طرفداری- گلاسگو هرالد درباره موفقیت اسکات ها نوشت: «موفقیت اسکاتلند نشون داد که مهارت، دانش و تکنیک اسکاتلندی ها هنوز غالب بر سبک بازی نه چندان جذاب و ساده انگلیسی ها است که به سرعت اتکا کرده». جیمی گیبسون و جیمی مک کولان، هافبک های کناری و دان و جیمز، مهاجم های سایه اسکاتلند، هماهنگی فوق العاده ای داشتند و در زمین خیس، رقیب شان را نابود کردند. البته اسکاتلندی ها نتونستند این برتری شون رو برابر ایرلند شمالی و ولز حفظ بکنند و در این دو بازی، یک باخت (برابر ایرلند) و یک تساوی به دست آوردند.
داستانی که در حال مطالعه آن هستید، بخشی از کتاب Inverting the Pyramid است و می توانید قسمت های قبلی آن را در اینجــــــا بخوانید.
ترکیب W-M تکه تکه وارد بازی های باشگاهی اسکاتلند شد. جرج براون، بازیکن سابق رنجرز، یه بازی خیریه بین منتخب ستلیک-رنجرز و منتخب هارتز-هبیرنیان رو به خاطر می آره که در حدود سال 1930 برگزار شد: «دیوی میکلجون به عنوان هافبک سمت راست بازی می کرد و من هم به عنوان پیستون سمت چپ. جیمی مک استی هم مدافع-هافبک تیم بود. در نیمه اول، اوضاع بر وفق مراد ما نبود و یه گل عقب افتادیم. در نیمه دوم، مایکلجون به مک استی گفت که همه مشکل ها در میانه زمین ـه؛ چون اون (مک استی) خیلی هجومی بازی می کنه. ما با جیمی سیمپسون در عقب زمین خوب بازی کردیم و همین باعث که عقب زمین، آزاد بشه. مک استی قبول کرد که این روش رو امتحان کنه و ناگهان به راحتی برنده بازی شدیم. پس او از این به بعد در این پست برای سلتیک بازی کرد». مثل جک باتلر در آرسنال، مک استی هم یه مدافع ذاتی نبوده و در نهایت روند نه سال شکست در رقابت قهرمانی کویینز پارک، بعد از خرید یه مدافع-هافبک که توانایی های دفاعی خوبی داشت، یعنی ویلی لیون، متوقف شد.
اما اینجا یه مشکلی بود. بازی کردن به عنوان یه مدافع-هافبکِ تدافعی خیلی راحت تر از یه بازی به عنوان یه مدافع-هافبک تهاجمی بود. مهاجم های سایه ای با کیفیت الکس جیمز، کمیاب بودند اما مدافع هایی مثل هربی روبرتز، زیاد پیدا می شدند. جیمی هوگان در این باره میگه: «تیم های دیگه تلاش کردند تا روش چاپمن رو کپی برداری کنند. اما اون ها بازیکنان لازم این کار رو نداشتند. به نظرم همین موضوع باعث تباهی فوتبال انگلیس شد. دیگه ساختارمندی تو فوتبال انگلیس دیده نمی شد و بازیکنان مون احساس و هیجان شون رو از دست دادند.
شاید این زوال از دورانی که قانون آفساید تغییر کرد، آغاز شد اما واکنش چاپمن به این اتفاق باعث ادامه این زوال شد. گلنویل باور داره که حضور سومین مدافع در ترکیب، تنها برای تشدید کردن نقاط ضعف بود؛ چون روحیه تنبلی رو به بازیکنان و سرمربیان القا می کرد.
ارسال تمام توپ ها در یک مسیر مشخص برای مهاجمان، کار بسیار راحت تری نسبت به استفاده از خلاقیت بود. چاپمن اما از تاکتیک هاش عقب نمی کشید و پشیمون نبود. او به هوگو مایسل میگه: «سیستم ما که توسط بقیه تیم ها کپی برداری شده، اخیرا مورد انتقاد قرار می گیره... بذار مردم هرطور که دوست دارند درباره تاکتیک های من فکر کنند. تاکتیک های من ثابت کردند که با توانایی های بازیکنانم، هماهنگ ـه و ما رو به بردهای زیادی رسونده... چرا باید یه سیستم برنده رو تغییر بدم؟».
خود چاپمن هرگز با مشکل تغییر نسل بازیکن ها دست و پنجه نرم نکرد. در اولین روز از ژانویه سال 1934، چاپمن در بازی با بوری، مریض شد. اما تصمیم گرفت که هرطور شده در بازی بعدی آرسنال، برابر شفیلد ونزدی حضور داشته باشه. چاپمن تب شدیدی داشت اما به توصیه پزشکان باشگاه توجه نکرد و به لندن رفت تا بازی تیم رزرو آرسنال برابر گیلدفورد رو ببینه. بیماری چاپمن شدیدتر شد و او بعد از گذروندن مدتی در بستر، در ششمین روز از ژانویه سال 1934، بر اثر ذات الریه و در پنجاه و شش سالگی، مرد.
آرسنال قهرمان لیگ شد و سال بعد هم برای سومین بار پیاپی این قهرمانی رو به دست آورد. چند ماه بعد از مرگ چاپمن، مجموعه ای از نوشته هاش منتشر شد. جالبه که خود چاپمن هم از تموم شدن عصر جذاب فوتبال، ناراحت شده. «دیگه تیم ها مجبور نیستند زیبا بازی کنند. تیم ها باید گل بزنند، مهم نیست چطور، تیم ها باید امتیاز به دست بیارند. توانایی تیم ها در واقع با جایگاه شون در جدول سنجیده میشه... سی سال قبل، بازیکن ها باید توانایی های خودشون رو نشون می دادند. اما امروز، اون ها بخشی از یک سیستم هستند».
بالاخره فوتبال فهمید که هدف، بردـه و ارزش واقعی تاکتیک ها رو درک کرد. فردیت از بین رفت و چارچوب تیم، اهمیت پیدا کرد.