بازی کثیف از زبان دو خبرنگار انگلیسی نوشته شده که توانسته اند به منبعی ناشناس در خصوص رازهای مگوی میزبانی جام جهانی 2022، دست پیدا کنند؛ منبعی که در تمام طول ماجرا، ناشناس باقی مانده تا امنیتش حفظ شود. گفتنی است لینک خرید کتاب بازی کثیف در فروشگاه طرفداری را میتوانید در انتهای مطلب، مشاهده کنید. بخشی از فصل اول کتاب با عنوان پیشنهاد غیرمنتظره به صورت گلچین شده در ادامه تقدیم میشود. این قسمت از مطلب، به داستان وعده های دروغین سپ بلاتر به بن همام در خصوص ریاست فیفا مربوط است:
از لابی هتل می شد روسای فدراسیون های فوتبال آفریقایی را دید که یکی پس از دیگری از پله های هتل پنج ستاره بالا می رفتند و خود را به طبقه آخر آن می رساندند. هر کدام بعد از چند دقیقه بازمی گشت و آن یکی بالا می رفت. رای آنها می توانست سرنوشت انتخابات ریاست فیفا در 2002 را تعیین کند. بلاتر انتخاب می شود یا حیاتو؟ مسئولین فوتبالی مختلف روی مبل های گرم و نرم شان کنار گیاهان استوایی لم داده بودند و در این باره صحبت می کردند. آفریقایی ها چطور رای خواهند داد؟ یکی دو نفر از جوان ترها سعی کردند سر از کار روسای شان در بیاورند. همه آنها بعد از بالا رفتن از پله ها، وارد سوئیت ویژه پنت هاوس هتل می شدند و با یکی از قدرتمندترین چهره های دنیای فوتبال دیدار می کردند. بعد از چند دقیقه از سوئیت خارج می شدند و لبخند موذیانه ای تحویل نفر بعدی حاضر در نوبت می دادند. کدام چهره مشهور پشت درهای بسته، با این مسئولین با رای مهم شان، جلسات خصوصی برگزار می کرد؟ او کسی نبود جز محمد بن همام.
میلیاردر قطری از همان اول کار در 1996 که برای حضور در هیات رئیسه فیفا پا به زوریخ گذاشت، در ایجاد روابط منفعت طلبانه تبحر نشان داده بود و مهم ترین هدفش هم نزدیک شدن به مدیرکل وقت آنجا، یعنی سپ بلاتر بود. بر همگان واضح و مبرهن بود که این پیرمرد موذی سوئیسی و محبوب قلب رئیس هاولانژ در گوشه ای منتظر است تا بعد از کنار کشیدن مرد برزیلی، کنترل کامل قدرت را در اختیار بگیرد. بن همام یک بار فایده دوستی با نفرات بالای هرم قدرت را دیده بود و از همان حربه ها که برای نزدیک شدن به شیخ حمد در زمان انفجار اقتصادی دوحه بهره برده بود، برای جذب سپ بلاتر هم استفاده کرد.
وقتی در 1998 هاولانژ بالاخره تاج و تخت را واگذار کرد، بلاتر برای رسیدن به ریاست فیفا با لنارت یوهانسون، رئیس وقت یوفا، شاخ به شاخ شد و بن همام در تمام مدت پشتش بود. مرد قطری کمپین انتخاباتی بلاتر را ساپورت مالی می کرد، جت شخصی اش را برای سفر به نقاط مختلف دنیا در اختیار او می گذاشت و سخت برای پیروزی اش لابی می کرد. مدیرکل سوئیسی خیلی زود فهمید دوستی با بن همام با امتیازهای سلطنتی همراه است و در ادامه درهای دیوان پادشاهی قطر هم به رویش باز شد. بلاتر با شیخ حمد آشنا شد که حداقل یک بار به نامزد ریاست فیفا اجازه داد برای سفرهای انتخاباتی اش، از هواپیمای سلطنتی هم بهره ببرد.
