طرفداری- به پایان داستان آمده ایم. داستانی از خاطرات و تجربیات چهار جام جهانی که در هم آمیخته شده. یک افسانه فوتبال که پسرکی تنها را عاشق فوتبال کرد و با کارهایی که در زمین انجام داد، ناخودآگاه همه را از خود راند. گاهی برای درک زیبایی فوتبال، باید تعصبات را کنار گذاشت و با دید بازتری به مسائل نگریست.
داستان جام جهانی 1994 و نقشی که مارادونا در آن ایفا کرد، بسیار کوتاه است. کل نمایش او در جام، به دو بازی محدود می شود. در این 173 دقیقه، تمام خاطرات چهارمین جام جهانی مارادونا نهفته شده. روایتی که بی شک، ارزش خواندن دارد. برای من، جام جهانی 1990 ایتالیا زمانی برای بزرگ شدن بود. رسما یک انسان بالغ شده بودم و برای گذران زندگی، باید کار می کردم. تا سال 1990، زندگیِ ساده، اما شادی داشتم. دوستانم و فوتبال، بخش مهم زندگی من در کودکی بود. به حدی با استعداد بودم که تیم های محلی بخواهد برای شان بازی کنم. به مدرسه هم می رفتم، اما فوتبال اولویت اول بود که از منظر اجتماعی، فوتبالیست ها از جایگاه قابل قبولی برخوردار بودند.
حالا باید کار می کردم که به این معنی بود، دیگر خبری از فوتبال در آخر هفته ها یا تماشای تلویزیون نبود. بین سال های 1990 تا 1994، انقلابی در فوتبال انگلیس رخ داد. مخصوصا 1992 که با معرفی لیگ جزیره، تغییراتی اساسی در نحوه انجام این ورزش را شاهد بودیم. قوانین کلی «گزارش تیلور» برای بهتر کردن و ایمن کردن استادیوم ها در بریتانیا، صنعت فوتبال را وارد عصر جدیدی کرد.
فوتبال در حال تکامل و دگرگونی برای تبدیل شدن به پدیده ای جهانی بود. در این حین، من از عشق ابدی خود دور و دورتر می شدم. البته بین جام جهانی 90 ایتالیا و 94 آمریکا، هیچ گاه کاملا ارتباطم با فوتبال قطع نشد. این ورزش به قدری داشت پیشرفت می کرد که حتی من هم به سرعت آن نمی رسیدم. فوتبال، دیگر مهم ترین بخش زندگی من نبود. مساله اصلا این نبود که با فوتبال بعد از جام جهانی 1990 ایتالیا مشکلی داشته باشم. اصلا با اینکه مارادونا در ایتالیا، جایی که به فرزندی پذیرفته شده، فینال جام جهانی را واگذار کرد هم مشکلی نداشتم. البته قهرمان دوران کودکی من، پس از آن اتفاق منحوس به ناپولی بازگشت. شایعات می گفتند او با مافیای ناپل در زمینه مواد مخدر و الکل همکاری می کند. بالاخره شایعات به واقعیت تبدیل شدند.
پس از بازی مقابل باری در ماه مارس 1991، آزمایش اعتیاد مارادونا مثبت درآمد و او به دلیل مصرف کوکائین، به مدت 15 ماه از تمام فعالیت های فوتبالی محروم شد. بعضی منابع معتبر می گفتند، مارادونا از زمان حضورش در بارسلونا اعتیاد دارد. نام او به «معتاد» تغییر کرده بود. رسانه های بریتانیا هم که از ال دیگو کینه به دل داشتند، هرموقع نام او مطرح می شد، از واژه «متقلب» استفاده می کردند.
این اخبار مرا له کرد. فوتبال تغییر می کرد و من آماده نبودم. مرد بزرگ دوران کودکی ام، قهرمانی که همیشه در زندگی ام حضور داشت و هرچهار سال یک بار تمام سختی ها را از دوشم برداشته و باعث لذتم از زندگی می شد، رفته بود. الان، مارادونا تنها کسی بود که می توانست مرا از این سوز و گداز نجات دهد. 21 سال داشتم، اما کودکِ درونم هنوز آماده پذیرش این اتفاقات نبود. مارادونا، بزرگترین بازیکنی بود که به چشم دیدم.
