طرفداری- دستیار بن همام محبوب دل های منشی های متعدد رئیس AFC بود و آنها از دیدن او خوشحال می شدند. مشادی حتی در 50 سالگی، ظاهر دلربایی داشت. تقریبا همیشه وقتی بن همام وارد AFC می شد، مشادی هم همراهش بود و همواره سعی می کرد دخترانی که راحت تر سرکیسه را شل می کردند، سرکار نگه دارد. معمولا سر میز این دختران ظاهر می شد و کنار چای شان، شکلات اعلا می گذاشت یا موقع نهار، برایشان ماکارونی می گرفت. هیچ وقت دکمه بالای پیراهنش را نمی بست و موهایش را به عقب می داد. منشی ها دوست داشتند پشت سرش صحبت کنند و خنده سر دهند و برای همین از اینکه 200 هزار دلار را در حالی که عرق پیشانی اش را پاک می کرد و به روی شان می خندید، برایش بشمارند، خوشحال بودند. او هم برایشان لطیفه می گفت و سرگرم شان می کرد. مشادی به آنها گفت پول ها را برای پیش پرداخت به آفریقایی ها نیاز دارد.
بن همام AFC را همانند شرکت خصوصی خودش اداره می کرد و برای همین هیچ وقت نیازی نمی دید در مورد محل مصرف منابع مالی، توضیحی به کسی بدهد و الان هم موقعیت ویژه ای پیش آمده بود. رئیس فدراسیون فوتبال قطر 25 نفر از اعضای CAF را در مسیر بازگشت شان از کنگره سالانه فیفا در سیدنی، به سفری چند روزه و رایگان در کوالالامپور دعوت کرده بود. سپ بلاتر چند روز قبل از قطر به عنوان نامزد میزبانی جام جهانی صحبت کرده بود و الان وقت آن رسیده بود که بن همام حمایت دوستانش را کسب کند. او می دانست برای بدست آوردن آرای آفریقایی ها، باید از پایین ترین رده در سطح روسای فدراسیون شروع کند و با پر کردن جیب آنها، قلب شان را مال خود کند. در چنین شرایطی، آنها می توانستند تاثیر خود را روی 4 عضو آفریقایی کمیته اجرایی فیفا، که CAF را هم اداره می کردند، بگذارند. اولین مرحله از مبارزه قطری ها، آن روز آغاز شد.
مشادی بعد از آن که پول را تحویل گرفت، برای نهایی کردن برخی جزئیات قبل از رسیدن مهمانان به دفتر رئیس در طبقات بالا رفت. وقتی آفریقایی ها به فرودگاه بین المللی کوالالامپور رسیدند، لیموزین های کولر دار آخرین مدل آنها را به هتلی پنج ستاره منتقل کردند. قبل از دیدارشان با بن همام، پاکت های پولی برای خریدشان در مالزی به همراه هدایایی دیگر گرفته بودند. آن روز آنها در کنار میزبان قطری شان، از بهترین غذاهایی مالزیایی نوش جان کردند. روز بعد برای سیاحت به بندر مالاکا برده شدند که می توانستند قایق سواری کنند، صنایع دستی بخرند و اگر خیلی مایل باشند، در معبد چنگ تنگ برای موفقیت های آتی شان دعا کنند.
بن همام با کاریزمای خاصش بین مهمانانش رخ نشان می داد. این رئیس قطری چندان پرحرف نبود و ترجیح می داد بیشتر از آنکه صحبت کند، گوش کند، ولی با شخصیت قدرتمندش همیشه به شرایط تسلط داشت. شبیه آدم هایی بود که قدرت نافظه بالایی دارند و می توانند هر جمعی را مال خود کنند. او مشکلی در ارتباط برقرار کردن با هیچ کدام از حاضرین نداشت، ولی باید یک نفر را مشخص می کرد تا ارتباط را صمیمی تر کند؛ کسی که ذاتا با آفریقایی ها راحت تر قاطی می شد و به زبان آنها صحبت می کرد. کسی که علاوه بر مشادی، بتواند موقعیت را کاملا در دست بگیرد و خوشبختانه چنین فردی حاضر و در دسترس بود.
