طرفداری- در استادیو آزتکا بود که کارلوس آلبرتو با پای راست خود، در دقیقه 86 گل زیبایی به ثمر رساند تا برزیلِ محبوب و زیبا، قهرمان جام جهانی 1970 مکزیک شود و تعداد قهرمانی های خود را به عدد سه برساند. چهارسال بعد در دورتموند و وستفالن، خطای بیرحمانه لوئیس پریرا بر روی یوهان نیسکنسِ هلندی، درست به مانند گل کارلوس آلبرتو در یادها ماند اما این بار به شکلی تلخ.
داستان تغییر و تحول عظیم برزیل از 1970 تا 1974 و انقلاب آن ها، تکان دهنده بود. تیم ماریو زاگالو که در مکزیک همه را چنان شیفته خود کرد که به عنوان افسانه، سینه به سینه نقل شده، بخش های مرموز و تاریکی را هم در دل خود دارد.

ایده محبوب مردم، جمع کردن عکس های فوتبالیست های محبوب و به خصوص مهاجمان بود که با سبک هجومی خود، جلوه زیبایی به فوتبال بخشیده بودند. جام جهانی 1970 مکزیک، همه ضربه کارلوس آلبرتو بر روی گل چهارم را به یاد دارند. گلی که در مقابل ایتالیا معنای زیادی می داد. تفکر دفاع، مقهور فوتبال هجومی شده بود.
اما به نظر می رسد این تعاریف برای زاگالو چندان هم مناسب نباشد و بیشتر از آنکه موفقیت این تیم طراحی شده باشد، حاصل خلاقیت فردی بوده است. چون ستاره های برزیل در آن زمان همچون پله، توستائو، جرزینیو و ریولینو همگی بازیکنان هجومی بودند که کار هر مربی را راحت می کردند. او تنها شش ماه پیش از شروع رقابت ها، تیم را از ژائو سالدانیا تحویل گرفته بود.

سالدانیا شخصیت مهمی به حساب می آمد؛ فوتبالیستی که خبرنگار شد و به لطف دوران حضورش در بوتافوگو، سرمربی تیم ملی برزیل شد. البته هاولانژ وقتی رئیس فدراسیون فوتبال برزیل بود، به طرزی شگفت انگیز، یکی از سرسخت ترین منتقدانش را به هدایت سلسائو منصوب می کرد؛ خبرنگار کمونیست، ژائو سالدانیا.
او هر شش بازی اش در مرحله مقدماتی را با پیروزی پشت سر گذاشت و دو گل دریافت کرد که آن دو گل در جریان پیروزی پرگل 6-2 مقابل کلمبیا ثبت شد. شانس زاگالو نسبت به سالدانیا این بود که نه تنها خط حمله آتشینی داشت، بلکه دفاع مستحکمی هم بود که بتواند بر روی آن حساب کند.
زاگالو، کسی که خود تفکراتی هجومی داشت، از استاد خود در جام جهانی 1958، چیزهای زیادی به خاطر سپرده بود. او از وینسته فئولا یاد گرفته بود اتحاد در دفاع تا چه حد می تواند در موفقیت تیمی نقش داشته باشد. زاگالو خود با سه تجربه بازی ملی به جام جهانی سوئد رفته بود که هر سه بازی در دیدار تدارکاتی ثبت شده بود.

