طرفداری- می شود این کار او را نشانهای از فصل اول مورینیو در یونایتد در نظر گرفت: حرکات بزرگی برای رسیدن به یک هدف که در نهایتا فقط کمی به آنچه میخواست رسید.
آن شب، پر از سمبلها بود. یکی دیگر از آن سمبلها وین رونی بود. در وقتهای تلف شده امین یونس از آژاکس توپ را گرفت و میخواست به درون محوطه جریمه یونایتد وارد شود اما وین رونی با تلاش خود توپ را به بیرون زد. آن ضربه شاید آخرین ضربه او برای یونایتد باشد و کل دوران او را مشخص کند؛ کسی که اکثر دوران بازیگریش را به تعهدی لذت بخش گذرانده است که لزوما آنچنان ذهنها نخواهد ماند.
آن شب البته در مورد ژوزه مورینیو هم چیزی را فاش ساخت. اینکه آنها چطور آژاکس را تحت تاثیر قرار دادند. این گرانترین تیم تاریخ فوتبال است ولی هنوز فلینی تنها مهاجم تیم است.
اینکه آیا این قضیه تاثیری در اثر گذاری یونایتد روی آژاکس داشته است یا خیر را باید با منظرهای مختلف بررسی کرد. در نگاه اول، به نظر نمیرسد تاثیری داشته باشد. خوشحالیهای مورینیو، بوسیدن جام قبل از رسیدن آن به کاپیتان رونی و بعد از خوشحالی بازیکنان علاقه نشان ندادن به جام همه و همه نشان میداد که چقدر این جام برای وی ارزش داشته است. بردن هدفی حیاتی بوده است. اینکه چطور آن را بردند، مسالهای فرعی است.
البته به همین سادگی هم نیست. مورینیو مربی نیست که گاهی عملگرا باشد تا به هدفش برسد و فصل بعد خرج کند. بیشتر او مخالف شاعرانی است که میخواهند تمام بازیهای فصل را ببرند. این فصل او به "انیشتین"های فوتبال حمله کرد که مخالف او بودند؛ مقابل هنر و علم ایستاد و کاملا مشخص بود که او مردی است محاصره شده. مورینیو در مورد برد چهارشنبه شب گفته بود که این پیروزی است برای "عملگرایی، مردمان فروتن، تیمهای که به رقیب احترام میگذارند و مردمی که تلاش کردند از طریق نقاط ضعف حریفشان به آنها صدمه بزنند."
از این نظر، این پیروزی یک کلاس درس مورینیو است. آژاکس این فصل با پرس از بالا و بازی شناور خود همه را به هیجان آورده بود اما یونایتد کاملا بر عکس آن بود. مربی آژاکس گفته بود که آن آژاکس این فصل را در استکهلم ندیده است. مورینیو صحبتهایی که نشان میداد او از قصد لیگ را از دست داده است که اینجا قهرمان شود را رد کرد اما آنچه اتفاق افتاد دقیقا همین بود. یونایتد وظایف خود در طول فصل را تا جایی که میتوانست کاهش داد و سعی کرد آژاکس توپ را در اختیار داشته باشد و اشتباه کند. مربی آژاکس بعد از بازی گفته بود که فشار از بالا بسیار دشوار بود چون منچستریونایتد فقط توپهای بلند ارسال میکرد و هیچ ریسکی را انجام نمیداد. پیتر بوش میگوید که این یک بازی کسل کننده بوده است.
شاید برای هواداران بی طرف این بازی کسل کننده بود اما برای مورینیو هیچگاه اینطور نبود.
یونس و ترائوره، وینگرهای آژاکس بودند که از نظر دریبل در این فصل لیگ اروپا در رده ۱۰ام بودند. هر کدام از آنها در این بازی ۷ دریبل زد اما هیچکدام از آنها به پاس کلیدی مبدّل نشد. آنها توپ را میگرفتند، با آن میدویدند و در آخر میدیدند که هیچ گزینهای برای گلزنی ندارند. دلبرگ آنچنان تحت کنترل بود که اولین توپی که به او رسید بعد از گل دقیقه ۱۸ پوگبا بود.
سوال این است که در بلند مدت آیا این سیستم برای یونایتد کافی است یا نه. چیزی که خیلیها میگویند این است که پروپاگاندای مورینیو همیشه اینگونه بوده است که به جای متوقف کردن حریف، وی همیشه سعی کرده است که حریف بازی خود را انجام دهد اما گل نزند. او خیلی خوب میداند که این روشش مقابل تیمهای بزرگ در پورتو، چلسی و اینتر جواب داد اما اینجا جواب نخواهد داد. همانطور که این روش در رئال مادرید بعد از کنار زدن پپ دیگر کار نکرد. شما نمیتوانید یکی از دو تیم گران جهان باشید و تمام قراردادها را ببرید اما وانمود کنید بازی واکنشی شما با منابع شما هم خوانی دارد.
یونایتد این روش را تا زمانی که جواب بدهد قبول میکند. ۴ فصل اخیر بعد از فرگوسن افتضاح بوده است. اگر این چیزی است که باشگاه برای بازگشت به دوران خوبش باید انجام دهد، پس بگذارید هر چه میخواهد اتفاق بیفتد. با این حال، بعد از یک تابستان گران دیگر، هواداران و مدیران کم کم در ذهن خود از مورینیو کمی زیبایی خواهند خواست.