طرفداری- آخرین قسمت از موشکافی بازی پوزیسیونی پپ گواردیولا را مورد بررسی قرار داده ایم.
آنالیز بازی:
1) آنالیز دیدار بایرن مونیخ - منچستر سیتی 24 نوامبر 2015
در این سکانس باواریایی ها را میبینیم که چطور با شدت بسیار زیاد از بازیکن صاحب توپ پشتیبانی میکنند. به اضافه نویر، 5 بازیکن در کمترین فاصله بن عطیه را حمایت میکنند. در نقطهی دورتر، بازیکنان بایرن مطمئن میشوند که در موقعیت درستی ایستادهاند و به بازیکن صاحب توپ متصل هستند تا در صورت ارسال توپ به آن طرف زمین، بتوانند واکنش درستی را از خود نشان بدهند. این جای گیریها به بایرن اجازه میدهد تا از پرس سنگین بازیکنان سیتی بیرون بیاید و برتریهای خود را حفظ کند.
با این نوع جای گیری، اگر بازیکنان بایرن بخواهند جهت حمله را عوض کنند به راحتی میتوانند این کار را انجام بدهند، زیرا آنها در طرف مخالف زمین بسیار عالی موقعیت یابی کردهاند و ساختار مناسبی را فراهم آوردهاند. لازم به ذکر است که بازیکنان با این آرایش تیمی، به اصول فلسفه بازی پوزیسیونی وفادار بودهاند و با ایجاد ساختارهای مثلثی (یا لوزی) شکل، از بازیکن صاحب توپ حمایت میکنند و بر بازی مسلط میشوند.
بواتنگ و بن عطیه در این سکانس با ایجاد موقعیت 2 در برابر 1 (مقابل آگوئرو)، یک برتری " کمی " ایجاد کردهاند. لواندوفسکی و ریبری تنها بازیکنانی هستند که در بین 4 مدافع حریف حضور دارند، این به معنی آن است که بایرن یک" بازیکن آزاد" (Free Man) در میانه میدان دارد. به علاوه، بن عطیه، سرخیو آگوئرو را تحریک به پرس خود کرده تا بواتنگ به عنوان یک بازیکن آزاد در عقب زمین، بتواند توپ را از او دریافت کند.
او پا به توپ به جلو حرکت میکند و وارد اولین خط دفاعی سیتی میشود تا به بازیکنان میانی زمین بپیوندد. بواتنگ با پیشروی در میانه زمین، یک موقعیت 7- 5 را به وجود میآورد که بازیکنان میتوانند از آن برای نفوذ به خط دفاعی حریف از طریق میانه میدان استفاده کنند. همچنین آلونسو را میبینید که بین بواتنگ و برنات قرار دارد، او با جای گیری در این مکان، زنجیرهی پشتیبانی از بازیکن صاحب توپ را نیز مستحکمتر کرده است.
در این سکانس آرایش بازیکنان بایرن قبل از زدن گل را میبینیم. قبل از این گل، بن عطیه با تکل بر روی آگوئرو تیم را 10 نفره کرد. نکتهای که باید به آن توجه کنید، اهمیت فاکتورهای روانشناسی در بازی است. گواردیولا به خوبی بازیکنان تیم را برای بازی با یک بازیکن کمتر آماده کرد، آنها با وجود این مشکل به راحتی دفاع شکننده سیتی را به هم میریزند و گل اول خود را وارد دروازه آنها میکنند.
سیتی با یک بازیکن بیشتر، حریف را با فشار بیشتری پرس میکند. گرچه آنها با شدت زیادی حریف را تحت فشار قرار میدهند اما بعضی از بازیکنان سیتی در خطوط عمقی خط دفاعی حضور دارند. این ناهماهنگی در پرس، باعث میشود نقاط دورتر زمین نسبت به توپ خالی شود و موقعیتی عالی برای بازیکنان بایرن فراهم گردد.