بن همام چند روز قبل از گردهمایی 203 کشور دنیا برای انتخابات ریاست فیفا در سال 1998، در پاریس همراه بلاتر بود. آنها مشغول برنامه ریزی برای آخرین سفرهای انتخاباتی بودند که یک خبر ناگهانی از یک فاجعه در دوحه به گوش رسید. بن همام تماسی تلفنی از همسرش فاطیما دریافت کرد که می گفت پسرش در جریان یک تصادف، به شدت مجروح شده است. پسر بن همام در حال مرگ بود و فاطیما از همسرش خواست خود را سریع تر به دوحه برساند تا کنارش باشد. بن همام به قطر نرفت! تصمیم ماندن و ادامه مبارزه کنار بلاتر به جای دویدن به سمت تخت پسرش، همیشه مایه مباهات بن همام بوده و همیشه با افتخار از این فداکاری اش صحبت می کند:
در پاریس مشغول برنامه ریزی برای سفر تبلیغاتی به آفریقای جنوبی بودیم که ربطی به امیر قطر نداشت و توسط او هم حمایت مالی نمی شد. شب قبلش، تماسی تلفنی از همسرم دریافت کردم که پسر 22 ساله ام در یک تصادف به شدت صدمه دیده و احتمال مرگش بسیار زیاد است و اینکه در مراقبت های ویژه و در کما است. از من خواست خیلی زود به دوحه برگردم، ولی من ابراز تاسف و عذرخواهی کردم و گفتم پسرم بیشتر از من به عنایت خداوند و مراقبت پزشکان نیاز دارد و اینکه الان آقای بلاتر به کمک من نیاز دارد. به همین خاطر، دیدن پسرم شاید برای آخرین بار را فدای شرایط کردم.
خوشبختانه پسر بن همام زنده ماند، ولی تصادف وحشتناکش این فرصت بسیار گران قدر را برای پدرش فراهم کرد تا وفاداری بی مثالش را به رئیس جدیدش سپ بلاتر، ثابت کند.
وقتی اعضای فیفا در سال 98 برای انتخاب رئیس جدید در پاریس دور هم جمع شدند، بلاتر توانست با 111 رای نسبت به 80 رای لنارت یوهانسون، پیروز شود. توفیق بسیار بزرگی بود که با اختلافی قابل توجه به دست آمده بود و رئیس جدید فدراسیون جهانی فوتبال در این باره مدیون بن همام و البته امیر قطر بود. تاج ریاست در فیفا امتیازات فوق العاده ای به همراه داشت. فیفا لحظه به لحظه ثروتمندتر می شد و رئیس آن از دفتر کارش در آخرین طبقه مقر فیفا در زوریخ، بر تمام آن ثروت اشراف داشت. او حقوق بسیار بالایی می گرفت، اما وقتی با هواپیمای اختصاصی با خدمتکاران همیشه آماده و غذاهای لذید به هتل های پنج ستاره سفر می کرد، اصلا لازم نبود دست به جیب شود، چون تمام این امتیازات از ویژگی های شغلش بود. فیفا الان نهادی با قدرت جهانی بود که ورزش مورد علاقه میلیاردها نفر در گوشه گوشه دنیا را کنترل می کرد و در نتیجه هر جایی که بلاتر می رفت توسط روسای جمهور، نخست وزیران، پادشاهان و ملکه ها، همانند اعضای سلطنتی مورد استقبال گرم قرار می گرفت. او خیلی چیزها برای شکرگذاری به دست آورده بود.
با این حال، حضور همیشگی دوست قطری در کنارش، پیچیدگی های خاص خودش را هم داشت. شایعات مربوط به رشوه هایی که روسای فدراسیون های آفریقایی آن شب در پاریس دریافت کرده بودند، تا حدی شیرینی پیروزی بلاتر را تلخ کرده بود، ولی بلاتر با ابراز اینکه آن پول ها برای پایین آوردن هزینه های سفر مسئولین برای شرکت در انتخابات بوده، تا حدی حرف و حدیث ها را ک کرده بود. بلاتر هم گفت در مجموع 50 هزار دلار از سوی فیفا برای کمک به فدراسیون هایی که مشکل مالی داشته اند، براساس توافق قبلی در خصوص کمک هزینه ها، پیش پرداخت شده است. با این همه، فراح اددو، نایب رئیس کنفدراسیون فوتبال آفریقا، مدعی شد بن همام به او و 18 عضو این کنفدراسیون 100 هزار دلار پیشنهاد داده تا به بلاتر رای دهند. بلاتر او را به اتهام تهمت و افترا به دادگاه کشاند و پیروز هم شد. در ادامه اددو محکوم به پرداخت 10 هزار فرانک سوئیس به رئیس جدید فیفا شده و به دلیل بدنام نمودن بلاتر، برای دو سال از فعالیت های فوتبالی محروم شد. وقتی کمیته انضباطی فیفا از اددو برای اثبات ادعایش درخواست مستندات و شواهد کرد، او عکسی رو کرد که در آن بن همام و مسئولین آفریقایی دور هم نشسته بودند. اددو می گفت بن همام به همه آنها پیشنهاد پول کرده و در ادامه برای رای دادن به بلاتر، از آنها تعهد کتبی گرفته است. کمیته انضباطی ادعاهای اددو را بی اساس خواند و اعلام کرد او منافع کلی فوتبال را نادیده گرفته است.
