طرفداری - انتخاب بهترین های تاریخ، همواره کاریست که رسانه ها و خبرنگاران علاقه خاصی به آن دارند و کاملاً امری سلیقه ای است، که می تواند موافقین و مخالفین زیادی همراه داشته باشد. وب سایت Fourfourtwo، صد بازیکن برتر تاریخ فوتبال را اینگونه چینش کرده است:
100 فوتبالیست برتر تاریخ به انتخاب FourFourTwo (بخش اول)
100 فوتبالیست برتر تاریخ به انتخاب FourFourTwo (بخش دوم)
100 فوتبالیست برتر تاریخ به انتخاب FourFourTwo (بخش سوم)
100 فوتبالیست برتر تاریخ به انتخاب FourFourTwo (بخش چهارم)
100 فوتبالیست برتر تاریخ به انتخاب FourFourTwo (بخش پنجم)
100 فوتبالیست برتر تاریخ به انتخاب FourFourTwo (بخش ششم)
100 فوتبالیست برتر تاریخ به انتخاب FourFourTwo (بخش هفتم)
100 فوتبالیست برتر تاریخ به انتخاب FourFourTwo (بخش هشتم)
100 فوتبالیست برتر تاریخ به انتخاب FourFourTwo (بخش نهم)
15. فرانکو بارسی (ایتالیا)
متعهد، باهوش و دارای عطش برای ثبت کلین شیت، این مدافع میانی ایتالیایی در عقب زمین به راحتی و بدون اشتباه بازی می کرد.
اگر کاپیتان بودن و به حساب آمدن مهره ای کلیدی در یکی از بهترین تیم های تاریخ برای به شمار آمدن در میان بزرگان حقیقی کافی نباشد، پس شاید کامل ترین مدافع تاریخ و بازیکن قرن میلان می تواند به عنوان بازیکنی بزرگ شناخته شود.
در خط دفاع چهار نفره آن میلان بزرگ، بارسی رهبر و لیبرو به شمار می آمد. تیمی که با هدایت آریگو ساکی در سال 1989 قهرمان اروپا شد و در 1990 از قهرمانی خود دفاع کرد، بارسی، کاستاکورتا، تاسوتی و مالدینی را در خط دفاعی خود می دید و شاید این بهترین خط دفاعی تاریخ به حساب بیاید.
یکی از دلایل برتری میلان بر اینتر در دهه های اخیر، قضاوت اشتباه نراتزوری درباره فرانکو بارسی بوده است. اینتر به دلیل تردید درباره فیزیک بدنی فرانکو، او را به خدمت نگرفت و در عوض جوزپه برای این که یک سال منتظر پیوستن به برادرش در اینتر باشد، به میلان رفت و به اندازه ای خوب کار کرد که بتواند در 719 بازی رسمی برای آن ها به میدان برود.
تراژدی اولیه
عقایدش و بلوغ زودهنگامش در راه رشدش به خوبی به وی کمک کرد. والدین بارسی پس از رسیدن وی به سن 16 سالگی درگذشتند و همین موجب شد وی عزمش را برای رسیدن به موفقیت دوچندان کند و با عملکرد هوشمندانه ای که در زمین مسابقه داشت، بی نظیر جلوه می داد.
انتظار ایتالیایی ها این بود که بارسی همیشه اولین ضربه را به توپ بزند و هیچ کسی مثل او در متوقف کردن مهاجمان و محدود کردن فضای آن ها موفق نبود. تقریباً همواره پس از مالکیت توپ با چشم انداز فوق العاده ای که داشت، بازی را از دفاع به حمله منتقل می کرد. او توسط رسانه ها با فرانتس بکن باوئر بزرگ مقایسه می شد و لقب "قیصر فرانتس" را دریافت کرد.
بارسی قهرمان 6 اسکودتو، 3 جام باشگاه های اروپا، 3 سوپر جام اروپا و 4 کوپا ایتالیا شد. پس از مصدومیتی که از ناحیه زانوی راست در مسابقه دوم ایتالیا در جام جهانی 1994 نصیبش شد، در دیدار فینال بار دیگر وارد ترکیب آتزوری شد و در یک عملیات فوق العاده 120 دقیقه روماریو را متوقف کرد، تا بازی به ضربات پنالتی برسد.