بایرن هنوز توانایی حذف 2 یا 3 بازیکن حریف را در موقعیت مسلم دارا میباشد. در حالی که ژابی آلونسو (بازیکن صاحب توپ) تقریباً 5 بازیکن را به خود مشغول کرده هویبرگ سعی میکند ارتباط پاس خود با آلونسو را حفظ و پس از دریافت پاس به حفرهی خطرناکی که در خط دفاعی سیتی ایجاد شده نفوذ کند. با وجود یک بازیکن کمتر، ایده تحریک بازیکنان حریف با استفاده از توپ و ایجاد یک بازیکن آزاد در خطرناکترین مناطق زمین به خوبی اجرا شده است.
در این سکانس نحوهی قرار گیری بازیکنان بایرن 10 نفره قبل از به ثمر رسیدن گل برتری را میبینیم. آلونسو توپ را به ریبری در مرکز زمین میفرستد، او توپ را برای مدتی نزد خود نگه میدارد تا قبل از ارسال توپ به بواتنگ سیتیزن های بیشتری را دعوت به پرس خود کند. او تقریباً 6 (!) بازیکن سیتی را با یک پاس محو میکند. در اینجا اصل شروع حمله از یک سمت و تمام کردن کار در سمت دیگر به وضوح مشخص است.
این فلسفه نشان میدهد حتی با یک بازیکن کمتر نیز میتوان در رقابت حساسی مانند لیگ قهرمانان اروپا بر بازی حاکم بود. هنگامی که بواتنگ اطمینان حاصل کرد که از ریبری به اندازه کافی پشتیبانی میشود، علاوه بر حفظ اتصال خود با او، در بزرگترین حفره دفاعی منچستر سیتی قرار گرفت و منتظر دریافت پاس از او شد. روبن را میبینید در نزدیکی خط اوت ایستاده و به نظر میرسد ارتباط خود را با هم تیمیهای خود قطع کرده اما او میداند که توسط بواتنگ به زنجیرهی بازیکنان متصل است.
هنگامی که بواتنگ توپ ارسالی از ریبری را دریافت کرد، آن را با یک پاس قطری به لواندوفسکی فرستاد و این مهاجم فرصت طلب، با ضربهی سر، گل برتری بایرن را به ثمر رساند.
2) آنالیز دیدار بایرن مونیخ - دورتموند 1 نوامبر 2014
یکی از زیباترین پاسهای بواتنگ که به "Laser -Like Pass" معروف شده بود
در این سکانس بواتنگ یکی از جالبترین پاسهای خود را به صورت خطی از میان هافبکهای حریف به فلیپ لام میفرستد. دورتموند تمام تمرکز خود را بر روی متراکم کردن میانه میدان گذاشته است، آنها میدانند که مرکز زمین برای گواردیولا و سبک بازیاش به چه اندازه مهم و حیاتی است.
بواتنگ توپ را از سمت چپ زمین دریافت کرده، پس هنگامی که خود را به طرف دیگر زمین میچرخاند، فضای بیشتری را میابد. او از نقطهای حمله میکند که زنبورهای کمتر در آنجا حضور دارند. بواتنگ با پاس خود، هر 3 بازیکن مدافعی که قصد قطع پاس او را داشتند، محو میکند.
ارزش بازیهای قطری در اینجا قابل مشاهده است. پاسهای قطری، هم خطوط عمودی و هم خطوط افقی زمین را طی میکند و میتواند آرایش خط دفاعی حریف را در هر دو جهت به هم بریزد. این نوع پاسها بخش اعظمی از بازیکنان حریف را در حالی که سعی میکنند فضاهای ایجاد شده را پوشش دهند حذف میکند. همچنین، هنگامی که یک بازیکن از یک سمت به سمت دیگر زمین به صورت مورب حرکت میکند، دیگر بازیکنان نیز در نقاط مختلف زمین او را پشتیبانی میکنند. مثلاً اگر بازیکن صاحب توپ در وسط زمین مشغول مانور باشد، میتواند به راحتی جهت حمله را به جناحین عوض کند. زیرا در دو طرف موقعیت بازیکنان در وضعیت ایده آلی قرار دارد.
در این سکانس بواتنگ کمی به سمت چپ منحرف شده که این انحراف زمینه ساز یک بازی قطری است. او توپی را به صورت اریب میفرستد که توسط 3 بازیکن تهدید میشود. همانطور که میبینید، دورتمندی ها با این پاس کاملاً محو شدند. این توپ خط دفاعی بازیکنان دورتمند را در هم میشکند و آنها را آشفته میکند. لام بعد از دریافت توپ آن را به سرعت به روبن فرصت طلب میفرستد تا او کار را تمام کند و این سکانس با نشستن شوت روبن در گوشهی دروازه خاتمه میابد.