در سال 2002 در سئول در شب انتخابات دوم ریاست بلاتر، باز هم مسئولین آفریقایی در حال رفت و آمد به سوئیت بن همام دیده می شدند و علامت سوال های مجددی در مورد اینکه چه اتفاقی در حال رخدادن است، ایجاد می شد. همه آن شب دوباره شایعات مربوط به پاریس را شنیدند. هیچ چیزی بعد از گمانه زنی های مربوط به رشوه پاکت های قهوه ای، ایجاد نشده بود و مقر فیفا در نهایت جایی شناخته می شد که چنین صحبت هایی خیلی زود محو می شد.
صبح روز انتخابات، بن همام با همان کت و شلوار گران قیمت سفید و لبخند روی لب، در ورودی سالن اجتماعات گرند هیلتون ایستاده بود و مهمانان را به گرمی ملاقات می کرد. به یکی از آنها گفت قرار است امروز آتش بازی هم انجام شود. در طی انتخابات، تمام آفریقایی ها حمایت تمام قدشان از بلاتر را در آرای شان نشان دادند و با رای 139 به 56، نامزدی عیسی حیاتو تماما نابود شد. طی روزهای بعد زن روفین، که سردمدار اعلام سواستفاده مالی بلاتر و تنظیم شکایت از او بود، اعلام کرد با توافق دو طرفه، فیفا را ترک خواهد کرد و 11 عضو دیگر کمیته اجرایی فیفا که با او همراه شده بودند، دوباره در خصوص رفتار خیانت کارانه شان فکر کرده و مدتی بعد شکایت شان را تماما پس گرفتند. همه چیز دوباره روبه راه شده بود. بلاتر دوباره از دفتر کارش در مقر فیفا به آسمان صاف و زیبای زوریخ چشم دوخت و آماده یک دوره دیگر در مسند ریاست فوتبال دنیا شد.
بن همام شکست را از بیخ گوش رئیس جدیدش دور کرده بود و در پاسخ، چشم به جبران محبت بلاتر داشت. پیرمرد سوئیسی در جلسه ای خصوصی گفته بود دو دوره ریاست برای او بس است. تا سال 2006 خبری از انتخابات نبود و او در آن سال 70 ساله می شد که زمان آرامش ذهنی و فکر کردنش به بازنشستگی می بود. بلاتر قول داده بود بعد از آنکه کنار رفت، هر کاری که در قدرتش باشد برای جانشینی بن همام، همان طور که هاولانژ برای او انجام داده بود، می کند. این باعث می شد تمام رویاهای میلیاردر قطری در ریاست بر فوتبال دنیا، به حقیقت بپیوندد.
همان سالی که بلاتر دوباره رئیس فیفا شد، بن همام هم رئیس کنفدراسیون فوتبال آسیا شد و دوباره کنترل 45 عضو این قاره را به عهده گرفت. آنجا یک مرکز قدرت واقعی به شمار می رفت و بن همام AFC را همانند قلمروی خودش اداره می کرد. فعلا از حضور در آنجا راضی بود، اما نمی توانست او را برای همیشه راضی نگه دارد، چون بالاترین پست را می خواست.
بلاتر آن چنان از قولی که به بن همام داده بود، مطمئن بود که با تغییر آیین نامه مبنی بر محدودیت دو دوره ای ریاست بر فیفا موافقت کرد. سر قولش ماند و بلافاصله پس از بازگشت از سئول، مسئولان مربوطه را احضار کرد و به آنها ماموریت داد سریعا موجبات تغییر قوانین را فراهم کنند. آیین نامه جدید علاوه بر محدود کردن زمان ریاست بر فیفا، قوانین دیگری همچون ترانسفر بازیکنان و برخی قوانین میزبانی بازی ها را هم شامل می شد. آیین نامه قرار بود در اکتبر 2003، در کنگره اضطراری فیفا در زادگاه بن همام در دوحه به رای گذاشته شود و بلاتر در تمام مدت، به مراحل تغییر آیین نامه نظارت مستقیم داشت.
