طرفداری - در فصل خداحافظی فیلیپ لام، ژابی آلونسو یا فرانچسکو توتی، به عنوان نوابغ فوتبال مدرن، تمدید قرارداد 1 ساله مایکل کریک، هافبک منچستریونایتد، غنیمت است. ژوزه مورینیو پس از تنها 1 فصل همکاری با کریک به خوبی از نزدیک اهمیت او در تمامی ابعاد را برای باشگاه دریافت تا در یکی از اولین اقدامات نقل و انتقالاتی، قرارداد این بازیکن را 1 فصل دیگر نیز تمدید کند (فراموش نکنیم در پایان فصل گذشته کریک در آستانه خداحافظی قرار داشت). مایکل کریک اما به علت سبک بازی منحصر به فرد و خاصش از نوابغ فوتبال مدرن است. بازیکنی که همواره طی دهه گذشته بارها و بارها نقل مباحث تاکتیک نویسان بریتانیایی بوده و مقالات و تحلیل های زیادی از او به یادگار مانده است. به بهانه بازی بزرگداشت روز یکشنبه او در الدترافورد و احتمالا آخرین فصلش به عنوان یک بازیکن، مطالعه تخصصی سبک بازی مایکل کریک می تواند هیجان انگیز باشد.
خلاقیت در گذر زمان؛ هر چه مسن تر، جذاب تر
از زمان پیوستن به تاتنهام در فصل 2004/2005، رفته رفته نام مایکل کریک در محافل فوتبالی بریتانیا شنیده شد. هافبکی با استایل منحصر به فرد بریتانیایی(مانند فرانک لمپارد یا استیون جرارد) که بسیاری در بریتانیا معتقد بودند می تواند راه این دو بازیکن را به عنوان هافبک های میانی «سنتیِ انگلیسی» ادامه دهد. با این حال دست سرنوشت طور دیگری رقم خورد تا کریک اساسا به بازیکنی متفاوت نسبت به جرارد و لمپارد تبدیل شود. در نخستین فصل حضور در تاتنهام، کریک زیر نظر مارتین یول تقریبا در تمامی بازی های فصل در سیستم 2-4-4 در نقش «double pivot»(توضیح فنی در مورد این نقش) به طور متناوب کنار مایکل براون یا شون دیویس حضور داشت. فصل دوم حضور او در تاتنهام نیز تغییر چندانی از لحاظ فنی نکرد و او در بیشتر مواقع در نقش «double pivot» این بار به طور متناوب زوج جرمن جناس یا ادگار داویدز در مرکز خط میانی بود. البته در اواخر فصل مارتین یول رو به 3-3-4 آورد تا هافبک انگلیسی بازی در خط هافبک 3 نفره را نیز در وایت هارت لین تجربه کند.
پیوستن به منچستریونایتد اما اصلِ ماجراجویی برای کریک بود تا او بتواند یکی از بهترین «double pivot» های تاریخ فوتبال مدرن را در الدترافورد خلق کند. پس از گذشت سال ها از زوج خیره کننده اسکولز - کریک در مرکز خط میانی منچستریونایتد، هنوز هم تاکتیک نویسان وقتی می خواهند از «double pivot» بنویسند مخاطبان خود را به این زوج ارجاع می دهند. عملکرد باور نکردنی کریک کنار اسکولز یکی از بهترین یونایتدهای تاریخ را در فصل 2007/2008 خلق کرد تا فرگوسن با زوج کریک - اسکولز در مرکز خط میانی و هماهنگی باور نکردنی این دو بازیکن، قهرمانی در لیگ قهرمانان اروپا را تجربه کند. با مسن تر شدن اسکولز اما رفته رفته نقش مایکل کریک در الدترافورد نیز تغییر کرد تا با رو آوردن سر آلکس به 1-3-2-4 شاهد تبدیل شدن کریک به یک بازیکن پست 6 باشیم. یک بازیکن پست 6 در فوتبال مدرن می تواند 3 نقش عهده دار باشد: « destroyer» - «deep-lying playmaker» و «holding midfielder».
نبوغِ ایتالیایی
حضور مایکل کریک در پست شماره 6 ابعاد جدیدی از خلاقیت و نبوغ او را در معرض نمایش قرار داد. جایی که او راهی متفاوت با بیشتر هافبک های سنتی بریتانیایی طی کرد و تبدیل به مهره ای متفاوت شد. مهره ای که شاید اگر گذرنامه اش نبود، کمتر کسی باور می کرد متعلق به کدام کشور و با چه سبک فوتبالی باشد. عملکرد کریک در یونایتد از سال 2011 به این سمت چیزی میان دو نقش «deep-lying playmaker» و «holding midfielder» بود. در مورد نقش «deep-lying playmaker» بارها مفصل نوشته ام (اینجا) و نکته کلیدی تر که بیشتر می تواند نبوغ ذاتی او را بسط دهد، توانایی های ذاتی او به عنوان یک «holding midfielder» است.