برهه برجسته زندگی حرفه ای: در نوامبر 1989 در دربی میلان، بارسی پس از خطای یورگن کلینزمن مهاجم اینتر به مدت یک ساعت با بازوی شکسته بازی کرد و در نهایت با نتیجه 3-0 پیروز شدند. برای اسطوره میلانی ها که در خصوص ثبت کلین شیت بسیار عطش داشت، چند قهرمانی دیگر افتخاراتش را تکمیل کرد.
14. جورج بست (ایرلند شمالی)
نابغه درد سر ساز منچستر یونایتد و تیم ملی ایرلند شمالی که در دوران بازی اش، استعداد، شجاعت و البته چهره ای خیره کننده داشت.
استعداد ذاتی و فوقالعاده جورج بست او را به یکی از ماندگارترین و جذاب ترین بازیکنان تبدیل کرد. او حتی یک بار توسط پله لقب بزرگترین فوتبالیست جهان را تصاحب کرد. بست در عین حال یکی از بهترین بازیکنانی بود که برای منچستر یونایتد بازی کرده است، حتی اگر نگوییم بهترین بازیکنی که برای این تیم به میدان رفته است.
او یک بار گفت: "اگر زشت بودم، هیچ گاه از پله چیزی نمی شنیدید." این جمله مشخص کرد که او به توانایی، شیطنت ها و علاقه زنان به خودش آگاه است.
نقطه اوج بست
در سال 1968، او 22 سال داشت. سرعت وی، باورش، توانایی تکنیکیاش و درک و خلاقیتی که داشت، باعث شد در کنار مثلث مقدس یونایتدی ها (دنیس لاو و بابی چارلتون) توپ طلا را ببرد و قهرمان اروپا شود. او اولین بازی اش برای یونایتد را در آوریل 1963 انجام داد و در سال 1968 او دوبار قهرمان انگلستان شده بود، درحالیکه در 53 بازی فصل 1967/68، 32 گل به ثمر رسانده بود.
اما در پایان هفته اول 1972، یونایتد رو به افول بود و قمار بازی و باده نوشی بست رو به افزایش؛ او یک هفته به تمرینات نیامد و دو بار هم بازنشستگی اش را اعلام کرد. وزنش زیاد شد و دیگر شبیه آن بازیکن سابق نبود. آخرین بازی اش برای منچستر یونایتد در برابر کویینز پارک رنجرز در ژانویه 1974 انجام شد، پیش از آنکه او برای فولام، استوک پورت، هیبرنیان و لس آنجلس آزتک به میدان برود و در سال 1984 بازنشسته شود.
بست در سال 2005 در اثر بیماری های مربوط به مصرف بیش از اندازه الکل در سن 59 سالگی درگذشت. وی دو بار ازدواج کرده بود و دو بار طلاق گرفته بود. از نظر مالی وضعیت با ثباتی نداشت و حتی در سال 1984، 3 ماه زندانی شده بود. با این حال، به اندازه ای قدرت جادویی در زمین داشت که برای همیشه ماندگار شود.
برهه برجسته زندگی حرفه ای: او شاید خوشگذرانی اش با میس ورلد 1973 را یکی از بهترین خاطرات خود بداند، اما پیروزی 4-1 منچستر یونایتد در فینال جام باشگاه های اروپا و قهرمانی در این رقابت ها به عنوان اولین تیم انگلیسی، قطعاً یکی از درخشان ترین لحظات دوران ورزشی جورج بست است.
13. مارکو فان باستن (هلند)
از مکتب توتال فوتبال یک تمام کننده تمام عیار بیرون آمد، مهاجمی که دوران درخشانش به دلیل مصدومیتی ظالمانه کوتاه شد.
بار دیگر یکی از برجسته ترین فوتبالیست های اواخر قرن بیستم، که یکی از داستان های بزرگ در مورد ورزش است. صرف بحث آماری، دوران حرفه ای فان باستن در هر مقیاس و استانداردی موفق و مفید بود.
او 301 گل به ثمر رساند و دو بار فاتح جام باشگاه های اروپا شد و 14 جام داخلی و 3 جایزه توپ طلای اروپا را کسب نمود. اما این تعداد در مقایسه با زندگی حرفه ای وی به عنوان یک فوتبالیست فوق العاده است، زیرا وی به دلیل یک مصدومیت فاجعه بار، آخرین بازی خود را در سن 28 سالگی انجام داد.
