طرفداری- در بیست و پنجم ژانویه 2015، پیتر بولتون احساس کرد که جهان در حال از هم پاشیدن است. فرانسس، شخصی که برای چهار دهه همسر او بوده است، صبح آن روز پس از متحمل شدن سکته به بیمارستان سلفورد رویال منچستر برده شده و در حال نبرد با مرگ بود. دکترها به بولتون هشدار دادند که احتمال دارد همسرش تا پایان هفته هم دوام نیاورد. بولتون با یادآوری آن روزها می گوید:
من که واقعاً درمانده بودم، تمام روز را همانجا پیشش ماندم. بعد از گذشت 12 ساعت از حضور من در کنار تخت همسرم که در شرایط مراقبت ویژه قرار داشت، کارکنان بیمارستان به من گفتند: "ببین، هیچ کاری نیست که تو بتوانی در اینجا انجام بدهی. باید به خانه بروی و کمی بخوابی."
این دقیقاً همان کاری بود که پیتر بولتون نکرد! به جای آن، در بدترین شرایط و رنج آور ترین وضعیت ممکن، او کاری را کرد که همیشه انجام می داد. بولتون به تماشای عشقِ دیگر زندگی اش رفت- به تماشای بازی تیم فوتبال باشگاه منچستریونایتد. وقتی خبرنگار ما از بولتون می پرسد که آیا کمی دیوانه وار نیست که او در آستانه از دست دادن همسرش، فرانسس، به ورزشگاه 'لِی' رفت تا بازی تیم زیر 21 سال منچستریونایتد را تماشا کند، وی در این باره می گوید:
می دانم، می دانم. اما آن کار باعث شد ذهنم آرام بگیرد. آن شب من با دیدن بازی منچستریونایتد به آرامش رسیدم. آن بازی کمی من را از زیر فشار خارج کرد، اتفاقی که در طول این سالیان نیز همواره رخ داده است. چون همانطور که می بینید، تماشای یونایتد برای من در طول بیش از نیم قرن گذشته به نوعی شیوه زندگی کردن تبدیل شده است.
و عجب شیوه ای از زندگی! فرانسس بهتر از هر کسی این موضوع را می دانست. پیترِ او به عنوان دلباخته ترین هوادار یونایتد شهرت داشت؛ شخصیت سرزنده ای که در 40 سال اخیر، در استادیوم هایی در 40 کشور جهان، از هر 5 قاره این سیاره، پرچمی محبوب و شناخته شده از سوی هواداران یونایتد را به احتزاز در آورده است؛ پرچمی که یک افسانه را روایت می کند:
ONE LOVE, MUFC [یک عشق، منچستریونایتد]
بولتون و دوستش، بنرشان را در تابستان گذشته تا پکنِ چین با خودشان بردند تا در دیدار دوستانه مقابل منچسترسیتی در استادیوم آشیانه پرنده به اهتزاز در آورند، اما آن دیدار به دلیل شرایط بد آب و هوایی لغو شد.
اصلاً جای تعجب نیست که همسرم هرگز این پرچم را دوست نداشته، ولی خب واقعاً عبارت "سه عشق" که به درد پرچم نمی خورد!
بولتون با خنده این را می گوید و روز دردناکی را به یاد می آورد که بار دیگر متوجه شد عشق های واقعی زندگی اش چه کسانی هستند؛ فرانسس و دخترشان، آن-ماری، که از یک ناتوانی شدید فیزیکی رنج می برد. بیماری ای که از یک اختلال نادر ژنتیکی به نام سندروم رِت پدیده آمده است.
بنابراین وقتی آن شب، دو سال پیش، جوانان منچستریونایتد موفق شدند سنتی ترین رقیبشان، لیورپول، را با نتیجه 1-2 شکست دهند- اتفاقی که در حالت عادی بولتون را به یک خلسه و شعف روحانی می برد، او آن دیدار را در سکوت می گذراند و از آینده ای بیم داشت که ممکن بود فرانسس را در نبرد با بیماری اش از او بگیرد.
خوشبختانه این اتفاق نیفتاد. فرانسس دوام آورد، اما آن سکته باعث شد که سمت راست بدنش فلج شود و به محدودیت های شدید گفتاری و حرکتی دچار شود. آن ها می دانستند که راهی طولانی را برای ریکاوری پیش رو دارند، و هرچند فرانسس به کندی در حال بهبودی است، اما زندگی پیتر بولتون نیز از آن روز وارد فاز جدیدی شد.