یکی از نقش های کلیدی بن همام در فیفا شامل ریاست کمیته پروژه گل بود که منابع مالی احداث زمین های تمرین و ساختمان های اداری برای فدراسیون های ضعیف تر را فراهم می کرد. بین سال های 2001 تا 2007، این کمیته داوطلبی به نام آمادو دیالو ساکن پاریس را استخدام کرده بود تا روند پروژه در آفریقا را مدنظر داشته باشد. آمادوی لاغر اندام در گینه واقع در غرب آفریقا بزرگ شده بود و فرانسوی را روان صحبت می کرد؛ فرانسه ای که زبان غالب بسیاری از اعضای کنفدراسیون فوتبال آفریقا بود. دیالو دوستان بسیاری در سراسر آفریقا داشت و مشخصا رابطه نزدیکی با نمایندگان کمیته اجرایی هم برقرار می کرد. بن همام دیالو را به عنوان یکی از نفراتش به کار گرفته بود و این یکی از اولین قدم هایش در راه کمپین میزبانی جام جهانی بود. این معالمه گر قهار خیلی زود توانست با مهمان ها صمیمی شود و در مسیر بندر مالاکا، آنها را به خوبی سرگرم کند و به موقع هر کدام را برای صحبتی خصوصی، به گوشه ای ببرد. تخصص دیالو این بود که بفهمد هر کدام از آفریقایی ها دقیقا چه می خواهند تا برایشان فراهم کند.
بعد از اینکه آفریقایی ها مالزی را ترک کردند، بن همام به مسئولان امور مالی اش دستور داد مبالغی را مستقیما به حساب آنژورین موچارافو، رئیس فدراسیون فوتبال بنین، و همچنین سه نماینده دیگر آفریقا واریز کنند، ولی هیچ توضیحی بابت چرایی این کار نداد. موچارافو مهره ای کلیدی بود، چون یکی از اعضای کمیته اجرایی CAF به شمار می رفت که عیسی حیاتو رئیس آن بود که در نهایت نقش بزرگی در چگونگی رای دهی آفریقایی ها برای میزبانی جام جهانی، ایفا می کرد.
حتی ایزتا وسلی، رئیس وقت فدراسیون فوتبال لیبی، که همه از او به عنوان بانوی آهنین نام می بردند، تشکر خودش را در قالب ایمیلی ابراز کرد: "اوقات خیلی خوبی داشتم و خوش شانسم که توانستم آن نقطه از دنیا را ببینم. همیشه آن خاطرات را در ذهنم خواهم داشت. برای هدایای خیلی خوب تان هم ممنونم."
کمپین قطر شروعی رویایی داشت، ولی بلافاصله پس از بازگشت نمایندگان آفریقا به خانه، یادداشتی در رسانه ها منتشر شد که اوقات بن همام را تلخ کرد. شایعات و گمانه زنی ها در مورد میزبانی سخاوتمندانه او از آفریقایی ها در مسیر بازگشت شان از سیدنی شروع شده بود. اخبار مربوط به پرداخت رشوه از سوی بن همام به آفریقایی ها در جریان انتخابات 98 و 02 فیفا، دوباره همه جا را پر کرده بود و مهمانی اخیر گویا دوباره چنین اتفاقاتی را قرار بود کلید بزند. هدف بن همام چه بود؟ آیا او براساس آنچه در اینترنت دیده می شد، در حال تجمیع حمایت آفریقایی ها در راه رسیدن به ریاست فیفا بود؟ اما تا انتخابات بعدی، 3 سال مانده بود و تنها هدف بن همام رساندن امیرش به جام جهانی بود.
حمایت بلاتر در این باره اهمیت بسیاری داشت و اگر احساس خطر می کرد، شاید شروع به حمله می نمود. بن همام باید اوضاع را سروسامان می داد و در نتیجه تصمیم گرفت بیانیه ای روی خروجی AFC قرار دهد: "کاملا واضح است که از آقای بلاتر به عنوان رئیس فعلی فیفا، حمایت می کنم. امیدوارم در سال 2011، برای دوره ای دیگر نامزد شود و مثل همیشه از او حمایت خواهم کرد. فکر می کنم تمام اعضای AFC هم در این زمینه با من هم عقیده اند."
جواب داد. در عرض دو ساعت، ایمیلی از سوی زوریخ برایش ارسال شد: "برادر عزیزم. خبر خوبی بود. از اعتماد و اطمینانت ممنونم. با بهترین آرزوها. جوزف سپ بلاتر." بن همام در جواب نوشت: "رئیس و برادر عزیزم، مثل گذشته، می توانید الان و در آینده هم روی تعهد و حمایت من حساب کنید. همیشه کنار شما هستم. محمد."
