گرفتن مرا آنالیز کرده بود و می دانست که من بیشتر به سمت راست خودم می پرم. از این رو فکر می کنم به بازیکنان آن ها گفته شده بود که به سمت چپ من ضربه بزنند و بیشترشان هم همین کار را کردند. با این وجود پیش بینی من این بود که آنلکا به سوی دیگری ضربه خواهد زد و خوشبختانه همین طور هم شد. پس از مهار پنالتی او، حس کردم برای ثانیه هایی از دنیا رفتم. فکر نمی کنم هیچگاه دوباره به اندازه این که فهمیدم ما قهرمان لیگ قهرمانان شده ایم و هم تیمی هایم به سوی من می دوند، به وجد بیایم. آن لحظه، نقطه برجسته تمام دوران ورزشی من بود.
هر از چندگاهی یاد سُر خوردن جان تری می افتی و به آن صحنه می خندی؟
نه، به این موضوع نمی خندم چون می دانم که خطر از بیخ گوشم گذشت. ما در آن صحنه خوش شانس بودیم. باید اعتراف کنم که شرایط زمین بد بود و خودم هم چند بار سُر خوردم.
می گویند تو کسی بودی که دشمنی میان رود فن نیسلتروی و مارکو فن باستن را خاتمه دادی تا فن نیستلروی بتواند در یورو 2008 حاضر باشد. برای حل اختلاف میان آن ها، چه کردی؟
نمی گویم من بودم که آن ها را دوباره با یکدیگر آشتی دادم. من تنها دیدگاه خودم را به عنوان کاپیتان تیم ابراز کردم، درباره این که حس می کنم چه چیزی به خیر تیم است. از این گفتم که فن نیستلروی می تواند در تورنمنت پیش رو برای ما مفید واقع شود. واقعا فکر می کنم آن ها افراد خیره سری هستند. من معمولا خیلی خوب میان افرارد و گروه ها پا در میانی می کنم بنابراین، دیدگاه خودم را بیان کردم. ولی این گونه نبود که ملاقاتی را ترتیب دهم یا هر چیز دیگری؛ تنها خواستم که اختلاف شان را کنار بگذارند.
در طول 14 کلین شیت پیاپی خود در فصل 9-2008 و وقتی دیوار رسوخ ناپذیر گری نویل، نمانیا ویدیچ، ریو فردیناند و پاتریس اورا را برابر خود داشتی، احساس خستگی به تو دست نداد؟
نه؛ به هیچ وجه نه! ولی همان زمان هم گفتم که اگر در نهایت قهرمان نشویم، این رکورد ارزشی ندارد. هر چیزی را که فکر کنید، سمت دروازه ام آمد. شاید رسانه ها و مردم کمی بیش از خودم نگران تعداد کلین شیت ها بودند.
وقتی نوار کلین شیت هایت با یک اشتباه برابر نیوکاسل پاره شد، چه قدر اذیت شدی؟ شرط می بندم ترجیح می دادی گلی که می خوری یک گل استثنایی باشد، نه یک ریباند از پیتر لاونراندز.
بله، ترجیح می دادم یک شوت سهمگین به مقصد گوشه بالایی دروازه، آن روند را متوقف کند. مطمئنا می توانستم رکورد را برای مدت بیشتری نگه دارم. ولی یادم می آید 10 دقیقه قبل از این که خودم رکوردشکنی کنم، بازیکن وست بروم دیرک دروازه من را به لرزش در آورد پس این دو اتفاق یکدیگر را خنثی می کنند.
همواره گفته ام که زمانی کریستیانو رونالدو و وین رونی در سطح مشابهی قرارداشتند ولی رونالدو بابت میل به بالای خود برای پیشرفت، به مرتبه بالاتری رسید. با این گفته موافقی؟
هر دوی آن ها به شدت در زمین تلاش می کردند ولی کریستیانو یک سطح بالاتر رفت. خارج از زمین هم او روی تمامی مسائل به شدت تمرکز می کرد: مانند استراحت کردن به نحو درست و تقویت قوای جسمانی اش. پس از پایان تمرین، معمولا ضربه ایستگاهی تمرین می کرد و سپس سراغ من می آمد و می گفت: «ادوین، ممکن است درون دروازه بایستی؟». می گفتم من پیر هستم و بهتر است یکی از دروازه بانان جوان تیم را انتخاب کنی ولی او پافشاری می کرد تا من درون دروازه بایستم چون می خواست به من گل بزند. برایش کری می خواندم و می گفتم: «نمی توانی به من گل بزنی و خودت هم این را می دانی. سراغ دروازه بان تیم رزرو برو؛ این طوری برای اعتماد به نفس خودت بهتر است». او آشفته می شد و جواب می داد: «نه، نه. تو باید درون دروازه بایستی!». با این وجود کریستیانو شخص واقعا خوبی است و باور رایج از او در میان اذهان عمومی، بیانگر شخصیت واقعی او نیست.
