طرفداری - برای کارلوس بیانچی انتخاب آسان است: "لیونل مسی بهترین بازیکن تمامی دوران هاست. او اکنون از پله و مارادونا جلو زده است."
از بُعد ارزش این نظری ساده ست که گروهی از هواداران فوتبال هم چنین عقیده ای دارند، از مربیان بزرگ گرفته تا هواداران فروتن، اما این گفته می تواند درک درستی از اینکه چرا کارلوس بیانچی یکی از بهترین مربیان تاریخ امریکای جنوبی است به ما بدهد. بیانچی یک ایده آلیست است، کسی که فوتبال را به ساده ترین حالت ها می بیند. برای مردی که رکورد 4 قهرمانی در لیبرتادورس را دارد، همه چیز در مورد کیفیت است - بهترین بازیکنان عناوین را کسب می کنند- باهم آن را به دست می آورند، در ذهن و با تمرکز تاکتیکی و آنگاه برنده شدن اجتناب ناپذیر است. این مکتب فکری بیانچی است و چیزی است که او را تبدیل به یک اسطوره کرد.
فلسفه مربیگری کارلو بیانچی از مکتب فکر ولزسارسفیلد که در دهه 1960 متولد شد. او در تیم جوانان ولزسارسفیلد عضویت داشت؛ تیمی که همیشه در سایه دو باشگاه بزرگ بوینس آیرس یعنی ریورپلاته و بوکاجونیورز قرار داشت. این دو تیم در صفحات تاریخ چنان جایگاهی به خود اختصاص داده اند که کمتر مجالی برای سایر تیم ها باقی می ماند. درست همینجا بود که بیانچی آموخت و فهمید که همکاری با هم تیمی ها چه ارزشی دارد. او یاد گرفت که باید برای کمک به هم تیمی ها و برای برتری تیم تلاش کند.
بیانچی خود یک نوجوان نابغه بود، از تیم جوانان ولزسارسفیلد خود را در 1967 به تیم اصلی باشگاه رساند. اولین فصل او که با آقای گلی اش همراه شد را می توان قابل توجه ترین مقطع حضورش در فوتبالش آرژانتین دانست. کسب عنوان "تورنو ناسیونال" یک جایزه فوق العاده برای ولز سارسفیلد بود، عنوانی که از سوی بسیاری به عنوان بزرگ ترین دستاورد تاریخ باشگاه تا آن زمان شناخته می شد.
ولز سارسفیلد با به رخ کشیدن استعدادهایی نظیر لویس گالو، خوان کارلوس کارونه، عمر وبه، دانیل ولینگتون و خود بیانچی توانست با کسب اولین عنوان ملی، نام خود را وارد تاریخ فوتبال آرژانتین کند. با تمام این ها شکست آن ها در این بود که موفقیت خود را تنها روی عملکرد بیانچی بنا نهاده بودند، کسی که آن روزها سخاوتمندانه به گلزنی هایش ادامه می داد و به یکی از خطرناک ترین مهاجم های فوتبال آرژانتین تبدیل شده بود.
در 165 بازی برای ولز، بیانچی 121 گل به ثمر رساند، و در سال 1973 به استاد ریمس فرانسه منتقل شد. تا آن زمان و در حالی که شناخت کمی از بیانچی در تیم ملی ایجاد شده بود، دوران او در این تیم به پایان رسید. در حالی که تنها 24 سال سن داشت و در 14 بازی ملی 7 گل به ثمر رسانده بود، بیانچی آخرین بازی اش برای آلبی سلسته را انجام داد. ناامیدی از چنین دوره ناچیزی در تیم ملی، بیانچی را به سوی موفقیت در دوران مربیگری اش هل کرد و رابطه ای تلخ بین موفق ترین مربی فوتبال آرژانتین و تیم ملی در سال های آتی ایجاد کرد.
در سال 1976 به باشگاه فرانسوی کمک کرد که در جایگاه پنجم لیگ قرار گیرد و در همین حال بیانچی خود را به عنوان یکی از بهترین گلزنان عصرش ثابت کرده بود. به ثمر رساندن 107 گل در 127 بازی آن هم در سطح بالا عملکردی فوق العاده از او در اولین دوره حضورش در ریمس به جا گذاشت. بیانچی در لمس توپ، دریافت توپ و حرکات سریع یک کلاس آموزشی بود. زندگی شخصی او را به سوی این فرض طبیعی که آنچه در زندگی مهم است کیفیت است، هل داد. حیرت انگیز است که با وجود کیفیت بی نظیر و آمارهای جهانی، او به عنوان بازیکن عناوین بسیار کمی به دست آورد.