بن همام از سال 2002، رئیس AFC بود و هر طور دلش می خواست امورات را اداره می کرد. او معمولا توسط گروهی از دستیاران زن، احاطه شده بود که هیچگاه سوالی در مورد شیوه رفتاری او نمی کردند، ولی در عین حال بودند کسانی که مدیریت آتوکراتیک* او را مورد سوال قرار می دادند. مساله این بود که آداب و معاشرت بن همام مشکلی نداشت، ولی شکی نبود که دنبال شکوه و جلال هم بود. همیشه به دنبال آن بود که کارمندانش او را قربان یا آقای رئیس صدا بزنند و از ذکر کردن نامش به تنهایی یعنی محمد، اجتناب کنند. آرام صحبت می کرد، مودب بود و همیشه سخاوت بسیاری نشان می داد، ولی اگر خیانت می دید، بی رحم می شد. همیشه حرف خودش را در جلسات به کرسی می نشاند و دوست نداشت مورد سوال واقع شود. بعضی اوقات مردان بالغ را آنچنان مورد سرزنش قرار می داد که انگار بچه مدرسه ای هستند. مخالفینش اعتقاد داشتند یک فضل فروش و سلطه جو است. آنها اعتقاد داشتند او تنها یک تازه به دوران رسیده است، ولی او AFC را همانند قلمروی خودش اداره می کرد.
بن همام که از سال 1985، تنها مالک کمکو به عنوان یک نهاد مولتی میلیارد دلاری بود، چگونگی اداره یک سازمان با دیکتاتوری کامل را خیلی خوب می دانست. او در دوحه، هزاران کاگر مهاجر را تحت اختیار داشت که از گرگ و میش صبح تا سیاهه شب برایش کار می کردند و بعد راهی کمپ های کارگری در حاشیه شهر می شدند. به عنوان رئیس شان، پاسپورت آن کارگران را ضبط کرده بود تا نتوانند به خانه شان در بنگلادش، نپال و هند بازگردند مگر اینکه او این طور بخواهد. بن همام تسلطی مطلق روی کمکو داشت و AFC را هم همین طور می دید. هیچ وقت مدیریت هیچ کدام از بخش های AFC را به کسی واگذار نمی کرد و خودش هم رئیس، هم مدیر ارشد اجرایی، هم مدیر مالی و هم مدیر کل بود. منتقدینش می گفتند هیچ حقی ندارد در کار دیگر مدیرانش در AFC دخالت کند. این قطری تازه به دوران رسیده فکر می کرد کیست؟ شاید هم فقط حسادت می کردند که بخشی از حلقه نزدیکان او نیستند که در جلسات خصوصی دفترش حاضر شوند.
بن همام از زمان انتخابش در 2002، کارهای تحسین برانگیزی هم صورت داده بود. او میلیون ها دلار به پروژه Vision Asia در خصوص پیشرفت فوتبال، آموزش و تمرین در هر کدام از 46 عضو این کنفدراسیون تزریق کرده بود. توانسته بود از طریق بازاریابی و فروش حق پخش بازی ها، AFC را از یک نهاد شکست خورده به یک سازمان پولساز بدل کند. با این حال، اتفاقات عجیبی هم در زمان مدیریتش در حال رخ دادن بود. او آنقدر حساب های AFC و شخصی اش را به جای هم استفاده کرده بود که اداره مالی اش خیلی وقت ها نمی توانست حساب آنها را داشته باشد. خیلی وقت ها از حساب های شخصی اش برای فدراسیون ها واریز می کرد و بعد از حساب کنفدراسیون برمی داشت. هیچ وقت هم معلوم نبود چرا این طور می کند یا این پول ها کجا می رود و بن همام گروهی می خواست که بتواند در این امورات به آنها اعتماد کند.
*یکهسالاری یا اُتوکراسی شکلی از حکومت اقتدارگرا است که در آن فرمانروا آشکارا بر راس سلسله مراتب اداری همراه با قدرت بی حد و حصر فرمانروا (اتوکرات) بدون قوانین یا سنت هایی که قدرت رهبری را محدود کنند، تفوق دارد. مبنای یکهسالاری میتواند وفادری یا ترس شهروندان از مکافات باشد. یکهسالار میتواند قدرت خود را بر اساس قراردادها یا سنت های اجتماعی به دست آورده باشد که در این صورت اتوکراسی از نوع مشروع است یا آن را به زور به چنگ آورده باشد که دیکتاتوری است. سلطنتهای مطلقه از انواع یکهسالاریاند.