طرفداری- بازیکنان زیادی در تاریخ رئال مادرید هستند که می شود لقب ظریف ترین بازیکن را اختصاص داد اما وقتی در مورد ظرافت و فوتبالِ با احساس صحبت می کنید، اولین کسی که به ذهنتان می آید، زین الدین زیدان است. شاهزاده مادرید، شاید و از نظر من در این مورد به خصوص، از زیدان نیز بهتر باشد.
فرنادو کارلوس ردوندو نری
وقتی این اسم را می شوید به یاد هنرنمایی و سحر وی در اولدترافورد می افتید اما ردوندو تنها این نیست. توصیف او شاید کمی سخت باشد، چون بعضا نمی توان مهارت های او در زمین را با کلمات بیان کرد. ارزش او در میان هواداران و باشگاه پس از انتقال دردناکش مشخص شد. هنر وی به زمین بازی خلاصه نمی شد، او در بیرون از زمین هم لایق لقب " شاهزاده مادرید" بود.
از آغاز
ردوندو در 6 ژوئن 1969 در آدروگوئه بوینس آیرس متولد شد. برخلاف اکثر بازیکنان آمریکای جنویی، او برای فرار از سختی های زندگی فوتبالیست نشد. خانواده او از لحاظ مالی متوسط محسوب می شدند و تحصیلات وی به بهترین نحو پیش رفت. سبک بازی بی نظیر فرناندو در آرژانتینیوس جونیوز شکل گرفت، باشگاهی که افرادی مانند دیگو آرماندو مارادونا را به خود دیده بود. در آن زمان برای هر بازیکنی، مارادونا خدایش بود اما فرناندو اینگونه نبود، او بازیکن دیگری را الگو قرار داده بود؛ ریکاردو بوچینی. کسی که لقب The Master of La Pausa را یدک می کشید. شاید تعجب کنید La Pausa در انگلیسی معنایی نمی دهد اما بگذارید از زبان بوچینی معنای آن را بفهمیم.
دو گونه سبک لاپوسا داریم، کسی که دوست دارد با انتقال سریع توپ، بازی را به جریان بیندازد و کسی که با نگه داشتن توپ و حرکات آرام، منتظر هم تیمی هایش می ماند. بعضا باید با سرعت با توپ به پیش بروید تا بازیکنی دیگر با سرعت در موقعیتی مناسب قرار گیرد.
ردوندو در 15 سالگی در تیم اصلی آرژانتینیوس جونیورز به میدان رفت و درست به مانند مارادونا پنج سال بعد به اروپا رفت. مقصد فرناندو اسپانیا و تنریف بود، جایی که با خورخه والداونو آشنا شد. والدانو در 1994 جواهر بی نظیر آرژانتین را با خود به رئال مادرید آورد. فرناندو مهره اصلی خط هافبک لوس بلانکوس بود و در اولین فصل حضورش در این تیم، موفق به فتح لالیگا شد. در دومین فصل، والدانو روزهای سختی را پشت سر گذراند و جای خود را به کاپلو داد و موفقیت بازهم روی خوش خودش را به شهر مادرید، نشان داد.
بین سال های 1997 تا 2000، ردوندو در اوج دوران خود به سر می برد. ذکاوت و زیبایی بازی او در میانه زمین، کاپلو را به وجد آورد و به او آزادی عمل داد تا در همه جای زمین حضور داشته باشد. کاپلو در مورد وی گفته بود:
واقعا از کیفیت او شگفت زده شدم، از لحاظ تاکتیکی عالی است.
بازی چشم نواز این جواهر در مقابل خط هافبک وحشتناک یوونتوس که متشکل از ادگار داویدز، دشان و زیدان بود، با حد کافی از سوی فوتبال دوستان مورد ستایش قرار نگرفت. فرناندو در سپتیما نقشی حیاتی داشت. جهان، فرناندو را به عنوان یکی از برترین هافبک دفاعی های تاریخ، پذیرفته بود.
ماجراجویی ملی
دو نوع سبک مربیگیری در آرژانتین رایج بود. بیلاردیستاس و منوتیستاس. بیلارد ها به بازی خشن، تکل و حقه زدن در بازی اعتقاد داشتند که پاسارلا و بیلار از مشهورترین مربیان در این سبک محسوب می شدند. منوتیستاس که والدانو، منوتی و بیلسا را به عنوان پیشرو این سبک به خود می بیند، فوتبال را به چشم یک هنر زیبا که می توان آن را با عشق و شور بازی کرد، می دیدند. نیازی نیست که بگویم ردوندو طرفدار کدام دسته بود!