اوج کار بیانچی در دو سال دیدنی با پاری سن ژرمن بین سال های 1977 تا 1979 رقم خورد. به ثمر رساندن 71 گل در 2 سال، از جمله کسب عنوان بهترین گلزن لیگ با زدن 37 گل در فصل 1977/78، بیانچی را تبدیل به یکی از بهترین گلزنان باشگاه کرد. در واقع تا زمانی که زلاتان ایبراهیموویچ به پاریس نرفته بود، بسیاری معتقد بودند که بیانچی بزرگ ترین مهاجم تاریخ باشگاه است. از او در کنار ایبراهیموویچ و سافت سوشیچ به عنوان بهترین خریدهای تاریخ باشگاه یاد می شود. در مجموع، در طول 7 سال حضورش در فرانسه، بیانچی 5 بار عنوان آقای گلی رقابت های لیگ فرانسه را کسب کرد.بیانچی در 1980 به ولز سارسفیلد بازگشت و با زدن 85 گل در 159 به آن ها کمک شایانی کرد، اما دوباره در بالا بردن کاپ های نقره ای ناکام بود. سرانجام پس از پشت سر گذاشتن یک فصل ممتاز در ریمس (1984/85) بازنشست شد. دوران فوتبال بیانچی با بالاترین دستاوردهای فردی و کمترین دستاوردهای تیمی نشانه گذاری شده است. کسب تنها یک عنوان قهرمانی در لیگ برای بازیکنی که تبدیل به بهترین گلزن آرژانتین در لیگ های برتر جهان شد، ناامید کننده است.
او از برداشت هایش به عنوان یک بازیکن تحت فشار در فوتبال آرژانتین و تجربیاتی که در اروپا به دست آورد، برای شکل دهی یک فسلفه مربیگری استفاده می کند، چیزی که نشان می دهد برداشت های او از مدیریت و مربیگری در تضاد با تفکر فوتبالی او به عنون یک بازیکن است. بیانچی برای رسیدن به موفقیت باید صبر می کرد. بعد از بازنشستگی در 1985 هدایت ریمس را برعهده گرفت. مرد آرژانتینی 3 سال را مکارانه در باشگاهی سپری کرد که یک بار کار در آن را "لذت بخش ترین کار دنیا" نامیده بود. تلاش برای مخلوط کردن استحکام آرژانتینی با استعداد فرانسوی به مردی که کله شق و رک اما بسیار مصمم سختی این کار را ثابت کرد.
روش های بیانچی را به سادگی می توان تجاوز به نظم موجود در فرانسه دانست. او به کیفت و آزادی عمل برای ستاره های تیمش اعتقاد داشت، اما ریمس به سادگی برای این تفکر کافی نبود. آن ها با وجود تلاش های چند ساله بیانچی برای پیشرفت، هنوز یک باشگاه متوسط در فرانسه بودند. طغیان چنین ناخوشایندی در نیس و قبل از اینکه بیانچی پیشنهاد 3 ساله مدیران باشگاه را دریافت کند نیز وجود داشت، زمانی که چندین باشگاه آرژانتینی هم تمایل داشتند تا به مردی که سرزمینش شهرت پیدا کرده بود شانس دهند.
تعدادی بیانچی را فردی می دیدند که به کشورش اهمیت نمی داد و می خواست برای به دست آوردن درآمد و افتخار به خارج رفته و یا برای از یاد بردن خاطراتش در تیم ملی، حاضر به ماندن در کشور نمی شود. او همانند یک مزدور در نظر گرفته شده بود، کسی که خود را در اولویت قرار می داد. منتقدان رکورد گلزنی اش را برای اثبات ادعای خود به کار می بردند و او را بازیکنی خودخواه قلمداد می کردند، کسی که موفقیت های شخصی برایش مقدم تر از موفقیت تیمی هایی بوده که در آن ها بازی کرده است.
در واقع بیانچی در طول دوران فوتبالش کسی بود که برای کسب افتخارات شخصی تلاش کرد، او بدشانس بود که با بازیکنان بهتر هم تیمی نبود. بیانچی راحت می توانست همراه آرژانتین قهرمان جام جهانی 1978 شود و پس شکستن رکورد گلزنی همراه پی اس جی شایستگی حضور در کادر تیم ملی برای این رقابت ها را داشت.
این شکست ها و این حملات شخصی به شخصیت بیانچی، در نهایت تبدیل به تحسین و تمجید از او در سال 1993به بعد شد، زمانی که او هدایت ولز سارسفیلد را برعهده گرفت و توانایی هایش را به رخ کشید. پس از سفر به اروپا برای گذراندن دوره ها و آموزش های بیشتر در مربیگری و سپری کردن اوقات با آریگو ساچی در ایتالیا، بیانچی تصمیم گرفت به آرژانتین برگردد و عناوین و افتخاراتی را که در دوران فوتبالش کسب نکرده بود را به عنوان مربی کسب کند. اراده و عزم او از اشتیاق او برای کسب افتخار به عنوان یک مربی خبر می داد.
بیانچی به صورت کامل ولز سارسفیلد را تغییر داد، استعدادهای هجومی فوتبال آرژانتین را وارد ترکیب تیمش کرد. او بازیکنان را بنا به تصور خود شکل می داد، و آن ها را مجبور می کرد تا برای رسیدن به خواسته های شخصی، به تیم کمک کنند. بیانچی همیشه از بازیکنانش می خواست در نبردهای فردی پیروز شوند، یک پیروزی جمعی و گروهی زمانی به دست می آید که تمامی اعضا و اجزا موفق عمل کنند. این یک درخواست ساده بود که منجر به انجام کارهای عجیب و غریب شد.
بیانچی که بومی بوینس آیرس بود به خوبی می دانست که اسطوره باشگاه است. بازیکنان بلافاصله با سرمربی جدید خود همراه شدند و یکی از نمادین ترین فوتبال های دهه 1990 در امریکای جنوبی را در ادامه به نمایش گذاشتند. قهرمانی در کلاسورا 1993 آن هم در اولین فصل تنها یک آغاز برای بیانچی بود.
ادامه دارد...