طرفداری- هر باشگاه اتریشی، قهوه خانه مخصوص خودش را داشت، جایی که بازیکنان، هواداران، مدیران و نویسندگان جمع می شدند. به عنوان مثال، هواداران آستریا وین در کافه پارسیفال و هواداران راپید وین در کافه هولوب جمع می شدند، اما در سال های بین دو جنگ جهانی، رینگ کافه، مرکز اجتماعات فوتبالی بود. کریکت بازهای انگلیسی در این قهوه خانه دور هم جمع می شدند، اما در سال 1930، اجتماع بزرگ تر فوتبال دوستان وارد رینگ کافه شدند. بنا به نوشته های آن دوران، رینگ کافه یک نوع مجلس انقلابی بود که دوستان و هواداران متعصب و شدید فوتبال، دور هم جمع می شدند. هیچ وقت بحث ها و جمع ها یک طرفه نمی شد چون طرفداران همه تیم های وین در این قهوه خانه حضور داشتند.
با دیدن دوران حرفه ای مهاجم راپید، یوسف یوریدیل، تاثیر فوتبال بر فرهنگ بیشتر برایمان واضح می شد. او از حومه شهر و مناطق کارگری وین آمد و سبک بازی تنومندش به عنوان نمادی از ریشه های کارگری و پرولتاریایی باشگاه شناخته می شد. یوسف یوریدیل اولین قهرمان فوتبال قهوه خانه ها بود و در سال 1922، هرمان لئوپاردی، هنرمند کاباره برجسته آهنگی در وصف او سرایید. این آهنگ آنقدر موفق بود که افرادی هم که به فوتبال علاقه ای نداشتند، یوریدیل را شناختند. کم کم یوریدیل شروع به تبلیغات کالاهای مختلفی کرد؛ از صابون گرفته تا آبمیوه. در فوریه 1924 به عنوان مجری در یک کنسرت ظاهر شد و البته در فیلم «فلیشت اوند ایره» هم بازی کرد.
در کنار یوریدل، بازیکن دیگری به نام ماتیاس سیندلار هم کم کم خود را نشان داد. او در سال 1903 در موراویا متولد و در وین بزرگ شد. ماتیاس، روح «واندر تیم» (تیم فوق العاده) بود. میگفتند این تیم فوتبالی زیبا بازی میکند. بازیکنی با قدرت تصور بالا، مبدع و به شدت با استعداد. او در زمین میدوید و آنقدر برای تیم ملی اتریش خوب بود که در 43 بازی خود، 26 گل بزند. بدون تردید او در تیم باشگاهیاش، آستریا وین هم یک رهبر بی نظیر بود. قهرمانی در لیگ اتریش و بالا بردن پنج جام قهرمانی جزو عناوین او در تیم محبوبش بود.
او مشهور به مرد کاغذی بود. آنقدر لاغر بود که دل همه به حالش میسوخت. بازیکن سالهای دور تیم آستریاوین اتریش در دهه 1930، ستارهای رکگو و مردی که مثل دودکش کارخانههای صنعتی سیگار میکشید. به نظر میرسید او کسی است که از آینده آمده و متعلق به دوران دیگری است. بازی درخشانش در دیداری دوستانه مقابل انگلیس در استمفوردبریج در سال 1932 جاودانه شد. البته انگلیسیها آن بازی را چهار بر سه از تیمملی اتریش بردند ولی بازی سازی محیرالعقول سیندلار همه را شگفتزده کرد.
در آن دوران، هوگو میسل در تیم ملی اتریش هدایت تیمی را بر عهده داشت که از همه جهت، دوستداشتنی بود. با وجود این در جام های جهانی بد شانس بود. در اولین دوره که در سال 1930 برگزار شد، فدراسیون فوتبال اتریش تصمیم گرفت شرکت نکند. اکثر کشورهای اروپایی نیز در این رقابتها حضور نداشتند و تنها فرانسه، یوگسلاوی، رومانی و بلژیک در آن شرکت کردند. سال 1934 در ایتالیا و در مرحله نیمهنهایی برابر میزبان حذف شدند. قضاوت این بازی، بحثبرانگیز بود و داور به نفع میزبان سوت میزد. در جامجهانی 1938 فرانسه، به دستور آدولف هیتلر، دو تیم آلمان و اتریش باهم یکی شدند.