پیتر بولتون و همسرش 39 سال است که با یکدیگر ازدواج کرده اند، هرچند فرانسس تنها یک بار برای تماشای بازی های یونایتد به همراه پیتر به اولدترافورد آمده است.
من یک راننده تاکسی بودم، در 30 سال اخیر شغل من همین بوده است. اما آن روز، روزی بود که شغلم را کنار گذاشتم، تاکسی ام را فروختم و خانه را منطبق [با وضعیت همسرم] کردم. حالا من رسماً پرستار او هستم.
فقط یک چیز وجود داشت که برای این مرد سرکش 60 ساله نمی توانست تغییر کند. دلباختگی او به شاید بزرگترین باشگاه جهان- مساله ای که پیتر بولتون هیچ "شاید" ـی را در آن قبول نمی کند- تنها بیشتر و بیشتر شده است. این مرد واقعاً نمی تواند از دست دادنِ یک بازی منچستریونایتد را تحمل کند. فرقی ندارد که آن بازی، دیدار یکی از تیم های جوانان منچستریونایتد در حضور چند تماشاگر باشد یا یک رویارویی بزرگ همچون فینال استکهلم. بنابراین هر زمان که یونایتد در حال بازی کردن باشد، این رفیق سیبیلوی ما، این دیوانه یونایتدی، با پرچم و حالت سرخوشانه اش در بین تماشاگران حضور دارد و مسئولیت مراقبت از فرانسس را به دوستان یا خانواده اش می سپارد.
خب، حالا این را از نظر بگذرانید: این هوادار که صاحب بلیطِ فصل منچستریونایتد است، از سال 1974 و دیدار تیم مورد علاقه اش با لیتون اورینت، زمانی که شیاطین سرخ در دسته دوم سابق بودند، هیچ یک از دیدارهای خانگی یونایتد را از دست نداده. این برابر است با 1190 حضور پیاپی در بازی های خانگی تیم قرمز پوش منچستر. داستان حتی عجیب تر از این هم می شود. هر وقت منچستریونایتد در خاک انگلستان بازی داشته باشد، پیتر بولتون یک مینی بوس کرایه می کند، جمعی از سرسخت ترین هواداران یونایتد را با خود همراه می کند و آن ها با همدیگر به تماشای بازی می روند. فقط در فصل 2017-2016، از اولین بازی منچستریونایتد در مقطع پیش فصل که مقابل ویگان برگزار شد تا فینال لیگ اروپا مقابل آژاکس، که البته این شامل بازی های تیم زیر 18 ساله ها و زیر 23 ساله ها هم می شود، بولتون در تمامی بازی ها به عنوان تماشاگر حضور داشته است. به عبارتی او در طول 313 روز، 118 بازی از تیم های منچستریونایتد را از نزدیک تماشا کرده است.
پس از این، نوبت به جهانگردی هایِ یونایتدیِ او می رسد. فرقی ندارد اردوی پر فشارِ پیش فصل در پکن باشد یا شب برگزاری بازی مهم اروپایی در مسکو؛ پیتر از پس انداز دوران راننده تاکسی بودنش استفاده می کند تا مطمئن شود خودش و پرچم معروفش در آن بازی حضور خواهند شد. حضور بولتون در استادیوم برگزاری دیدار فینال لیگ اروپا در استکهلم بدین معنا است که او در یک ماه اخیر، بیش از 8100 مایل سفر کرده تا شیاطین سرخ را در 11 بازی حمایت کند. از جمله این سفرها می توان به سفری به ویگو در اسپانیا برای دور رفت مرحله نیمه نهایی لیگ اروپا مقابل سلتاویگو و همچنین 3 سفر به لندن اشاره کرد.
بولتون با خودش فکر می کند که یک روز ممکن است پولش به اتمام برسد. سپس اما با لبخند می گوید:
تا رسیدن به آن روز، هرگز دست بر نخواهم داشت. من بیش از اندازه عاشق این کار هستم.
بولتون در دیدار خارج از خانه منچستریونایتد در مقابل تاتنهام هاتسپر حاضر بود؛ آخرین دیداری که در استادیوم وایت هارت لین برگزار شد.
بنابراین احتمالاً می توانید تصور کنید که او در ماه مارس چه حالی داشت، زمانی که پروسه درخواست ویزا از روسیه را به درستی انجام نداد و موفق نشد که برای دیدار مرحله یک چهارم نهایی مقابل روستوف، خود را به این شهر برساند. آخرین باری که پیتر بولتون یک بازی رسمی منچستریونایتد را از دست داده بود به 16 سال پیش بر می گشت. او در 145 دیدار اروپایی قبلی موفق شده بود بازی های تیمش را از نزدیک تماشا کند.