این سکانس ارزش دروازبان ژرمن باواریایی ها را نشان میدهد. تعجبی ندارد که مانوئل نویر همیشه با بهترین دروازبانان جهان مقایسه میشود. در این فلسفه، دروازبان نقش پر رنگی را در بازیسازی از عقب زمین ایفا میکند. استفاده از دروازبان در بازیسازی به این معنی است که به صورت خودکار یک آپشن پاس بیشتر در اختیار دارید. با حضور دروازبان به عنوان نیروی کمکی در بازیسازی، یک موقعیت 11-10 به وجود میآید. زیرا دروازبان حریف ریسک دریافت گل را برای کمک به دفاع در خطوط جلوتر زمین نمیپذیرد.
استفاده از دروازبان با استفاده ازروش های خاص در خط دفاعی، یکی از متداولترین کارهایی بود که پپ در بایرن انجام میداد. اینجا نویر با یک پاس عرضی بلند (Flat Pass) به مرکز زمین، فشار را از روی تیمش بر میدارد. این پاس بلند، به طور اعجاب انگیزی دقیق بود. روبن پس از دریافت توپ آن را به صورت Layoff pass (اهمیت Layoff pass را اکنون درک میکنید.) به بازیکن کناری خود که قصد نفوذ به خط دفاعی حریف را دارد، میفرستد. هنگامی که پاس بلندی فرستاده میشود، توجه بازیکنان به مقصد توپ جلب میشود برای همین، روبن با یک پاس تک ضرب، آن را به مولر (Free Man) تحویل میدهد و او حملهای خطرناک را شروع میکند.
3) آنالیز دیدار آ اس رم - بایرن مونیخ 21 اکتبر 2014
گواردیولا برای این بازی بسیار آماده بود. این سکانس از برد 7-1 بایرن مقابل رم استخراج شده که اصل Free man و ارزش آن را به خوبی نشان میدهد. بایرن خطرناکترین بازیکن خود را در دورترین فاصله از توپ به عنوان بازیکن آزاد مستقر کرده. همانطور که می دانید روبن یک وینگر است و این جای گیری بهترین موضع برای اوست. رم بسیار فشرده و متراکم بازی میکند که نتیجهی این فشردگی، خالی شدن نقاط دورتر در زمین است.
روبن پس از دریافت توپ مستقیم به سمت دروازه حرکت میکند. در مقابل روبن، اشلی کولی ایستاده که به هیچ وجه توانایی مقابله با او را ندارد. این وضعیت "برتری کیفی" (qualitative superiority) خوبی برای بایرن به وجود آورده است. توجه داشته باشید، هنگامی که روبن به صورت اریب به طرف دروازه حریف در حرکت است، لام به سرعت جای خالی او را در جناح راست پر میکند تا استحکام ساختار پوزیسیونی تیم حفظ شود.
این سکانس، لحظهی آماده سازی تیم برای به ثمر رسیدن گل گوتزه (گل دوم بایرن) را نشان میدهد. روبن به عنوان یک تهدید دائمی برای مدافعان رم، مشکلات زیادی را برای آنها ایجاد کرده. بعد از به ثمر رسیدن گل، بازیکنان رم توجه بیشتری را به روبن نشان میدهند و بازیکنان بیشتری او را مارک می کنند. اکنون تیم رم از فشردگیهای عرضی بی بهره است.
با کاهش فشردگی بازیکنان تیم رم، راههایی برای پاس عمودی به سه بازیکن گوتزه، مولر و لواندوفسکی باز میشود. این سه بازیکن در فضاهای بسته و کارهای ترکیبی بسیار عالی عمل میکنند. موقعیت نشان داده شده شکل دیگری از "برتری کیفی" (qualitative superiority) را نشان میدهد.بایرنیها بعد از گیج کردن مدافعان، به خطوط آنها نفوذ میکنند و گل زیبایی را ثمر میرسانند. این بازی، نمونهی بارزی از نبوغ استراتژیک پپ گواردیولا را به تصویر میکشد. استراتژی اولیه او راه را برای استراتژی دوم باز میکند و صد البته رم هیچ پاسخی نمی یابد.
