طرفداری- رئال مادرید را همه به خوبی می شناسند با ستاره هایی که همیشه پیراهن سفید و معروف این تیم را بر تن کرده اند و مربی هایی که تعداد کمی از آن ها بیشتر از دو سال روی نیمکت تیم دوام آورده اند. در حدفاصل دوران طلایی مادریی ها از سال 1955 تا 1960، آن ها به سراغ 7 مربی مختلف رفتند تا اینکه در سال 1960 کاپیتان سابق تیم یعنی میگل مونیوز کار را در مادرید در دست گرفت. او به مدت 14 سال مربی کهکشانی ها بود و نه تنها در مادرید بلکه خارج از پایتخت هم یک میراث ماندگار از خود به جای گذاشت.
مونیوز در 19 ژانویه سال 1922 در ناحیه سالامانکا مادرید متولد شد. پدر او یک خیاط بود و به همین دلیل میگل سال های زیادی را به عنوان شاگرد در کنار پدرش کار کرد و هر زمان که فرصت داشت فوتبال بازی می کرد.
اولین سال های او در فوتبال حرفه ای با یک تیم باسکی به نام لوگرونیس شروع شد وپس از آن به ریسینگ سانتاندر پیوست. پس از آن با یک انتقال خوب راهی سلتاویگو شد و آن جا بود که مونیوز موفق شد به همراه سلتا به فینال جام Copa del Generalísimo راه پیدا کند. آن ها در فینال 4-1 به سویا باختند اما مونیوز تک گل تیمش را به ثمر رساند. پس از آن در همان تابستان مونیوز تصمیم گرفت به شهر خودش برگردد و کار را با تیم دوران کودکی اش ادامه دهد.
دهه 1940 برای رئال مادرید یک دوران سخت بود. مونیوز درست در همین دوران راهی رئال شد، دورانی که اوضاع باشگاه به هم ریخته بود و هواداران تیم عقیده داشتند که یک ورزشگاه سطح اول اما یک تیم سطح دوم دارند. مونیوز در سال 1953 به همراه تیمی که رهبرش دی استفانوی بزرگ بود موفق شد پس از 22 سال قهرمان لالیگا شود. آن ها سال بعد هم از عنوانشان دفاع کردند و موفق شدند برای اولین بار قهرمان کوپا لاتینو نیز بشوند.
در 1955 برای اولین بار مادریدی ها پا در رقابت های اروپایی گذاشتند و در دور اول برابر تیم سوئیسی به میدان رفتند. در دقایق پایانی آن دیدار بود که مونیوز موفق شد اولین گل تاریخ مادریدی ها در رقابت های اروپایی را به ثمر برساند و بعد از آن هم تاریخ سازی را کامل کرد و در فینال برابر رمس به عنوان کاپیتان اولین جام اروپایی رئال مادرید را بالای سر برد. فصل بعد هم اوضاع همین گونه بود و مونیوز این بار در خانه برابر فیورنتینا به برتری رسید تا علاوه بر قهرمانی در لیگ داخلی و کوپا لاتینو برای دومین سال پیاپی قهرمان اروپا بشوند.
در سال 1958 مونیوز نقش کم رنگی در موفقیت های رئال مادرید داشت و در 36 سالگی تصمیم به خداحافظی در فوتبال حرفه ای گرفت. کاپیتانی رئال مادرید و کسب 4 قهرمانی لیگ و 4 قهرمانی اروپایی بزرگ ترین دستاوردهای مونیوز در رئال مادرید به عنوان بازیکن بود.
