طرفداری-لحظات، مسیر زندگی را تعریف می کنند. سال ها قبل جوانی 20ساله، خوشتیپ و مو بلند، از پشت بام سقوط کرد. قطعه ای فلزی و تیز به فاصله دو سانتی متر مانده به قلب و ریه به بدنش فرو رفت. همه چیز در عرض چند ثانیه اتفاق افتاد. این اتفاق در روزی رخ داد که رابین در ساختمان کار می کرد و پایش لیز خورد و افتاد. همه فکر می کردند او دیگر به پایان خود رسیده است، اما در عرض سه ماه، به لطف تلاش های پزشکان و جراحان، سلامت خود را به دست آورد.
رابین فرایدی؛ ستاره راک و بزرگترین فوتبالیستی که هرگز ندیده اید (بخش اول)
چارلی هارلی، تنها کسی بود که می توانست شخصیت رام نشدنی رابین را مهار کند. البته سرکوبی در کار نبود، بلکه بیشتر برای شکوفایی، تلاش می کرد. راجر تیتفورد، چارلی را «مربی میادین سخت» می دانست. "چارلی به پسرانی قوی نیاز داشت. او دوست داشت با انسان های سست کار کند. این اولین و آخرین در مربیگری بود. اصلا مخالف ارائه فوتبال جذاب نبود، اما اضطراب در نحوه انجام کارش به چشم می خورد. به نظرم بهترین کاری که او کرد، پیدا کردن رابین بود. بازی دادن به رابین، جرات خاصی طلب می کرد. شاد نگه داشتن فرایدی، سخت بود، اما چارلی هارلی می دانست چه کار می کند. تا زمانی که این رابطه به نفع دو طرف بود، هیچکس شکایتی نداشت."
فرایدی در ژانویه 1974، با مبلغ 740 پوند، به عنوان بازیکن آماتور کارش را در ردینگ آغاز کرد. در تمرینات به قدری جدیت و اشتیاق داشت که همه از این انرژی تعجب می کردند. یک بار فرایدی به چارلی گفته بود: "باشه رئیس. دیگه نه الکل مصرف می کنم، نه دعوا می کنم و تو خونه می مونم." چارلی هم که به خوبی رابین را می شناخت، در جوابش گفت: "رابین، مشکلی نداره که بهم دروغ می گی ولی نه سه بار. مقابل نورثهمپتون قراره بازی کنی."
چگونه می شد به رابین غبطه نخورد؟ در زمانی که برای ردینگ بازی نمی کرد، این تیم در 14 بازی فقط در دو بازی پیروز شد. بسیار دشوار است که بخواهیم میزان تاثیر فرایدی را بسنجیم، اما پاهای او مانند یک آهن ربا، توپ را به خود جذب می کرد. چهار ماه می شد که ردینگ، رنگ پیروزی خارج از خانه را ندیده بود، اما با بازگشت رابین، این تیم مقابل بارنزلی پیروز شد تا کمی نفس راحت بکشد.
دهه 70، ارتباط هواداران با بازیکنان زیاد بود، اما فرایدی هیچوقت از سوی تماشاگران آن حس صمیمیت و وابستگی را دریافت نکرد. در عوض، رابین شب ها در کلاب ها و بارها به خوشگذرانی می پرداخت. او حتی 10 بار هم از بارها بیرون انداخته شد! بله درست شنیدید. 10 بار! با این حال رابین به قدری خونگرم بود که باعث شود همه اتفاقات بد را فراموش کرده و با آغوش باز، اشتباهاتش را فراموش کنند.
ستاره راک داستان، وضعیت عجیب و آشفته ای داشت. او واقعا در زندگی شخصی، آن خوی وحشیانه و رام نشدنی را نمی توانست کنترل کند. درست مانند جرج بست. در طول تاریخ مقایسه های زیادی میان دو این انجام شده، مخصوصا که هردو از نظر خانم ها، مردانی جذاب بودند و صد البته، توانایی فوق العاده ای در فوتبال هم داشتند. در پایان فصل اولش در ردینگ، بازیکنان به تعطیلات رفتند. اما از آن روز به بعد، هیچکس رابین را ندید. یک روز قبل از بازی دوستانه پشت درهای بسته مقابل واتفورد، سروکله رابین فرایدی پیدا شد.
مشخص شد که رابین، همراه با رئیس جدید و مشهورش التون جان که با رد استوارت، به مدت یک ماه کنسرت برگزار می کرد، تمام تابستان را گذرانده است. ظاهر رابین فرایدی هم عوض شده بود. موهای ژولیده، همراه با انگشتانی خالکوبی شده که باید تحت عمل جراحی قرار می گرفت. همین عمل، باعث شد یک ماه دیگر هم از میادین دور باشد. البته او آنقدر که به خوشگذرانی علاقه داشت، مایل نبود تمرینات هوازی را انجام دهد.
به قلم اندرو فلینت از وبسایت Thesefootballtimes