«holding midfielder» در اصطلاح تاکتیک نویسان تفاوت هایی در جزئیات با نقش «deep-lying playmaker» دارد و هر چند در بسیاری از مطالب از این دو نقش با یک عنوان یاد می شود اما تفاوت هایشان در جزئیات قابل بحث است. مهم ترین ویژگی هافبک هایی در این نقش، قدرت بازیخوانی آنان است. جایی که فراتر از پارامترهای فیزیکی همچون تکل یا نبردهای تن به تن، این ذهنِ بازیکن است که حجت را تمام می کند. برنی رونی، تاکتیک نویس گاردین، در مورد کریک می نویسد:" مایکل کریک یک تکل کننده قهار یا یک بازیکن درگیر شونده نیست بلكه او به طرز هنرمندانه و ظریفی تاثیرگذاری خود در تیم را نشان می دهد."
نکته در مورد کریک دقیقا همین جاست. یک «holding midfielder» بیشتر از اینکه به پارامترهای فیزیکی دل خوش کند با ذهن خود می تواند به تیم کمک کند. چنین بازیکنی باید به جایگاهی از درک تاکتيكي رسیده باشد که بتواند دقیقا همان فضاهایی را پوشش دهد که حریف قصد ضربه زدن به تیم را از آن نقاط دارد. به عنوان مثال شرایطی از یک ضد حمله حریف با تعداد نفرات برابر را در نظر بگیرید. جایی که شما به عنوان یک بازیکن پست شماره 6 باید اثرگذاري خود را نشان دهید. یک «holding midfielder» در این شرایط با هوش بازیخوانی بالای خود باید بداند بهترین تصمیم چیست. اینکه روی بازیکن صاحب توپ خراب شود یا اینکه اجازه دهد بازیکن حریف تصمیمش را بگیرد تا او در «بزنگاه» مهم با بازیخوانی خود و پوشش فضای کلیدی، توپ حریف را قطع کند. یک «holding midfielder» باید بداند چه زمانی پرس کند، چه زمانی پرس نکند، چه زمانی به بازیکن اجازه پیش روی دهد، چه زمانی اجازه پیش روی ندهد و چه زمانی در کدام فضاها پرسه بزند. بهترین نمونه در فوتبال مدرن برای وصف چنین بازیکنانی، سرخیو بوسکتس است. کسی که خود به تنهایی این نقش را در فوتبال مدرن بسط داد تا مطالب زیادی در مورد آن نوشته شود.
مایکل کریک نیز چنین توانایی هایی دارد. او را هم به عنوان یک «deep-lying playmaker» با آن قدرت بازیسازی منحصر به فرد از عقب زمین می توانید در نظر بگیرید و هم به عنوان «holding midfielder» با آن قدرت بازیخوانی منحصر به فرد. بن ولچ، تاکتیک نویس فور فور تو، جمله ای را از مایکل کریک در یکی از مطالب فنی اش نقل کرده که به خوبی می تواند این بازیکن را وصف کند:" اگر شما همیشه بازیکن صاحب توپ را پرس کنید باعث خواهید شد تا فضاها و انتخاب هایی برای پاس دادن به او بدهید. شما باید حریف را مجبور کنید به فضاهایی پاس دهد که شما می خواهید. گاهی مواقع به جای پرس بازیکن، باید در فضای کلیدی قرار گرفت."
فصل آینده احتمالا آخرین فصل مایکل کریک در فوتبال حرفه ای خواهد بود و با توجه به سن و سالش، بعید است که بازی های زیادی را نیز در ترکیب باشد. با این حال ساختار شکنی ای که او به عنوان یک هافبک میانی با توانایی های منحصر به فردش در بریتانیا انجام داده، هیچ گاه فراموش نخواهد شد. مایکل کریک احتمالا اگر ایتالیایی بود با توجه به سبک بازی اش در حد و اندازه های پیرلو مورد ستایش قرار می گرفت. با این حال برای طرفداران حرفه ای فوتبال و تمامی تاکتیک نویسان و فوتبال نویسان او یکی از نوابغ فوتبال مدرن محسوب می شود. پپ گواردیولا، آقای نابغه، این چنین حجت را تمام می کند:" من از طرفداران پر و پا قرص کریک هستم. او در پست خود از بهترین بازیکنانی است که در تمام عمرم دیده ام."