با این حال، در دقیقه 90 همه چیز عوض شد. طی جلسه ای با حضور مسئولین آیین نامه، بلاتر با شنیدن محدودیت زمانی ریاست فیفا، برآشفت. این مورد باید حذف می شد. بلاتر گفت بن همام باید صبر کند. اعضای فیفا در ماه اکتبر در دوحه دور هم جمع شدند، اما قوانین مورد بررسی تنها شامل نقل و انتقالات و میزبانی تیم های ملی می شد. محدودیت زمانی ریاست بر فیفا، جایی در برنامه نداشت. به جای آن، بن همام از اعضای کنگره خواست دوره ریاست کنونی اش را یک سال دیگر و تا 2007 تمدید کنند و آنها موافقت کردند.
بن همام ضربه سختی خورده بود. به خودش می گفت در اعتماد به بلاتر حماقت کرده است. بعد از تمام کارهایی که کرده بود، آن روباه موذی پیر، دورش زده بود. با این حال، الان دیگر بلاتر قدرت بلامنازعی برای خودش بدست آورده بود و می دانست چطور فرماندهانش را راضی نگاه دارد و منابع مالی اش را در سرتاسر جهان ریخت و پاش می کرد. سبیل مسئولین را چرب می کرد و تحت عنوان پیشرفت فوتبال، چک های چند صدهزار دلاری در وجه فدراسیون های فوتبال، صادر می کرد. با بزرگتر شدن دارایی های مالی فیفا، ریخت و پاش های بلاتر هم بزرگتر می شد و خیلی زود توانست حمایت بی کم و کاست آسیا و آفریقا را مال خود کند. با این اوصاف، شاخ به شاخ شدن با بلاتر در سال 2007 برای ریاست فیفا، خودکشی محسوب می شد و علاوه براین، بن همام علاقه ای به چنین رویارویی هایی نداشت. میلیاردر کم حرف قطری باید رویای همیشگی اش در نشستن برمسند قدرت فوتبال دنیا را حداقل برای 8 سال دیگر در 2011، فراموش می کرد. آن موقع بلاتر 75 ساله می شد و آن موقع دیگر کنار می کشید تا جا برای بن همام باز شود، نه؟
همان طور که انتظار می رفت، بلاتر در انتخابات سال 2007 بازهم برگشت و هیچ رقیبی نداشت و در نتیجه نیازی به کمک های دوست قطری اش هم پیدا نکرد. با این حال، سال بعد وقتی دهمین سال ریاستش را جشن می گرفت، نامه ای به بن همام نوشت و از کمک های او در راه کسب دو پیروزی نخستش قدردانی کرد:
همه می دانند که در فوتبال، بازی های بسیار کمی وجود دارند که فقط به خاطر یک بازیکن به پیروزی می رسند. به همین خاطر می خواهم از کمک ها و تلاش خستگی ناپذیرت در آن روزها، تشکر کنم. محمد عزیز، بدون تو، هیچ کدام از چیزهایی که امروز رخ داده اند، پیش نمی آمد. مطمئنم در آینده هم به خوبی تمام این سال ها، کنار هم کار خواهیم کرد تا فوتبال را در مسیر پیشرفت قرار دهیم.
خدمتکار دوباره به اتاق بازگشته بود و فنجان های طلای مهمانان را با قهوه اصیل ترک، پر می کرد. بن همام همچنان با صدای زیر آرامش صحبت می کرد. او از تمام محبت هایش در حق بلاتر صحبت می کرد و خلف وعده مرد سوئیسی در کنار کشیدن به نفعش را مرور می کرد. بلاتر با کاریزمای خاصش به او خیانت کرده بود. بن همام انسان مغروری بود، ولی نامه آخر روباه سوئیسی با مضمون تشکر از محبت های او تا حدی عزت نفس از دست رفته اش را احیا کرده بود. با این حال، بعد از ناامیدی بزرگ در سال 2007، به هیچ وجه آماده حرکت بعدی بلاتر نبود.
در اوایل سال 2008، بلاتر برای دیدن بن همام و امیر، راهی دوحه شده بود. در 11 فوریه برای بازدید از آکادمی اَسپایر قطر (Qatar’s Aspire Academy) برای فوتبال دوستان جوان و نوجوان، دعوت شده بود و سخنرانی طولانی ای مقابل دوربین های تلویزیونی انجام داد. طی ماه های اخیر خیلی از اسپایر انتقاد کرده بود و وقتش رسیده بود جبران مافات کند. این آکادمی در سال 2004 با هدف شناسایی و پرورش بهترین استعدادهای فوتبالی قطر توسط خانواده سلطنتی تاسیس شده بود، ولی در 2007 و در شب انتخابات ریاست فیفا، جاه طلبی بزرگتری مطرح کرده بود. آکادمی اَسپایر آفریقا قرار بود برای تماشای 500 هزار کودک و نوجوان از الجزایر، کامرون، غنا، کنیا، نیجریه، سنگال و آفریقای جنوبی، 6 هزار استعدادیاب را راهی آن نقاط محروم کند. برنامه این بود که پنجاه نفر از هر کشور انتخاب شده و یک هفته آزمایشی را در تمرینات سپری کنند. در ادامه، سه نفر برتر از هر کشور برای 4 هفته تمرینی راهی دوحه می شدند و مستعدترین آنها قرار بود در اسپایر قطر ثبت نام شده و برای همیشه از فقر نجات پیدا کنند. بقیه هم دوباره به زادگاه شان در آفریقا بازگردانده می شدند.
