طرفداری - پیروزی مقتدرانه رئال مادرید برابر یوونتوس در فینال لیگ قهرمانان اروپا درس فوق العاده مهمی برای هواداران حرفه ای فوتبال به همراه داشت. درسی که طی نزدیک به 48 ساعت اخیر تاکتیک نویسان و فوتبال نویسان مطرح دنیا بارها درباره آن نوشته اند و فوق العاده نیز جای تامل دارد. برای پی بردن به این درس و بسط دادن آن، آنالیز فنی عملکرد دو تیم در بازی شنبه شب می تواند بسیار کلیدی باشد. جایی که از لحاظ فنی و تاکتیکی یوونتوس بیش از نیمی از بازی را در بدبینانه ترین شرایط مساوی با رئال مادرید پیش رفت تا اینکه بزنگاه کاردیف رخ داد. مسئله این جاست که در فینال دقیقا همین بزنگاه ها حجت را تمام می کند.
ترکیب دو تیم همان چیزی بود که انتظار می رفت. رئال مادرید با حضور ایسکو و نیمکت نشینی بیل، 2-4-4 لوزی را در دستور کار خود قرار داده بود و یوونتوس نیز سرانجام با ترجیح آلگری (که عاقلانه نیز به نظر می رسید)، از بارزالی به طور ثابت استفاده کرد تا با حضور BBC معروف، یووه 3-4-3 چیدمان شود که البته با توجه به نقش و وظایف متفاوت مانژوکیچ، این چیدمان ارائه ای از 1-3-2-4 نیز محسوب می شد. رویکرد فنی یوونتوس در نیمه اول رویکرد فنی غالب میدان بود. جایی که آن ها با توپ و بدون توپ توانستند ابتکار عمل را در دست داشته باشند.
یوونتوس حین داشتن مالکیت توپ طبیعی بود که در باکس هایی فشرده در یک سوم خودی تا میانه زمین، با هافبک ها و فول بک های مادرید در چالش باشد و راه پیدا کردن فضا در چنین شرایطی استفاده از توانایی های بازیکنانی همچون لئوناردو بونوچی در ارسال پاس های ریسکی با طول زیاد و بلند وعرض دادن به بازی از این طریق بود. جایی که یوونتوسی ها موفق شدند با عوض کردن منطقه بازی فضاهای خالی زیادی را در کناره های زمین علی الخصوص در سمت چپ پیدا کنند. تصویر زیر یکی از لحظاتی را نشان می دهد که فشردگی فوق العاده بالایی در نیمه سمت راست زمین میان بازیکنان دو تیم وجود دارد و در نقطه مقابل در سمت چپ فضایی فوق العاده برای پیش روی آلکس ساندرو فراهم شده است.
لئوناردو بونوچی همان طور که گفته شد به عنوان یک مدافع «ball-playing»(توضیح فنی در مورد این نقش) نقشی تعیین کننده در پیدا کردن این فضاهای خالی داشت. او در نیمه اول با ارسال 5 پاس بلند موفق که عمدتا نیز سمت چپ زمین را هدف قرار داده بود، موفق ترین بازیکن از این حیث بود. پاس فوق العاده او به آلکس ساندرو روی گل اول یوونتوس نمایی خارق العاده از توانایی های این بازیکن را نشان داد.
تصویر زیر نیز بار دیگر تجمع بازیکنان دو تیم در باکسی فشرده در نیمه سمت راست زمین و فضای خالی موجود در سمت چپ یوونتوس را نشان می دهد که باز هم در نهایت بازیکنان یوونتوس با پیدا کردن بونوچی توانستنددر این صحنه آلکس ساندرو را در سمت چپ در فضایی قابل قبول برای پیش روی صاحب توپ کنند.
پیدا کردن فضاهای خالی متعدد در کناره های زمین توسط بازیکنان یوونتوس و عرض دادن به بازی باعث شد تا در دو سمت زمین شاگردان آلگری سانترهای متعددی را در نیمه اول ارسال کنند. 11 مورد ارسال از کناره ها که نزدیک به 50 درصد آن نیز موفق بود، بارها مادرید را درون باکس خودی روی توپ های ارسالی دچار چالش کرد.
رویکرد یوونتوس بدون توپ نیز همان طور که اشاره شد، رویکرد غالب بود. دنی آلوس در راست و ماریو مانژوکیچ در چپ مردان کلیدی یوونتوس بدون توپ بودند که با پرس خیره کننده خود در دو سمت به خوبی مانع شروع کار تیمی مادریدی ها و سرعت گیری آنان شدند. پائولو دیبالا و گونزالو هیگواین نیز شب موفقی را در نیمه اول برای ایجاد فشار روی دو مدافع میانی مادریدی ها سپری کردند. فشار خیره کننده یوونتوسی ها باعث شد تا به طور خودکار تونی کروس و لوکا مودریچ برای کمک به شروع بازیسازی تیم به عقب بیایند. همین مسئله باعث شد تا دو مرد بزرگ مادرید در خط میانی شب کم فروغی را در یک سوم حریف سپری کنند. تصویر زیر آمار مجموع پاس های ارسالی بازیکنان مادرید را در نیمه اول نشان می دهد. به خوبی می بینیم که به جز همان صحنه گل، مادریدی ها هیچ گاه نتوانستند کوچک ترین حضور پر رنگی در یک سوم یووه و باکس این تیم داشته باشند و عمده تلاش آن ها به پاس های کوتاه پیاپی جهت رهایی از پرس وحشتناک یووه آن هم در فضاهای بی خطر زمین ختم شده است.
