طرفداری-لحظات، مسیر زندگی را تعریف می کنند. سال ها قبل جوانی 20ساله، خوشتیپ و مو بلند، از پشت بام سقوط کرد. قطعه ای فلزی و تیز به فاصله دو سانتی متر مانده به قلب و ریه به بدنش فرو رفت. همه چیز در عرض چند ثانیه اتفاق افتاد. این اتفاق در روزی رخ داد که رابین در ساختمان کار می کرد و پایش لیز خورد و افتاد. همه فکر می کردند او دیگر به پایان خود رسیده است، اما در عرض سه ماه، به لطف تلاش های پزشکان و جراحان، سلامت خود را به دست آورد.
رابین فرایدی؛ ستاره راک و بزرگترین فوتبالیستی که هرگز ندیده اید (بخش اول)
رابین فرایدی؛ ستاره راک و بزرگترین فوتبالیستی که هرگز ندیده اید (بخش دوم)
رویکرد و نگرش رابین به فوتبال، چیزی جز اتلاف وقت نبود. برخی می گویند او بی مسئولیت و بی پروا بود، اما محدودیت های خودش را هم داشت. نوع نگرشش با بازی و نحوه حضورش در تمرینات، باعث برهم خوردن تمرکز هم تیم هایش هم می شد. در چنین سطح بالایی، رفتارهای این چنینی هرگز قابل چشم پوشی نبود. در فوتبال مدرن، متخصصان تغذیه، تیم پزشکی و امکانات پزشکی سطح بالا باعث رشد و پیشرفت بازیکنان می شوند، اما فرایدی مطابق انتظار، به هیچکدام از امکانات و ملزومات عمل نمی کرد. گرچه او وظیفه اش را در زمین انجام می داد و از نظر هارلی، این تنها چیزی بود که اهمیت داشت.
رابین یک ویژگی بسیار خوبی که داشت و با آن رقبایش را تضعیف می کرد، کنترل خشمش بود. بارها و بارها در طول بازی با خطاهای خشن و لگد بازیکنان متوقف می شد، ولی برای او مهم ترین چیز، سرپا ایستادن بود. نمی خواست بهانه ای به دست حریفانش بدهد. استیل او، بسیار جالب بود. جوراب هایی که تا ساق پا پایین آمده و پیراهنی که بر روی شورت ورزشی اش، افتاده بود.

همه چیز به نمایش و سرگرم کردن طرفداران مربوط می شد و این دقیقا همان چیزی بود که رابین مهارت خاصی در آن داشت. جورج بست و فرایدی هیچوقت نتوانستند از دست این مقایسه ها، راه فراری داشته باشند. البته چندان هم مقایسه بی ارزشی نبود. هردو شورشگر، خلاق، آسیب پذیر و خجالتی بودند. عملکرد خوب رابین در ردینگ، باعث شد کاردیف اولین تیمی باشد که برای جذبش علاقه نشان دهد. رابین پس از سپری کردن شبی فوق العاده سنگین که بسیار هم مست کرده بود، برای امضای قرارداد با این تیم، راهی کاردیف شد، اما به دلیل خرید بلیت اشتباه، توسط پلیس ترمینال، متوقف شد.
اندرو به انگلیس آمد تا رابین را از این مخمصه نجات دهد. بالاخره پس از چند روز، قرارداد رابین با کاردیف سیتی ثبت شد و در شب سال نو، اولین بازی اش را انجام داد و عجب هم افتتاحیه ای! مقابل فولهام بابی مور! این بازی برای جرج بست بهترین بازی بود تا غرورش را به رخ بکشد، اما مصدومیت اجازه نداد تا مصافی جذاب با رابین داشته باشد.
فرایدی، با حالتی که انگار کار خاصی انجام نداده، دو گل زد و کاپیتان قهرمان جام جهانی را در زمین به تمسخر گرفت! پس از بازی بود که اندرو به چارلی هارلی زنگ زد و با هیجان گفت: " وای چارلی! او خارق العاده بود. او آن ها را نابود کرد." هارلی جواب داد: " اما جیمی، فقط چهار روز می شه که با اون تمرین کردی." اندرو پاسخ داد: " آره او یک جواهر است." هارلی که می دانست رابین چه شخصیتی دارد، به اندرو توصیه کرد چند روزی هم صبر کند.
رابین آن فصل هفت گل به ثمر رساند، اما یک ماجرای فراموش ناشدنی اتفاق افتاد. میلیا الکسیچ، سنگربان لوتون، در اظهارنظری، رابین فرایدی را هیچ انگاشت. همین کافی بود تا بذر کینه و انتقام در دل رابین، جوانه بزند. در اولین بازی کاردیف برابر لوتون، فرایدی گل زد! او در حرکتی جنجالی دو انگشت وسط را به سمت الکسیچ نشان داد. این تصویر، کاور تک آهنگِ «The Man Don’t Give A F**k» گروه «The Super Furry Animal» شد که بیشتر از هر آهنگ دیگری، بیانگر احساسات جنبش «f word» شد.

آیا فرایدی حد و حدود خودش را رد کرده بود؟ بله! اما او رابین فرایدی بود. وقتی مربی رابین می شدید، دو راه داشتید. یا او را آزاد بگذارید یا با قوانین سخت مانعش شوید. اندرو که مردی با تفکرات خشک و قدیمی بود، راه دوم را در پیش گرفته بود. حتی هم تیمی های رابین هم از اینکه بعد از بازی ها، رابین به مشروب خوردن می رود، ناراضی بودند.
بالاخره حق با هارلی بود. اندرو هم به ستوه آمد. "خیلی سعی کردیم که این بازیکن به شرایط آرمانی بازگردد، اما نمی شود. خسته و مریضم!" در سوی دیگر رابین هم این حجم از فشار را نمی توانست تحمل کند. پس از محرومیت ها، محدودیت ها و جریمه های مالی، یک ماه بعد اعلام کرد از فوتبال خداحافظی می کند. چطور با این استعداد ویژه، انسان می تواند به بیراهه کشیده شود؟ شاید رابین در زمان بدی به دنیا آمده بود. اما نمی توانست بابت کار کردن با چارلی هارلی شکوه ای کند. هارلی، قطعا بهترین اتفاق در زندگی فوتبالی فرایدی بود.
پس از بازنشستگی، به لندن بازگشت تا به همراه دوستان سابقش، به کارهای بنایی در پشت بام بپردازد. برای سومین بار ازدواج کرد، هیچوقت دست از حماقت برنداشت و در نهایت در سن 38 سالگی، به دلیل حمله قلبی درگذشت. این داستان یکی از بزرگترین تراژدی های فوتبالی محسوب می شود. رابین شخص قانعی بود و همیشه با محدودیت های اجتماعی زندگی کرد. همیشه اعمال او، با عرف جامعه در تضاد بود. هارلی در این ستاره راک و فوتبالیست بزرگ گفته بود: " دوستش داشتم. همیشه وقتی جایی می رفت، دائم در لحظه زندگی می کرد. همیشه پر از انرژی بود. ندیدم که هیج موقع ساکت جایی بنشیند. طنز خاص و خشنی در رفتارهایش بود. شاید بزرگترهای تیم این رفتار را دوست نداشتند. همیشه گفته ام، نمی توان همه چیز را با هم داشت. هیچوقت!" حق با چارلی هارلی است. شاید ممکن نباشد که همه چیز را باهم در اختیار داشته باشید، اما رابین فرایدی، به داشتن همه این چیزها، خیلی نزدیک بود.
به قلم اندرو فلینت از وبسایت Thesefootballtimes