در آن رقابت ها فقط پله 17 ساله نبود که مرزهای بی باکی و فوتبال با کیفیت را جابه جا کرد. تیمِ فئولا با بهره از کیفیت جوانی و تجربه، توانست موفقیت را به ارمغان بیاورد. زاگالو مدیون فئولا بود. وقتی زاگالو برزیل را به کسب افتخار در 1970 رهبری کرد، قدم بزرگی برداشته بود تا خاطرات 12 سال پیش را دوباره رقم بزند. پس از 1966، این قابل فهم بود که برزیل با سوءظن و احتیاط نسبت به اتفاقات احتمالی در 1970 مکزیک گام بردارد.
قدرت تهاجمی تیم زاگالو با علم به اینکه ممکن است آخرین جام بزرگ پله باشد، چندین برابر شد. در جام جهانی 1974، تیم برزیل بدون انجام یک بازی بزرگ وارد آلمان غربی شد. رقابت های جام ملت های آمریکای جنوبی از 1967 برگزار نمی شد و عدم شرکت در مسابقات چالش برانگیز، ذهن زاگالو را بهم ریخته بود. تنها هفت بازیکن از جام جهانی قبلی، در این تورنمت حضور داشتند. جرزینیو و ریولینو تنها بازیکنانی بودند که در ترکیب اصلی جام جهانی مکزیک هم حضور داشتند در حالی که مصدومیت، توستائو و کارلوس آلبرتو را از دسترس خارج کرد و جرسون هم جای پله ای را گرفته بود که تنها به عنوان حامی تیم همراه با آن ها سفر کرده بود. نحوه دفاع از عنوان قهرمانی توسط سلسائو، امیدوار کننده نبود.
یک تیم کاملا عوض شده، با انتظارات متفاوت نسبت به جام جهانی قبلی در اختیار زاگالو بود. آن ها با یوگوسلاوی و اسکاتلند، دو تیم قدرتمند اروپایی هم گروه شدند. تساوی بدون گل با یوگوسلاوی در حالی که سلسائو خوش شانس هم بود، نتیجه بدی محسوب نمی شد. مقابل اسکاتند هم به تساوی بدون گل رسیدند تا همگان ذهنیت عجیب برزیل را به چالش بکشند. چه اتفاقی برای برزیل چهار سال قبل افتاده بود؟
برزیل مقابل کشور زئیر به پیروزی پرگل نیاز داشت و این کمترین خواسته از آن ها بود. زئیر مقابل یوگوسلاوی 9-0 شکست خورده بود و همین امر باعث شد سعی کنند مقابل برزیل گل های کمتری دریافت کنند. با یک برد 3-0 صعود سلسائو به دور بعد قطعی شد، صعودی که با تفاضل گل به دست آمد. در دور بعد با گل ریولینو، آلمان شرقی را شکست دادند اما مقهور قدرت هلند شدند. اولین باخت آن ها، مقابل لاله های نارنجی رقم خورد. شکست آرژانتین با نتیجه 2-1 و باخت آلمان شرقی به هلند بدین معنی بود که نیمه نهایی در کار نبود و یک بازی فینال همه چیز را مشخص می کرد.

با اعتراض های پله نسبت به نحوه بازی برزیل و اینکه این تیم از شخصیت خود خارج شده و سعی در ارائه بازیهای دارد که با سنت هایش مغایر است، زاگالو به مشکل خورد. برزیل در جام با شکست مقابل لهستان چهارم شده بود و اثری از تیم قدرتمند چهارسال قبل نبود. همه این ها برای برزیل مایه شرمساری بود. تیم زاگالو مقابل زیبایی های یوهان کرایوف و توتال فوتبال رینوس میشل حرفی برای گفتن نداشتند.
برزیل قرار بود توسط کلودیو کوتینیو و تله سانتانا به اصل خود بازگردد. این بازگشت به اصل، به موفقیت در 1982 اسپانیا منجر می شد. پس از زاگالو، برزیل روح خودش را پیدا کرد و در 1994 طلسم 24 ساله نرسیدن به فینال شکسته شد.

تغییرات عظیمی که از برزیل زیبای 1970 تا دیو زشت 1974 انجام شد، برای فوتبال این کشور به مانند زلزله بود. این تغییر شاید جواب این سوال باشد که چرا 24 سال طول کشید تا دوباره موفقیت در سطح بین المللی روی خوش به سلسائو نشان دهد. وقتی برزیل به روحِ الهام گرفته از سبک سامبا-کلاسیکِ سانتانا و کوتینیو بازگشت، با تغییر رویکرد، به فوتبال اروپایی دهه 80 و 90 روی آورد. تقریبا ربع قرن طول کشید تا سلسائو تعادل مناسب را که گم کرده بود، پیدا و خود را در میان انبوهی از انحرافات، به مسیر اصلی بکشاند. زاگالو شاید خودش نمی دانست اما باعث نابودی دلبر محبوب فوتبال دوستان شده بود.
به قلم Steven Scragg از سایت Thesefootballtimes