این غیبت، پایانی بود بر روند اَبَر قهرمانانه حضور او در بازی های رسمی منچستریونایتد. اگر قصد شبیه سازی این اتفاق را داشته باشیم، می توانیم به عدم حضور کَل ریپکن جونیور [رکورددار حضور پیاپی در بازی های لیگ بیسبال MLB آمریکا که در ایالات متحده به چشم افسانه ثبات داشتن به او نگاه می شود] در یک بازی به دلیل اشتباهی اداری اشاره کنیم! بولتون با خنده درباره خودش می گوید:
من در طول این سال ها واقعاً خوش شانس بوده ام. هرگز درگیر یک حادثه نشده و یا آن قدر مریض نبوده ام که نتوانم خودم را به یک بازی برسانم.
حتی وقتی برادرش، اَلن، ازدواج کرد، پیتر عذرخواهی هایش را به او ادا کرد و به برادرش توضیح داد که آن روز باید به اولدترافورد برود. وی در این باره می گوید:
من شامگاه در مراسم عروسی حضور پیدا کردم و این گونه غیبتم را جبران کردم. برادرم از این بابت ناراحت نبود- ما حالا درباره آن روز می خندیم. در هر صورت آن ازدواج هرگز دوامی نداشت و اَلن دوباره ازدواج کرد. این بار مراسم عروسی اش خارج از فصل فوتبال بود، بنابراین به این یکی توانستم بروم!
اما آیا او از عدم حضور در بازی روستوف به شدت ناراحت نبود؟ بولتون با بالا انداختن شانه هایش می گوید:
خب، کمی کلافه بودم. باید می رفتم و دوستی را پیدا می کردم که تلویزیون داشت و این حس کمی برایم عجیب بود، زیرا آخرین باری که بازی یونایتد را از تلویزیون دیده ام به یاد ندارم.
خانه دوم بولتون، هر جایی است که منچستریونایتد در آن بازی می کند.
برخی از هواداران یونایتدی اما نگذاشتند این غیبت استثنائی به این راحتی ها از یاد بولتون پاک شود. تعدادی از 21800 دنبال کننده او در توئیتر که روی هر توئیت این مرد 60 ساله قفل می کنند، نمی توانستند از لذت اذیت کردن او با اطلاق صفت هایی نظیر "هوادار پاره وقت" چشم پوشی کنند!
در واقع، منچستریونایتد، موسسه ای جهانی که از سوی 659 میلیون نفر حمایت می شود، از چنان هسته هواداران وفادار و متعصبی برخوردار است که حتی پیتر بولتون نیز نمی تواند با جرأت خودش را "هوادار شماره یک" یا "بزرگترین شیطان قرمز" معرفی کند. او خود اذعان می کند که روزی برنامه ای را در شبکه تلویزیونی اختصاصی باشگاه دیده است که در آن یک فرد بلغارستانی عبارت MUFC [نام اختصاری منچستریونایتد] را روی سرش تتو کرده و اسمش را در مرکز اسناد رسمی به "آقای منچستریونایتد" تغییر داده بود. با این حال، برخی از سرسخت ترین هواداران یونایتد مدعی هستند که این اسم شایسته پیتر بولتون است. پیتر هارگریوز، یکی دیگر از هواداران متعصب منچستریونایتد که 40 سال است با بولتون آشنایی دارد، در این باره می گوید:
هواداران دو آتشه بسیار زیادی وجود دارند. من خودم یکی از آن هواداران دو آتشه هستم و از سال 1963 هیچ یک از فینال هایی که منچستریونایتد در آن حضور داشته را از دست نداده ام. اما فکر می کنم پیتر خاص است. او هرگز خود به این اقرار نخواهد کرد، اما من هرگز هیچ کسی را ندیده ام که به اندازه پیتر خودش را وقف باشگاه کرده باشد. فکر می کنم این همه کاریست که او انجام می دهد. او هزینه وحشتناکی را از لحاظ زمانی و مالی متقبل می شود، اما فکر می کنم منچستریونایتد تنها علاقه ای باشد که پیتر پولش را برایش هزینه می کند- نمی دانم، شاید 7 تا 8 هزار پوند در سال را صرف این کار می کند.