پس از خداحافظی به درخواست رئیس وقت باشگاه یعنی سانتیاگوبرنابئو، مونیوز هدایت تیم رزروهای رئال مادرید به نام Plus Ultra را در دست گرفت. دوران او در این تیم بسیار کوتاه بود و پس از آن در فوریه 1959 مونیوز به صورت موقت هدایت تیم اصلی را به عهده گرفت. تیمی که قبل از آن به دست لوئیس کارنیگلیا بود و به دلیل بیماری این مربی از کار کنار رفت. در آوریل 1960 باز هم مونیوز هدایت تیم را این بار بعد از اخراج فلیتاس سولیچ به عهده گرفت. دورانی که بارسلونا در آستانه کسب دومین قهرمانی پیاپی خود در لالیگا و همچنین قطع نوار قهرمانی های رئال مادرید در اروپا بود. مادرید و بارسا در نیمه نهایی برابر هم قرار گرفتند و سفیدها موفق شدند با نتیجه 6-2 در مجموع حریف خود را شکست دهند و سپس در فینال با نتیجه 7-3 فرانکفورت را مغلوب کنند و برای پنجمین بار قهرمان اروپا شوند. همان سال مونیوز به اولین نفر در تاریخ فوتبال بدل شد که هم به عنوان مربی و هم بازیکن قهرمان اروپا شده است.
همان فینال باعث شد تا اعتمادها به مونیوز بالا برود و پس از آن این سرمربی برای 5 سال پیاپی رئال را قهرمان اسپانیا کرد، اتفاقی که تا به امروز برای هیچ تیمی در اسپانیا رخ نداده است. اگر چه در کنار موفقیت های رئال مادرید در اسپانیا، کمی موفقیت های آن ها در اروپا کم رنگ تر شد و در سال 1961 بارسلونا توانست با شکست دادن رئال مادرید به اولین فینال اروپایی خود دست پیدا کند که البته در فینال به بنفیکا باختند. در سال 1962 باز هم برابر بنفیکا و اوزه بیو مادریدی ها شکست خوردند و فصل بعد هم با شکستی تحقیرآمیر برابر اندرلخت از رقابت های اروپایی کنار رفتند.
اما سال 1964 تبدیل شد به نقطه عطفی در تاریخ باشگاه رئال مادرید و جایی که مونیوز توانست عیار واقعی خود را به همگان نشان دهد.در آن سال مونیوز به همراه رئال مادرید به فینال جام باشگاه های اروپا رسید و برابر اینتر قرار گرفت. اینتری که در آن فاکتی علی رغم مصدومیت تمام بازی را به میدان رفت و نراتزوری توانست با نتیجه 3-1 رئال را شکست دهد. پس از آن شکست اوضاع در مادرید به هم ریخت و تنش هایی بین مربی و بازیکنان به وجود آمد و هوادارانی که پیش از این از انتخاب مونیوز به عنوان مربی حمایت کرده بودند، حالا تمامی انتقادها را متوجه وی و دی استفانو می دانستند. کار از این هم بدتر شد و گفته شد که در جریان بازی دی استفانو خطاب به مونیوز از اصطلاح "برو گمشو" استفاده کرده است. در آن زمان این مشکل با دی استفانو و همچنین عدم آمادگی همیشگی ستاره آرژانتینی می توانست یک اتفاق پیچیده برای مونیوز باشد. دی استفانو در آستانه 38 سالگی بود و دیگر شبیه به دوران جوانی اش نبود. همانطور که از آن زمان نقل شده است، "تیر بلوند" دیگر نه مانند یک تیر سریع بود و نه بلوند. خارج از رختکن هم رسانه ها فشار زیادی می آوردند و با جمله های خود سعی بر فشار بر برنابئو داشتند تا اینکه با درخواست رئیس باشگاه، مونیوز اقدام به جوانگرایی جدی در تیم کرد.
این اتفاق برای هر مربی به خصوص مونیوز یک سوال بزرگ بود که با ترکیب فعلی کدام بازیکنان باید بیشتر بازی کنند. علاوه بر فشار عاطفی و روانی که روی مونیوز بود، موانع دیگری برای جوان گرایی رئال مادرید وجود داشت. فدراسیون فوتبال اسپانیا جذب بازیکنان خارجی را از دو سال پیش برای تیم های لالیگا دشوار کرده بود و همین کار را سخت تر از قبل کرده بود. جدا از آن برنابئو از مونیوز درخواست کرده بود که تیم قبلی را با بازیکنانی جایگزین کند تا بتوانند دستاوردهای تیم قبلی را ادامه دهند. تمام این ها یک ماموریت غیرممکن را برای مونیوز پیش بینی می کرد.