نیمه دوم اما قابل پیش بینی بود که مادرید راهی برای مالکیت توپ بیشتر در یک سوم یوونتوس و فضاهای کلیدی این تیم پیدا کند. این جا بود که زیدان ترجیح داد تیمش را یک خط به جلوتر بکشد تا بتواند فشار و پرس یوونتوسی ها را بشکند. نقش ایسکو در این نیمه بسیار کلیدی بود جایی که او بر خلاف نیمه اول با حضور پر رنگ تر نزدیک به کروس و مودریچ، پاس های بیشتری را در یک سوم حریف و مناطق مرکزی دریافت کرد. تصویر زیر مقایسه پاس های دریافتی ایسکو در نیمه اول و نیمه دوم را نشان می دهد. حضور پر رنگ تر ایسکو در مناطق مرکزیِ نزدیک به پشت باکس یوونتوس باعث شد تا اتصال بهتری میان لوزی مادرید در میانه میدان برقرار شود و مادرید با ابتکار عمل بیشتری توپ را به گرش در بیاورد و در عین حال شرایط بهتری برای مقابله با ضد حملات یوونتوس داشته باشد.
با این حال بزنگاه بازی زمانی رخ داد که کاسمیرو با ضربه از راه دور خود در شرایطی اتفاقی موفق شد دروازه یوونتوس را باز کند و این همان لحظه «فروپاشی» یوونتوس بود. یوونتوسی که تا دقیقه 45 به خوبی مادرید را از لحاظ تاکتیکی تحت فشار قرار داده بود و در نیمه دوم نیز تا دقیقه 60 نمایشی نزدیک با این تیم داشت، در 30 دقیقه پایانی تبدیل به تیم دیگری شد. این جاست که واژه «کیفیت» به عنوان مهم ترین درس تاکتیکی سال 2017 رخ نمایی می کند.
گابریله مارکوتی، اَبَر فوتبال نویس دنیا، پس از فینال لیگ قهرمانان در یادداشتی تحلیلی احتمالا بهترین جمله فوتبالی سال را بیان کرد:" تا جایی تاکتیک و برنامه ریزی می تواند موفق عمل کند و زمانی می رسد که دیگر این مسائل در برابر «کیفیتِ بالاتر» حرفی برای گفتن ندارد." این «کیفیتِ بالاتر» مجموعه یک تیم(بازیکنان داخل زمین و سرمربی) است که می تواند کاری کند که در فینال لیگ قهرمانان یک تیم علی رغم اینکه بخش اعظم بازی را تحت فشار تاکتیکی است، تمرکز خود را از دست ندهد و دچار «فروپاشی» نشود. کافی است دو لحظه کلیدی از بازی را بررسی کنیم. لحظه کلیدی گل اول یوونتوس توسط مانژوکیچ به آن شکل خارق العاده که می توانست باعث از بین رفتن تمرکز مادریدی ها شود. یوونتوس بالافاصله پس از این گل روی دروازه مادرید هجوم آورد و در شرایطی که مادرید کاملا در خطر از بین رفتن تمرکز قرار داشت، به خوبی موفق شد سازماندهی دفاعی خود را حفظ کند. اما در نقطه مقابل رئال مادرید در اولين حضور خطرناک خود در یک سوم حریف پس از گل دوم، می تواند با عدم سازماندهی و فروپاشی خط دفاع یوونتوس رو به رو شود و ضربه کاری را 4 دقیقه پس از گل دوم وارد کند. چرا رئال مادرید سازماندهی خودش را در لحظه کلیدی از دست نمی دهد اما یوونتوس در شرایطی مشابه دچار «فروپاشی» می شود؟ پاسخ در «کیفیتِ بالاتر» است.
تصویر زیر پاس های ارسالی رئال مادرید از دقیقه 60 تا پایان بازی را نشان می دهد که کاملا نسبت به 60 دقیقه ابتدایی معنادار است. از بین رفتن سازماندهی و تمرکز مجموعه یوونتوس، خارج شدن هافبك هاي مياني از جریان بازی و گیج بودن مانژوکیچ و آلوس باعث شد تا مادرید راحت ترین 30 دقیقه فصل خود را سپری کند و دفعات متعدد در مناطق کلیدی یک سوم حریف و درون باکس آن ها خودنمایی کند.
زین الدین زیدان در طول کمتر از دو فصل اکنون همه آنچه بزرگ ترین مربیان تاکتیکی دنیا طی دهه اخیر به دست آورده اند را کسب کرده است. پپ گواردیولا یا ژوزه مورینیو که با راه و روش تاکتیکی مشخص بیش از یک دهه افتخار کسب کرده اند، اکنون دستاوردهایشان در مقابل زیدان که لزوما راه و روش تاکتیکی مشخصی نداشته و طی یک خط مستقیم پیش نرفته، چیز بیشتری برای ارائه ندارد. زیدان توانست به خوبی از بهترین ترکیبِ بازیکنان فعلی کره خاکی، همان چیزی را استخراج کند که توانایی اش را دارند. او به خوبی توانست خودخواهی و پر زرق و برقی را از بازیکنانش دور کند تا آن ها در عین سادگی فقط «کیفیت» خود را ارائه کنند و وقتی یک سرمربی می تواند این چنین بالاترین کیفیت را از بهترین بازیکنان دنیا بیرون بکشد، بالاخره هر طرح تاکتیکی توسط بزرگ ترین تاکتیسین های دنیا نیز دچار «فروپاشی» می شود.