هارگریوز این حرف ها را در نوشگاهی در لندن می زد. پیتر بولتون در ماه "می" آن ها را که دسته ای از هواداران متعصب و سالخورده یونایتد بودند به لندن رسانده بود تا بازی تیم زیر 23 ساله های منچستریونایتد را ببینند، دسته ای که به خاطر علاقه شدید اما نومیدانه شان به منچستریونایتد به گروه "قرمزهای غمگین" مشهورند. در روز قبل از آن بازی، بولتون دقیقا همان مسیر 400 مایلی را با دسته دیگری از دوستانش رانندگی کرده بود تا بازی تیم اصلی یونایتد را در همان استادیوم امارات [استادیوم خانگی آرسنال] ببینند. پیتر هارگریوز در این باره می گوید:
این مثال نشان می دهد که پیتر بولتون چه پسر خوبیست. ما دیگر همگی مان در حال پیر شدن هستیم و اگر او نباشد، نمی توانیم در بازی ها حضور داشته باشیم. او مسئولیت کامل رانندگی برای ما را به عهده می گیرد؛ سالیانه چندین هزار مایل. این چیز بسیار با ارزشی برای ما است.
چند ماه قبل بود که بولتون باید تحت یک عمل جراحی پا قرار می گرفت و به او گفته شده بود که تا 10 روز پس از عمل نمی تواند رانندگی کند. این بدین معنی بود که او چند بازی کلیدی خارج از خانه تیم های مختلف منچستریونایتد را از دست می داد. بولتون با لبخند در این باره می گوید:
پس من از دکتر خواهش کردم که تاریخ عملم را تغییر دهد و سازمان ملی خدمات پزشکی انگلستان با مهربانیِ تمام، تاریخ عمل من را در بازه تعطیلی بازی های ملی قرار داد.
بولتون از مهارت های دوران راننده تاکسی بودنش برای گرد هم آوردن هواداران منچستریونایتد و بردن آن ها به بازی های این تیم در سراسر انگلستان با یک مینی بوس کرایه شده استفاده می کند.
او می داند که مردم ممکن است فکر کنند او دیوانه است. پیتر خود با پوزخندی اذعان می کند که، خب، شاید کمی دیوانه بوده است. وی در این باره بیان می کند:
اما من صرفاً به بازی ها نمی روم که بگویم این کار را انجام داده ام. می خواهم به بازی ها بروم تا از آن ها لذت ببرم. من عاشق یونایتد هستم.
شاید این ویژگی در خون این مردِ متولد شده و پرورش یافته در شهر منچستر باشد. پدربزرگ و پدر پیتر بولتون نیز در زمانی که آن بچه 6 ساله را برای اولین بار در سال های اولیه دهه 60 میلادی به یک دیدار منچستریونایتد بردند، هر دو دارای بلیط تمام فصلِ منچستریونایتد بودند. این دوران مصادف با زمان با شکوهی بود که مت بازبی پس از فاجعه هوایی مونیخ در سال 1958، در حال بازسازی این باشگاه بود. بولتون با یادآوری آن دوران می گوید:
من فینال جام حذفی انگلستان در سال 1963 [جایی که منچستریونایتد با نتیجه 1-3 لسترسیتی را شکست داد] در ومبلی را به یاد دارم، اما فقط پدر و پدر بزرگم می توانستند به ورزشگاه بروند، چون ما فقط دو بلیط داشتیم و من مجبور بودم با مادر و برادرم در بیرون از ورزشگاه بمانم.
با این همه، او هیچ یک از فینال های منچستریونایتد در 41 سال اخیر را از دست نداده است. مادر پیتر بولتون، پسر حیرت زده اش را به خانه عجیب و آینده گرایانه ستاره اهل ایرلند شمالی آن روزهای منچستریونایتد، جورج بست،در برامهال [از توابع شهر منچستر] می بُرد تا در کنار جمعی از هواداران شیاطین سرخ که وسایل پیک نیک را با خود آورده بودند، در باغِ مجاور خانه پسر شگفت انگیزِ آن روزها به تفریح بپردازند و به یک لحظه دیدن "پنجمین بیتل" امید داشته باشند.
نیم قرن بعد از آن روز، در حالی که این مردِ سرد و گرم چشیده یونایتد، تمام بزرگان تاریخ یونایتد را دیده است- سر بابی چارلتون، دنیس لاو، برایان رابسون، اریک کانتونا، رایان گیگز و وین رونی- همچنان بر این عقیده است که هیچ کسی را نمی توان با آن نابغه بلفاستی مقایسه کرد.