4) آنالیز دیدار بایرن مونیخ - پادربورن 23 سپتامبر 2014
بایرن در این بازی از ترکیب متفاوتی استفاده کرده است. پپ با وفاداری به اصول بازی پوزیسیونی و با استراتژی خاص تیم را با سیستم 1-3-2-4 (اینها صرفاً عدد هستند!) به زمین میفرستد. باواریایی ها بر روی فضاهای interior corridors تمرکز کردهاند و با پر کردن این مناطق، سعی در نفوذ به خطوط دفاعی حریف دارند. گل اول آنها از سمت راست زمین - یعنی مکانی که برتریهای کمی و کیفی در آن ایجاد شده - سرچشمه میگیرد.
اینجا ما بازیکنان را میبینیم که با وجود بسته بودن فضا و فشردگی بالای آنها، در فرمهای مثلثی شکل از هم حمایت میکنند. وجود تعداد زیادی بازیکن به دور توپ به این معنی است که آنها در موقعیت خوبی قرار دارند و در صورت از دست دادن توپ، میتوانند کانتر پرس (Couterpress یا Gegenpress) موفقی داشته باشند. همانطور که میبینید، روبن به میانه زمین متمایل شده و سباستین رودی (Rode) اورلپ (Overlap) کرده تا او (آرین روبن) بتواند به فضاهای داخلی زمین حرکت کند. مولر نیز در جناح راست مستقر شده است.
گوتزه و لواندوفسکی به توپ نزدیک میشوند تا به با ایجاد ترکیبهای متنوع به خطوط دفاعی حریف نفوذ کنند. لام و آلونسو نیز برای پشتیبانی این دو و دریافت پاسهای اضطراری حضور دارند. Rondos و در کل بازیهای Positional Play بسیار به این موقعیت شبیه هستند. این سکانس، مثالی عالی از ارتباط تمرینات بایرن با استراتژیهای درون زمین را نشان میدهد.
5) آنالیز دیدار هرتابرلین - بایرن مونیخ 29 نوامبر 2014
(من به دنبال یافتن نقاط ضعف حریف هستم و سعی میکنم بهترین بازیکنانم را در آن نقاط قرار دهم) - پپ گواردیولا
این سکانس، شاخهای جالب از حملهی بایرن را به ما نمایش میدهد. در این بازی روبن و ریبری بر خلاف انتظار، بیشتر در نوارهای Half-Space (یا همان Interior corridors) بازی میکنند. هرتابرلین به دلیل مارک کردن فول بکهای بایرن، میانه میدان را رها کرده و تقریباً با سیستم 1-1-2-6 بازی میکند. این یعنی مرکز زمین به راحتی تحت کنترل باواریایی ها گرفته. پپ نقاط ضعف هرتابرلین را در کنار مدافعان مرکزی هرتا - یعنی فضاهای Interior corridors - یافته است. او خطرناکترین بازیکنان خود را در آن نواحی مستقر میکند. از اینجا، روبن و ریبری با حرکات قطری خود (که قبلتر از فواید این حرکات گفته شد) به سمت دروازه حریف، گل برتری تیم را به ثمر میرسانند.
احتمالاً با خواندن این مقاله به اهمیت فاکتور "زمان" در تیمهای گواردیولا پی بردید. ممکن است بگویید که تیمهای او در فصول نقل و انتقالات، به اصطلاح بازار را " شخم میزنند " اما به این نکته هم توجه داشته باشید که اکثر خریدهای او بازیکنان جوان و آینده دار هستند. او میتواند با پول هر بازیکنی را بخرد اما زمان؟ هرگز. پپ به زمان نیاز دارد تا تیم قدرتمندی را آماده کند. حتماً بارسلونای 2011 (و همچنین سال سوم حضور او در بایرن مونیخ) را با خاطر دارید. یادتان هست که چطور حریفان خود را در کنار بازی تماشاگر پسند در هم میکوبید؟! آنها علاوه بر داشتن بازیکنان سطح بالا، زمان زیادی را نیز با هم گذرانده بودند. زمان خریدنی نیست و باید به پپ فرصت داده شود تا تیم رؤیایی هواداران را بسازد. او به زمان نیاز دارد تا مانند سالهای حضورش در اسپانیا و آلمان، افتخارات زیادی کسب کند.