با توجه به فرهنگ فوتبال هلندی که فان باستن در آن رشد کرده بود، فان باستن به طور فوق العاده ای چند استعدادی بود و شاید کامل ترین مهاجم تاریخ باشد. وی برخلاف بسیاری از هم دوره ای های هلندی اش، پستش مبهم نبود و یک مهاجم نوک و گلزن خالص بود. روش هایی که وی در کارش به کار می گرفت بسیار متنوع بودند.
ظریف و پربار
فان باستن به راحتی می توانست از هر دو پایش در یک سطح استفاده کند، او هم گل های زیرکانه ای می زد و هم شوت های از راه دوری که زبردستی استادانه ای در خودش داشت. می توانست در موقعیت تک به تک کار را تمام کند، ضربه آزاد، پنالتی یا ضربه سر بزند. او این کار را به صورت عجیب و غریبی تکرار می کرد و در شش فصل اول حضورش در آژاکس به صورت میانگین در هر دیدار یک گل به ثمر رساند، آن هم در برهه ای که چنین آماری بی سابقه بود. پس از آن در شش فصلی که در میلان عضویت داشت، آزامش بیشتری پیدا کرد.
در حالی که هر دو باشگاهی که وی در آن عضویت داشت، بسیار بزرگ بودند، وی در سطح ملی بخشی از چیزی بود که شنیده نشده بود: تیم هلند پیروز. در واقع او بخش بزرگی از تیمی بود که نمی توان نادیده گرفت. والی زیبای او موجب شد قهرمانی اروپا در سال 1988 نصیب هلند شود، تنها جایزه ای که نصیب یکی از پراستعدادترین کشورهای فوتبال جهان شده است.
برهه برجسته زندگی حرفه ای: جای هیچ بحثی وجود ندارد. چرخش مغناطیسی فان باستن که با پای راست و با یک ضربه والی زیبا در مونیخ دروازه رینات داسایف را گشود، یک گل نادر که با هر بار دیدن آن نفس های در سینه حبس می شود.
12. میشل پلاتینی (فرانسه)
یک بازیساز و همچنین گلزنی بزرگ در یک نفر؛ پلاتینی بهترین بازیکن اروپا در دهه 80 میلادی بود.
پلاتینی یکی از ظریف ترین و مدرن ترین هافبک های تاریخ فوتبال است که در مقابل دروازه، بسیار خطرناک و کشنده ظاهر می شد و ذهنیت یک برنده را از خود به نمایش می گذاشت. همین امر باعث شد تا به هر جایی که منتقل شد، پیشرفت بیشتری داشته باشد و مسلماً بالاترین سطح عملکرد فردی را در یک تورنمنت بین المللی به نمایش گذاشت، زمانی که به همراه فرانسه در یورو 84 در پنج مسابقه 9 گل به ثمر رساند و خروس ها را به عنوان قهرمانی مسابقات رساند.
پلاتینی فوتبال حرفه ای اش را در نانسی آغاز کرد و در فصل 1974/75 زمانی که 19 ساله بود به موفقیت دست یافت و کمک بزرگی به قهرمانی این تیم در لیگ 2 فرانسه کرد. در سال 1979 به سنت اتین منتقل شد که قویترین باشگاه فرانسه در آن زمان بود و در فصل 1980/81 قهرمان لیگ 1 شد.
پس از پیوستن به یوونتوس در سال 1982، پلاتینی بهترین بازیکن سری آ شد و دو اسکودتو به همراه بیانکونری کسب کرد و زننده تک گل تورینی ها در فینال جام باشگاه های اروپا در سال 1985 در مقابل لیورپول بود، در مسابقه ای که فاجعه هیسل در آن رقم خورد.
درخشش در تیم ملی فرانسه
پلاتینی، بهترین بازی هایش را برای تیم ملی فرانسه نگه داشته بود. در کنار آلن ژیرس و ژان تیگانا، او یک خط هافبک استثنایی را رهبری می کرد. آن ها در جام جهانی 1982 خوب پیش رفتند، اما در نیمه نهایی مقابل آلمان غربی در ضربات پنالتی شکست خوردند.
دو سال بعد، پلاتینی در یورو، کاملاً غیر قابل مهار بود و در مرحله گروهی، مقابل یوگسلاوی و بلژیک هت تریک کرد و در نهایت، در فینال ضربه آزادش سرنوشت جام را مشخص کرد.