پیتر که هرگز به اندازه کافی برای وارد شدن به تیم فوتبال مدرسه اش خوب نبود، به جای بازی کردنِ فوتبال به تماشا کردن فوتبال معتاد شد. او قسم می خورد که با وجود عقب و جلو شدن ها به خاطر موج جمعیت حاضر در استادیوم و همینطور حالت پر خروش تماشاگران، هیچ چیز و هیچ چیز نمی توانست با هیجان له کننده ایستادن در تراسِ 20 هزار نفری و قدرتمند "استرتفورد اند" در اولدترافورد برابری کند؛ روزهایی که اولدترافورد هنوز استادیومی کاملاً صندلی شده نبود.
سپس او در سال 1976، فرانسس را پیدا کرد. بولتون در این باره به یاد می آورد:
من در یک روز دوشنبه او را به سینما بردم و فرانسس از من پرسید که آیا در روز شنبه او را به دیسکو خواهم برد؟ به او گفتم: "اوه نه. شنبه باید در زمین تاتنهام بازی کنیم". بنابراین او از همان ابتدا می دانست که خودش را وارد چه ماجرایی می کند.
او یک بار برای تماشای یک بازی به همراه من آمد، اما یونایتد آن دیدار را واگذار کرد. فرانسس دیگر هرگز به تماشای یک بازی فوتبال برنگشت. حتی اگر یونایتد در حیاط خانه پشتی ما بازی کند، او ترجیح می دهد تلویزیون نگاه کند. فرانسس فقط نتایج بازی ها را می بیند تا بفهمد من با چه حس و حالی به خانه بر می گردم!
پیتر و فرانسس، زوجی که 39 سال است با یکدیگر زندگی می کنند، زندگیشان را وقف دخترشان، آن-ماری، نیز کرده اند؛ دختر 30 ساله ای که اخیراً به خانه ای مسکونی منتقل شده تا زندگی به کمک مراقبانش را تجربه کند. بولتون درباره فرزندش می گوید:
همه ما با تمام قلبمان عاشق او هستیم و زمان بسیار زیادی را با او می گذرانیم.
پیتر کشف کرد یگانه شغلی که به او اجازه می داد زمان و پول کافی را برای پیگیری بازی های منچستریونایتد و مراقبت از آن-ماری داشته باشد، کار کردن به عنوان راننده تاکسی بود. او در این باره می گوید:
من از رئیسم می پرسیدم که آیا می توانم یک روز مرخصی برای تماشای بازی منچستریونایتد داشته باشم، و از آن جایی که خودم رئیس خودم بودم، همیشه به این درخواست پاسخ "بله" می دادم- در عین حال همیشه هفته ای 48 ساعت در حال کار با تاکسی ام بودم، گاهی حتی در شیفت هایی 15 ساعته کار می کردم.
این شغل، هزینه تجربه کردن خاطراتی را برای او به ارمغان آورد که آن ها را نمی توان با پول خرید، مثل روزی که یونایتد به بالاترین افتخار ممکن رسید و در سال 2008، در یوکوهاما، به عنوان قهرمانی جام باشگاه های جهان دست پیدا کرد. هنوز هم پیتر بولتون از پس انداز همان شغل در حال خاطره سازی با تیم مورد علاقه اش است. او به یاد می آورد که چطور او و رفقایش آن روز از استادیوم یوکوهوما خارج شدند و شعار "مریخی ها را برای مبارزه بیاورید" سر می دادند؛ "چون دیگر کسی روی سیاره زمین نمانده بود که منچستریونایتد شکستش نداده باشد".
گاهی اوقات این کارها برای او به شدت هزینه بر بوده، اغلب اوقات سازمان دادن برنامه های سفر بسیار عذاب آور است و حتی تهیه کردن بلیط بازی ها خود کابوس مفصلیست، اما آیا همه این ها ارزشش را داشته اند؟ خوشحال ترین عضو گروه "قرمزهای غمگین" در این باره می گوید:
اوه، معلوم است که بله. تک تک روزهایی که در این راه تجربه کرده ام، ارزشش را داشته اند. قدم بعدی: استکهلم*.
* این یادداشت قبل از برگزاری فینال لیگ اروپا بین منچستریونایتد و آژاکس که با پیروزی 0-2 و قهرمانی شیاطین سرخ همراه بود به رشته تحریر در آمده است.