خبر این استعدادیابی گسترده، خشم بلاتر را برانگیخته بود. قطر در تلاش برای خرید ستاره های آینده دنیای فوتبال بود تا تیم ملی اش را با ستاره های کلاس جهانی تزئین کند. این جزئی از برنامه 30 ساله آنها برای تبدیل قطر به کشوری مدرن و قدرت ورزشی بود، ولی آفریقا به خاطر محبت هایی که بن همام در 98 و 2002 در حقش روا داشته بود، کاملا تحت تاثیر بلاتر بود و او نمی پسندید کس دیگری در حیاط خلوتش بازی کند. علاوه بر این، کمپین های حقوق بشری هم شبهاتی در خصوص پروژه اسپایر و قاچاق انسان مطرح کرده بود و بلاتر بلافاصله سواستفاده خودش را کرده بود. او در گزارشی که بعدها به شکلی نامعلوم به دست نشریه Observer رسید، برای 5 عضو مهم پارلمان اروپا این طور نوشته بود: "استخدام استعدادیاب ها برای شناسایی جوانان مستعد در این 7 کشور آفریقایی، ماهیت واقعی اسپایر را نشان می دهد. اسپایر مثال خوبی از سواستفاده است."
انتقادات بلاتر، خیلی به مذاق قطری ها تلخ آمده بود، ولی الان در 11 فوریه خودش آنجا بود و به تعریف و تمجید از مسئولین پروژه و اهداف شان می پرداخت:
فرصت بسیار ارزشمندی برای بازدید از اسپایر و صحبت در خصوص نقش جوانان در پیشرفت و آموزش فوتبال، فراهم شد. اساس فوتبال آموزش است، چون کار تیمی، نظم و احترام به هم تیم ها و رقبا را یاد می دهد. اینکه اسپایر توانسته آموزش و ورزش را در یک مجتمع آموزشی فراهم کند، فوق العاده است.
ولی صبر کنید. خبرنگارانی که آنجا جمع شده بودند، گیج شدند. همین بلاتر نبود که چند ماه پیش، اسپایر را متهم به سواستفاده از استعدادهای جوان کشورهای دیگر کرده بود؟ انگار کاملا برعکس بوده:
این بازدید فرصت آن را فراهم کرد تا پروژه اسپایر را از نزدیک مشاهده کنیم و بای بگویم باورنکردنی است و الان کاملا از آن رضایت دارم و حمایت هم خواهم کرد. اسپایر، برنامه موثری برای پیشرفت فوتبال جوانان دارد که آموزش و ورزش تحت حمایت قطر برای دانش آموزان مستعد را برای کودکان کشورهای در حال توسعه، فراهم می کند. آنها در حال انجام پروژه ای تحسین برانگیز هستند.
خب الان دیگر دوباره همه چیز روبه راه شده بود و بلاتر، بن همام و امیر می توانستند توفیق جدیدشان را با غذایی دل انگیز، جشن بگیرند. سر همان میز شام بود که بلاتر ضربه غافلگیرکننده اش را نواخت. انتخابات فیفا فراموش شده بود، همه چیز در مورد اسپایر، روبه راه بود و بلاتر به خاطر کنار کشیدن بن همام در 2007، متشکر بود. علاوه بر این، او از خدمات قطری ها در راه کنار زدن رقبا در سال های 98 و 2002، قدردانی کرده بود. در نهایت وقت آن رسیده بود که مقداری از محبت ها جبران شود. بن همام تمام کلمات بلاتر به امیر در آن جلسه خصوصی سر میز شام را کلمه به کلمه به یاد داشت و برای مهمانانش تعریف می کرد. همه چیز را به یاد داشت چون غافلگیرش کرده بود. غیرممکن بود. باورنکردنی بود. رئیس فیفا منتظر فرصتی در بین صحبت ها بود، کمی از نوشیدنی اش نوشید، روی صندلی اش لم داد و با لبخندی روی لب، گفت:
جام جهانی را به قطر خواهیم آورد.