پس از الحاق کشور اتریش به آلمان درسال 1938، درخواستهای زیادی برای بازی کردن سیندلار برای تیم ملی آلمان،به او شد اما او که آن زمان 34 ساله بود، به بهانه سن بالایش این درخواستها را رد کرد. اما همه معتقد بودندکه وی به نشانه اعتراض به رژیم نازی این دعوت را قبول نکرده است.
چند سال بعد، جهان از شنیدن یک خبر شگفتزده شد. ماتیاس سیندلار در سال 1939، در سن 35 سالگی در آپارتمانش در شهر اشغال شده وین اتریش که به دست سربازان نازی افتاده بود، پیدا شد؛ مرده و سرد. میگفتند چند هفته پیش از مرگ، سیندلار در یک بازی مقابل تیم اشغالگران حاضر شده بود. به او دستور داده بودند گل نزند، ولی مردک لاغر اندام هم به نازیهای اشغالگر گل زد و هم جلوی جایگاه ویژهای که سردمداران اساس در آن نشسته بودند شادی کرد. نتیجه معلوم بود. ارتش خودکامه و بیرحم هیتلر هر کس را به هر شکل ممکن که جلوی شان میایستاد از پا درمیآوردند.
در 23 ژانویه قرار بود به دیدار دوستش گوستاو هارتمن برود اما این اتفاق نیفتاد. زمانی که به خانه او رفتند با درهای بسته و بوی گاز مواجه شدند. سپس در را با زور باز کرده و جسد او را به همراه همسرش کامیلا کاستاگنولا پیدا کردند. همسرش چند دقیقه بعد از او جانش را از دست داده بود. احتمالا هر دو بعد از استنشاق مونو اکسید کربن، به این سرنوشت محکوم شدند.
مردم وین با شنیدن این خبر شوکه شدند و فکر کردند خودکشی در کار بوده است. همچنین گفته میشد نامزدش یا هر دو، یهودی هستند و قتلی برنامهریزی شده توسط نازیها بوده است. برخیها آن را اتفاق خواندند. این پرونده پس از 6 ماه، بی نتیجه بسته شد. این حادثه برای همیشه در یاد مردم اتریش ماند و اخیرا (در سال 2003)، شبکه بی بی سی مستندی را در این باره ساخت که در آن یکی از دوستان سیندلار صحبت میکند:
آن زمان به یکی از مقامات وین رشوه داده شد تا علت مرگ سیندلار را مسمومیت اعلام کنند. وی همچنین گفت که قوانین آن زمان نازیها، مانع برگزاری مراسم تشییع جنازه برای افرادی که به قتل میرسند و یا کسانی که خودکشی میکنند، میشد به همین دلیل، علت مرگ سنیدلار را مسمومیت اعلام کردند تا بتوانند برایش مراسم تشییع جنازه بگیرند.
مرگ او همچنان مانند یک معما باقی مانده است اما اینکه مرگ او اتفاق بوده باشد، مورد قبولتر است. فوتبال جهان یک پدیده بزرگ را از دست داد. بازیکنی که با وجود مهاجم بودنش با حرکت جالب، فضاسازی شگفتانگیز و برقراری ارتباط بین خطوط مختلف، فوتبال کلاسیک جهان را دچار تحول کرد و آنقدر خوب بود که موجب شد نامی زیبا برایش انتخاب کنند:«موتزارت فوتبال»!
برگرفته از وبسایت های TheseFootballTimes و برخی منابع داخلی