ال دیگو، ایتالیا را ترک کرد و به زادگاهش بازگشت تا محرومیتش را در جزیره پر زرق و برقش سپری کند. پس از به پایان رسیدن دوران محرومیت، او به سویا پیوست. جایی که با کارلوس بیلاردو، دوباره همکاری کرد. پس از انجام 26 بازی، در پایان 93-1992 به خانه بازگشت تا به خدمت نیولز اولد بویز در آید.
می دانستم که قهرمانم بازخواهد گشت. بالاخره چیزی برای تسکین دردم پیدا شد. پل گاسکوئین این پتانسیل را داشت که خاطرات این مرد آرژانتینی را برایم زنده کند، اما مصدومیتی یک ساله، دلیلی شد که دوباره نگاهم به مارادونا معطوف شود؛ برای آخرین بار. جام جهانی آمریکا، هیچگاه به دلم ننشست. البته ممکن است دیدگاه کلیشه ای من هم در این اتفاق دخیل باشد. معتقد بودم چرا کشوری که هیچ اهمیتی به این جام نمی دهد، باید میزبان باشد؟
انگلیس برای اولین بار از صعود به جام جهانیای که در خارج از اروپا برگزار می شد، ناکام ماند. در رسانه های کشور دائم به این موضوع می پرداختند و برنامه ها و مستنداتی می ساختند تا علل این ناکامی مشخص شود. در آن زمان مردم انگلیس تصمیم گرفتند از جمهوری ایرلند یا چنین کشورهایی حمایت کنند. البته آلبی سلسته هم در صعود به جام جهانی به مشکل برخورده بود. شکست 5-0 مقابل کلمبیا، برای این کشور قابل قبول نبود. مارادونا هم مجبور بود از تلویزیون بازی ها را تماشا کند. کوکو بازیله، هدایت آرژانتین را برعهده گرفت. در اولین قدم، او تصمیم گرفت به ترکیبی که دو کوپا آمریکا برده، دست نزند. در نهایت، کاپیتان به تیم ملی دعوت شد. پس از 1990 ایتالیا، آرژانتین با پرورش استعدادهایی چون باتیستوتا و سیمئونه، تیمی قدرتمند شده بود. در پلی آف جام جهانی 1994، آرژانتین مقابل استرالیا قرار گرفت. این بار هم مانند فرشته ای که برای اجابت دعاها به زمین آمده باشد، دعای مردم کشورش را شنید و بار دیگر آرژانتین را نجات داد. در استرالیا، بازی 1-1 شده بود، اما به لطف گل مارادونا در بوینس آیرس، مردان بازیله صعود کردند. جادوگر، بازگشته بود. قبل از اینکه به جام جهانی برویم، باید به دو نکته اساسی اشاره کنیم. مارادونا در ماه فوریه و قبل از جام جهانی، به خاطر چیزی که خودش آن را انتظارات بالای مردم عنوان کرد، از ترکیب تیم کنار کشید. رسانه ها مقابل خانه اش جمع شدند تا دلیل کارش را توضیح دهد. او با تفنگ خود به هوا شلیک کرد تا جمعیت پراکنده شوند، اما پلیس آمد و اقدامات قانونی در قبال او انجام گرفت.
مورد دوم هم این بود که فیفا می دانست مارادونا در جام جهانی قبلی از مواد مخدر استفاده کرده به همین دلیل نمی خواست از او تست بگیرد. دلیل اینکار واضح بود؛ فیفا به یک نام بزرگ در جام احتیاج داشت. در مرحله گروهی، اولین بازی آرژانتین با یونان بود که در برابر دیدگان 54 هزار هوادار برگزار می شد. با وجود سختی برای صعود، آرژانتین یکی از شانس های اصلی قهرمانی بود. برخلاف جام جهانی قبلی، این بار ترکیب آرژانتین از بازیکنان خوبی تشکیل شده بود.
به لطف باتیستوتا، آرژانتین مقابل تیم ضعیف یونان، 2-0 پیش افتاد. مارادونا دیگر قادر نبود مثل گذشته پا به توپ شده و بدود. ترجیح می داد ریتم بازی را با پاس های خود کنترل کند. در یک صحنه، با وجود قرار گرفتن میان چهار یونانی، مارادونا نشان داد هنوز هم سحر و جادو در پاهایش باقی مانده. در محوطه جریمه توپ به دیگو رسید تا با اولین لمس، سر توپ بزند، با دومین لمس توپ، آن را مقابل پاهایش قرار دهد و با سومی، در میان تشویق همگان توپ را به گوشه دروازه بفرستد.