مونیوز درخواست استعفا داد و رد شد. وی شروع به حرکتی دیگر کرد و این بار برای دیدار برابر اتلتیکومادرید نام دی استفانو را از لیست خارج کرد و وقتی همه از او دلیل این اتفاق را پرسیدند چنین جواب داد:
مجبور نیستم شما توضیح بدهم!
مونیوز پس آن در گزارشی در مورد آن روزهایش چنین نوشت: "نمی توانستیم با آن شرایط ادامه بدهیم." او بعدها توضیح داد که غرورش آسیب دید زمانی که دی استفانو راهی اسپانیول شد و با بازیکن سابق بارسلونا یعنی کوبالا هم بازی شد. دی استفانو نیز بعدها در مورد جدایی اش چنین گفت:
مونیوز به من گفت برو گمشو و من را از باشگاه بیرون کرد چون من پیش تر به او برو گمشو گفته بودم.
دی استفانو تنها بازیکن و ستاره ای نبود که در آن دوران جایگاهش را از دست داده بود، پوشکاش نیز دیگر جایگاه ثابت در ترکیب اصلی را نداشت و خوزه سانتاماریا هم از فوتبال کنار رفته بود. مونیوز راهی نداشت جز این که با یک نسل جدید و جوان بار دیگر با رئال مادرید راه را شروع کند. آمانسیو آمارو و ایگناسیو زاکو بازیکنانی بودند که از دیپورتیوو و اوساسونا راهی رئال مادرید شدند. مونیوز از تیم های پایه نیز مانوئل والاکوئز، پدرو دی فیلیپه و رومن گروسو را آورد و از گرانادا نیز پیری را خریداری کرد.
در طول رقابت های سال 66، رئال مادرید موفق شد دو تیمی که برابر آن ها حذف شده بود یعنی اینتر و اندرلخت را حذف کند. رئال مادرید به فینال رسید و برابر پارتیزان بلگراد با گل های آمانسیو و سرنا موفق به کسب یک قهرمانی دیگر در اروپا شد. این بهترین لحظه برای مونیوز و شاید مهم ترین جام دوران باشگاه رئال مادرید بود. آن ها برابر تیم هایی که رقبای اصلی بوندند به قهرمانی رسیدند. حتی گفته می شد هلنیو هررا سرمربی افسانه ای اینتر نیز با توجه به درخشان بودند مادریدی ها تمهیدات ویژه ای برای بازی نیمه نهایی در نظر داشته بوده است.
پس از 1966 رئال همچنان با قدرت ادامه می داد و از 10 لیگ ممکن در 8 لیگ قهرمانی رسید و دهه 1960 را به اتمام رساند. در اروپا اما کار مثل لیگ پیش نرفت و مادرید تا سال 1981 دیگر موفق به رسیدن به فینال نشد، فینالی که آن ها برابر لیورپول شکست خوردند تا قهرمانی بعدی شان به سال 1998 موکول شود.
سال 1973 شد و فدراسیون فوتبال اسپانیا تصمیم گرفت به باشگاه های اسپانیایی اجازه دهد تا دو بازیکن خارجی به خدمت بگیرند و ماتادورها گونتر نتزر و اسکار ماس را به خدمت گرفتند. بارسلونا هم کرایوف را به خدمت گرفت. رقابت ها به اوج رسیده بود، بارسلونا همچنان در صدر بود و مادرید هم در میانه های جدول دست و پا می زد. برنابئو کم کم با مونیوز مخالف شد و شعار Muñoz out به گوش می رسید و در برخی بازی ها حتی گنجایش ورزشگاه به اندازه نصف هم پر نمی شد.