آیا آن یونایتدی که سه فصل پیاپی قهرمان لیگ برتر شد و طی چهار فصل، سه فینال لیگ قهرمانان را تجربه کرد، دست کم گرفته شده؟ چون نمی بینیم چندان از آن ها به عنوان یکی از بهترین ها یاد کنند...
خب، اگر ما می خواستیم واقعا تیم بزرگی باشیم، باید برنده دو تا از سه فینال لیگ قهرمانانی که اشاره کردید، می شدیم. برای نمونه اگر در سال 2009 قهرمان می شدیم، دو سال پیاپی بهترین تیم اروپا می شدیم و همچنین نخستین باشگاهی که دو قهرمانی پیاپی در لیگ قهرمانان را تجربه کرده است. پس اگر فینال رم برابر بارسلونا را با برد پشت سر می گذاشتیم، تیم بسیار خوبی می شدیم. ولی اگر به بازیکنان آن دوران تیم نگاه کنید، مشخصا تیم خیلی خوبی بودیم.
با فشاری که داوید دخیا پس از ورود به منچستر زیر آن قرار گرفت، چه کردی؟ آیا رسانه های انگلیسی کمی درباره دروازه بانان خارجی سختگیر هستند؟
نه، انتقادات خیلی سختگیرانه نبود. او خیلی خوب کار نکرد و اشتباه هایی داشت که البته وقتی در آن سن و سال به باشگاهی همچون یونایتد بروید، احتمالا چنین چیزی طبیعی است. آنجا یک کشور متفاوت است که مردم آن به زبان دیگری حرف می زنند و سبک فوتبالی که آنجا بازی می شود، خیلی متفاوت است. ولی او از آن دوران به سختی تلاش کرده و توانسته شرایط را دگرگون سازد. او حالا به دروازه بانی واقعا خوب تبدیل شده است.
در طول بازی چه قدر می توان صدای طرفداران پشت دروازه را شنید؟ عجیب ترین چیزی که خود در دوران بازی از آن ها شنیدی، چه بود؟
طرفداران وست هم چندان خوشایند نبودند. بگذارید بگویم ادبیات آن ها در صفاتی که به "er" ختم می شدند، خلاصه می شد. ولی میزان نفرتی که در بازی های خارج از خانه می شنیدید، بستگی به این داشت که تیم تان از حریف پیش باشد یا در حال باخت. وقتی تیم تان جلو بود، نیازی به شتاب زدگی در شروع مجددها نداشتید و طرفداران در این حالت عصبانی می شدند. هنگامی که تیم تان عقب بود و باید به سرعت توپ را بر می داشتید تا ضربه دروازه بزنید، تمامی طرفداران پشت سر شما را مسخره می کردند. ولی در کل جو طرفداران انگلیسی عالی بود و من در زمان زندگی در انگلیس، حس می کردم در خانه هستم.
شنیدم در سال 2012 در دوی ماراتن نیویورک شرکت کردی؛ چرا این کار را کردی و چه قدر زمان لازم بود تا به خط پایان برسی؟
چند سال قبل، یکی از دوستانم گفت قرار است در آن مارتن بدود. این ایده واقعا مورد توجه من واقع شد و بنابراین به او گفتم: «چرا کمی بیشتر صبر نمی کنی تا من هم بعد از خداحافظی از فوتبال، به تو ملحق شوم؟» ولی با توجه به این که چند بار دیگر قراردادم را با یونایتد تمدید کردم، این انتظار چند سال دیگر به درازا انجامید. در پایان، دو ماه و نیم وقت داشتم تا خودم را آماده آن رقابت کنم. فشار زیادی به بدنم وارد شد و برای ریکاوری کردن به مدتی زمان نیاز داشتم ولی در نهایت زمان دویدن من چهار ساعت و 19 دقیقه بود.