مایلم مقاله را با صحبت در مورد متنفر بودن گواردیولا از اصطلاح "Tiki Taka " به پایان برسانم. این اصطلاح یعنی مالکیت توپ بدون داشتن هدف، یعنی نگه داشتن توپ بدون انجام هیچ گونه حرکتی برای منحرف سازی یا حذف بازیکنان حریف. یعنی پاسکاری بی هدف فقط برای حفظ مالکیت توپ.
او از این اصطلاح متنفر است، چون دوست ندارد تیمش به این شکل بازی کند. بعضی وقتها گواردیولا بازی را میبازد و مردم می گویند که او 80% مالکیت توپ داشت، اما نتوانست هیچ کاری با آن کند. Positional Play پیچیده است و اجرای تاکتیکهای پپ از آن هم پیچیدهتر است. یک سبک بازی بزرگ به بازیکنان بزرگ هم نیاز دارد. یک درصد این احتمال را بدهید که دلیل نتیجه نگرفتن تیم، بازیکنان باشند نه مربی!
دلیل دیگری که او به این شکل از بازی متهم میشود این است که بسیاری از تیمها بازیهای او را میبینند و سعی میکنند که از آن تقلید کنند، بدون آنکه از هستهی اصلی این فلسفه آگاهی داشته باشند. نتیجه این تقلید ناگاهانه، مالکیت توپ بدون کسب برتری یا تیکی تاکا است.
تیم ملی اسپانیا با الهام از سبک بازی گواردیولا در سالهای 2008 تا 2012 توانست تاریخ سازی کند زیرا بازیکنان گواردیولا در این تیم بودند. شاید اتهامات مشابهی به بازی آلمان در سال 2014 وارد میشد، اگر یوگی لو اصول اصلی این سبک از بازی را به درستی اجرا نمیکرد (به یاد بیاورید که هر مربی، واریانت خودش را در اجرای این سبک از بازی دارد، آلمان 2014 از سبک Positional Play استفاده کرد، اما به روشی دیگر. نزدیکترین شاخه به واریانت پپ گواردیولا، سبکی بود که دل بوسکه در همان سالهای 2008 - 2012 استفاده میکرد. چیزی که باور عامه را نسبت به مالکیت توپ عوض کرد، کپی بدون دانش این سبک از بازی بود. تیمهای زیادی از این سبک استفاده میکنند اما تعداد کسانی که Positional Play را به درستی اجرا میکنند، به تعداد انگشتان دست هم نمیرسند.
مالکیت توپ حریف را از نظر روانی نا امید میکند زیرا نمیتوانند آنها کاری را که دوست دارند انجام بدهند. تاکید بر مالکیت توپ به صورت مستمر و در مدت زمان طولانی، حس تحت کنترل داشتن بازی را به تیم انتقال میدهد و حریف را به شدت عصبانی می کند. اما این را بدانید که مالکیت توپ صرفاً نتیجهی اجرای درست اصول فلسفه پپ گواردیولا در فاز تهاجمی است. نه یک هدف!
این مالکیت میتواند به طور ذاتی روحیات تیم مدافع را مختل کند (به دلیل اینکه آنها نمیتوانند گل بزنند، چون توپ را در اختیار ندارند.) اما باز هم می گویم، مالکیت توپ هدف اصلی این استایل از بازی نیست. به ثمر رساندن گل، دفاع از دروازه خودی و حفاظت از برتریهای مالکانه (مثل مالکیت توپ) تنها نتایج منطقی سبک Positional Play هستند، نه هدف اصلی تیم. هدف؛ کسب پیروزی همراه با با ارائه یک بازی بی نقص است. پپ گواردیولا میتواند با هر روشی بازی را ببرد، اما او اعتقاد دارد Positional Play بهترین روش برای پیروزیست.
یادداشت وارده از کاربر طرفداری Acro Polis