مارادونا در دقیقه 83 تعویض شد و آرژانتین با هتریک باتیستوتا، 4-0 پیروز میدان شد. فاجعه در مرحله گروهی فراموش شده و جایش را به امیدواری داده بود. حریف بعدی مردان بازیله، نیجریه بود. تیمی که اکثر بازیکنانش در لیگ های اروپایی بازی می کردند و از این منظر، تیمی قدرتمند محسوب می شدند. نیجریه پس از هشت دقیقه، 1-0 پیش افتاد، اما از کار انداختن مردان آرژانتینی، هیچوقت ساده نیست. کلودیو کانیگیا دو گل زد تا بازی هم 2-1 به اتمام برسد. پس از بازی، مارادونا در حالی که دستان یک پرستار را گرفته بود، از زمین خارج شد. قرار بود از او تست بگیرند. دیگو می خندید و همچنان دستان پرستار را گرفته بود.
بازی تمام شده بود و من هم خوشحال بودم. خوشحال از اینکه باز هم آرژانتین به مرحله حذفی صعود کرد. چهار روز بعد، در تاریخ 29 ژوئن، سپ بلاتر اعلام کرد: " هردو نمونه ادرار، مثبت بوده. دیگو مارادونا از آرژانتین، در بازی برابر نیجریه، مقررات کنترل دوپینگ را نقض کرده است." این حس را می شناسم. پس از المپیک 1988، آزمایش دوپینگ بن جانسون هم مثبت درآمد، همه خشمگین بودند که یکی از بهترین های فینال 100 متر، متقلب بوده است.
این بار نه حس عصبانیت داشتم، نه له شدم و نه هیچ چیز دیگری. فقط، عشقم به فوتبال از بین رفته بود. از دست مارادونا ناراحت نبودم. او به حد کافی برایم لحظاتی زیبا رقم زده بود. زندگی انسان ها، خوشبختانه به لحظات زیبا بسیار وابسته است. مردی از زاغه های بوینس آیرس، فورا از ترکیب کنار گذاشته شد تا 15 ماه محرومیت از فوتبالش را سپری کند. مردان بازیله هم تحت تاثیر اتفاقات، هرگز روی پیروزی ندیدند. آخرین بازی مرحله گروهی 2-0 به نفع بلغارستان تمام شد تا در مرحله بعد، رومانی، آلبی سلسته را از رقابت ها بیرون بیندازد.
زندگی مارادونا پس از کنار گذاشتن فوتبال، خود داستان دیگری است. البته هیچ علاقه ای به بازگو کردنش ندارم. این مارادونای بازیکن بود که مرا تا این حد شیفته خود کرد. تا ابد قدردان «D10S» خواهم بود که دوران کودکی مرا با خاطرات زیبا رقم زد. هیچ بازیکنی تا این حد پرستش نشده، هیچ بازیکنی به معنای واقعی بر جام جهانی سلطه نداشته و صد البته، هیچکس نتوانسته بر جوان اهل یورکشایر، تا این حد تاثیر گذار باشد.
شاید این بهترین پایان بر حکایت کاپیتان آرژانتین باشد که کلماتی از کلایو تیلدزلی، گزارشگر بازی آلبی سلسته و نیجریه، در آخرین دقایق بازی را بازگو کنیم: " بازم مارادونا. وای اونا نمی تونن توپ رو ازش بگیرن. می تونه الان گل بزنه؟ لایقش بوده. این حرکت باید پنالتی اعلام می شد. واقعا؟ هیچکس نمی تونه بگه دیگو تموم شده." با وجود تمام کارهایی که مارادونا در زندگی اش انجام داده، قهرمان زندگی ام را با هیچکسی عوض نخواهم کرد. بهترین تعریفی که می توانم از او بکنم این است؛ مارادونا، عامل رقم خوردن بهترین اتفاقات برای یک کودک معصوم بود.
به قلم استوارت هورسفیلد از وبسایت Thesefootballtimes
بخش اول؛ خاطرات جام جهانی مارادونا؛ داستان «شیطان معصوم» در جام جهانی 1982
بخش دوم؛ خاطرات جام جهانی مارادونا؛ بازگشت «فرشته مقرب» در جام جهانی 1986
بخش سوم؛ خاطرات جام جهانی مارادونا؛ در پشت صحنه «دست خدا» چه گذشت؟
بخش چهارم؛ خاطرات جام جهانی مارادونا؛ فرشتهای گریان در سن پائولو