آن گل، به لطف اشتباه دروازه بان وقت اسپانیا، لوییس آرکونادا به ثمر رسید اما پلاتینی به عنوان یکی از بهترین ضربه آزاد زن های تمام تاریخ شناخته می شود. او از اولین کسانی بود که برای ضربات آزاد از شوت زمینی و عبور از زیر خط دفاعی استفاده کرد.
پس از آن، پلاتینی بزرگترین ستاره آن زمان فوتبال بود و در سال های 1983، 1984 و 1985 توپ طلا را گرفت. عاشقان فوتبال همراه با او در نیمه نهایی جام جهانی 1986 که فرانسه شکست خورد، گریه کردند.
یک سال بعد، او در سن 32 سالگی خودش را بازنشسته کرد. به نظر این یک تصمیم خودخواهانه در مقابل میلیون ها نفر عاشقان او بود.
برهه برجسته زندگی حرفه ای: بازی مقابل پرتغال در نیمه نهایی یورو 1984، احتمالا بهترین بازی میشل پلاتینی بود. وی در دقیقه 119، گل دراماتیکش را به ثمر رساند.
11. گارینشا (برزیل)
این بازیکن برزیلی، بیش از این که بابت دو قهرمانی اش در جام جهانی به یاد آورده شود، بابت های مهارت های فردی اش معروف است.
ادواردو گالیانو اروگوئه ای گفته: «در طول تاریخِ فوتبال، کسی بیش از او مردم را خوشحال نکرده است.» او از یک فرشته حرف می زد؛ نه یک فرشته معمولی، فرشته ای با پاهای خمیده. گارینشا بدین ترتیب پس از جام جهانی 1958 شناخته شد و چهار سال بعد از این عنوان دفاع کرد و شاید پس از او تنها دیگو مارادونا در سال 1986 توان انجام این کار را داشت.
گارینشا چندین مشکل مادرزادی داشت. ستون فقراتش انحراف داشت. پای راستش به سوی داخل قوس داشت و پای چپش 6 سانتی متر از دیگر پایش بلندتر بود و به دنبال عمل دوران کودکی اش، به سوی بیرون قوس داشت. با این وجود هیچ یک از این مشکل ها، نتوانستند سد راه او در بالاترین سطح فوتبال شوند. گارینشا در برزیل محبوبیت غیر قابل وصفی داشت. در حالی که بسیاری پله را کامل ترین بازیکن تاریخ می دانند، گارینشا بازیکن پیشرویی بود که با توانایی خود، رقبایش را همچون یک کودن جلوه می داد. شاید او بهترین دریبلزنی بوده باشد که تاکنون دنیای فوتبال به خود دیده است.
کسی که مدافعان را کودن جلوه می داد
حربه مورد علاقه گارینشا چرخیدن و قرار دادن خود بین حریف و توپ بود. او بارها می چرخید و این کار را انجام می داد، تا این که در نهایت رو به جلو حرکت می کرد و مدافعان حریف را در جای خودشان میخکوب می کرد.
فوتبالی که او برای بوتافوگو و برزیل انجام داد، مشابه زندگی شخصی اش بود: لذت بردن از خود و عدم پیروی از دستورها یا تاکتیک های تیمی. در پائو گرنده (زادگاهش) حکایت هایی وجود دارد مبنی بر این که او نخستین بار (در حالت مستی) با یک بزغاله همبستر شده است! پدرش اعتیاد به الکل داشت و خود این بازیکن نیز عادت داشت که نوشیدنی الکلی معروف به «کاچاکا» را بنوشد. ماجرای دلبستگی و ازدواج او با الیزا سوارس، اسطوره رقص باله، سر تیتر تمامی نشریات شد.
او که در اواخر دوران بازی اش با زانو هایش به مشکل خورده بود، از الکل نوشیدن هم خسارت دید. در 49 سالگی پس از سه بار ازدواج و داشتن 14 فرزند (که یکی از آن ها در سوئد بود) درگذشت. هنوز هم در برزیل، این فرشته را با لقب دیگرش به یاد می آورند: Alegria do Povo یعنی مایه لذت مردم.
برهه برجسته زندگی حرفه ای: در جام جهانی 1962 که هم تیمی هایش در تیم ملی برزیل از مصدومیت زودهنگام پله و کنار رفتنش از مسابقات جا خورده بودند، این گارینشا بود که الهام بخش تیمش برای قهرمانی در آن رقابت ها شد.
گردآوری ویدیوها: محمدحسن خدادوستان