پس از شکست برابر کاستیو باشگاه رئال مادرید یک بیانیه صادر کرد و از مربی تیم حمایت کرد ولی مونیوز خود پس از آن استفعا داد. سانتیاگوبرنابئو در مورد درخواست استعفای مونیوز گفته است:
من دوست ندارم که مردم رنج ببرند و مونیوز مدت زیادی بود که در حال رنج بردن بود. من هیچ چاره ای جز قبول استعفای وی نداشتم. این اتفاق نمی تواند خیلی طولانی باشد ولی یک خاطره خوب بین ما باقی ماند.
یک دوره 14 ساله بود که مونیوز با رئال مادرید به 9 قهرمانی در لیگ رسید و برای دو بار هم قهرمان اروپا شد. با توجه به دوران بعد مونیوز و دستاوردهایشان در رئال مادرید، افتخارات و جام های او بیش از پیش به چشم می آید. در سال 1982 و بعد از یک دوره ناموفق در سویا مونیوز بار دیگر تصمیم گرفت به پایتخت برگردد و این بار هدایت تیم ملی اسپانیا را بر عهده گرفت. در جام جهانی 1982 که اسپانیا هم میزبان بود لاروخا با مونیز به رتبه دوم گروه رسید و صعود نکرد. سپس در یورو 84 برابر فرانسه در فینال شکست خورد و در جام جهانی بعدی در سال 86 نیز تا یک چهارم نهایی بالا آمد تا کارنامه مونیوز از افتخارات ملی خالی باشد.
در یورو 84 مونیوز تیمی بر پایه وحدت و اتحاد ساخت. تیم او در آن سال مملو از بازیکنان کلیدی بارسلونا و رئال مادرید بود به علاوه ستاره هایی از تیم های دیگر نظیر رافائل گوردیو از بتیس. لاروخا به فینال رسید اما برابر جادوی پلاتینی کم آورد و بازی را 2-0 باخت. مونیوز همچنان ادامه داد در جام جهانی 1986 سرمربی اسپانیا بود و تیمش با برزیل و ایرلند شمالی و الجزایر هم گروه بود. امیلیو بوتراگوئنو ستاره ان روزها لاروخا بود. آن ها در مرحله بعد به دانمارک خوردند و با درخشش ستاره اصلی خود با 5 گل حریف را شکست دادند و حریف بلژیک شدند. برابر بلژیک کار لاروخا به پنالتی کشید تا بار دیگر آن ها مغلوب شوند و کنار بروند. آخرین فرصت مونیوز تورنمنت بعدی یعنی یورو 88 در آلمان بود که این بار دیگر اسپانیا از گروهش هم صعود نکرد تا کار برای مونیوز به پایان برسد و لوئیس سوارز جای وی را در تیم ملی بگیرد.
پس از جدایی از تیم ملی؛ مونیوز گفت که تمایل دارد بار دیگر برگردد اما سلامتی این فرصت را به او نداد و دو سال پس از کناره گیری از تیم ملی در ژوئن 1990 در سن 68 سالگی در گذشت. او در قبرستانLa Almundena در مادرید به همراه باشگاه محبوبش یعنی رئال مادرید به خاک سپرده شد و یک هفته پس از مرگ هم مدال شایستگی ورزشی را دریافت کرد.
او در تاریخ لوس بلانکوس به عنوان طولانی ترین و موفق ترین مربی رئال مادرید شناخته می شود، کسی که 600 بازی لالیگایی را مربیگری کرد و دورانی موفق در تیم ملی اسپانیا داشت. با وجود این که نام مونیوز برای خیلی ها بیرون از باشگاه به دلیل تاریخچه غنی مادرید در اروپا فراموش شده است، اما او همچنان به عنوان یکی از بهترین های کنار زمین تاریخ اسپانیا یاد می شود و خواهد شد.
نوشته کریستوفر مک کورمک در سایت https://thesefootballtimes.co