در 1990، ردوندو با نهایت احترام دعوت به تیم ملی را رد کرد اما واقعیت این بود که او نمی خواست برای بیلارد بازی کند. چهار سال بعد، مارادونا رویایی که خودش به وجود آورده بود را به نابودی کشاند. اعتیاد او و اخراجش از تیم، همه چیز را به تباهی کشاند. در سال 1998 پاسارلا هدایت آرژانتین را بر عهده گرفت. به شکل عجیبی، پاسارلا قانون منع داشتن موهای بلند را به اجرا گذاشت که کمی مسخره بود چون دقیقا به ردوندو اشاره داشت. او از گوش فرا دادن به دستورات پاسارلا سر باز زد و از تیم ملی کنار گذاشته شد.
مشخص است این پاسارلا بود که در نهایت به مانند یک دیوانه به نظر آمد چون آرژانتین در یک چهارم نهایی جام جهانی حذف شد و ردوندو با رئال مادرید قهرمانی در لیگ قهرمانان اروپا را جشن گرفت.
بهترین شب شاهزاده؛ مکان: تئاتر رویاها
لوس بلانکوس روزهای سختی را پشت سر می گذراند و در طرف مقابل منچستریونایتد طی 16 ماه اخیر هیچ شکستی را در خانه تجربه نکرده بودند. آن ها با حضور کین و اسکولز دارای بهترین خط هافبک بودند. تنها شانس مادریدی ها برای رسیدن به لیگ قهرمانان فصل بعد، قهرمانی در این جام بود. دل بوسکه می دانست وقتی جواهری چون ردوندو را در دست دارد، بهترین کار کدام است. او سیستم 2-2-3-3 را که کمی غیر متعارف بود به کار برد.
شاید همه فکر می کردند دل بوسکه دیوانه شده باشد. مک منمن بیشتر شبیه به هافبک تهاجمی بود و ساویو هم شبیه به وینگر ها بازی می کرد، تنها یک هافبک تخصصی به نام ردوندو وجود داشت. این بازی را می شود مصاف ردوندو با دیوید بکام، گیگز، اسکولز و کین نام گذاری کرد. همه آن ها در بهترین وضعیت خود به سر می بردند و غیر ممکن بود که خط هافبکی بهتر از آن ها پیدا کرد. چطور ممکن بود چنین ترکیبی جواب دهد؟ ساده است؛ ردوندو.
دیوانگی محض بود که بخواهید مقابل شیاطین سرخ با چنین سیستمی بازی کنید اما ردوندو حتی در یک دقیقه از بازی مقابل خط هافبک قدرتمند رقیب کم نیاورد. یونایتد بازی را قدرتمندانه آغاز کرد اما این رئال مادرید بود که کنترل بازی را در دست گرفت، منظور من از رئال مادرید، قطعا ردوندو است. سر الکس فرگوسن بعد از بازی گفت:
ردوندو باید در کفش هایش سحر و جادو باشد. باورنکردنیست. یکی از بهترین بازی هایش را انجام داد، هربار که توپ از محوطه جریمه آن ها خارج می شد و حمله را آغاز می کردند، می شد این جادو را حس کرد.
مشکل با فلورنتینو پرز
لورنزو سانز، برای عهده دار شدن ریاست رئال مادرید وارد شد. او قول داده بود طی سه سال، دو قهرمانی برای باشگاه بیاورد در حالی که پرز بر بعد اقتصادی ماجرا تاکید داشت و قول لوئیس فیگو را داده بود. ردوندو طرف سانز را گرفت. پرز پیروز شد و کلود ماکله له، کنسیسائو، فیگو، سانتیاگو سولاری را با مبلغ 151 میلیون یورو به جمع کهکشانی ها اضافه کرد. (رئال مادرید در آن زمان 118 میلیون یورو درآمد داشت).
آنلکا به پاری سن ژرمن، کریستین کارمبو به میدلزبرو رفت و پرونده خروج ردوندو به جریان افتاد. تنها با 17 میلیون یورو، ردوندو راهی میلان شد. با این حال ردوندو عاشق مادرید بود و طرفداران دوستش داشتند. او نمی خواست برود و پیامی به هواداران داد که نشان از عدم علاقه اش برای ترک باشگاه بود.
حس می کنم عضو جدایی ناپذیر از رئال هستم، دلیلی برای رفتنم نیست و نمی خواهم به باشگاه دیگری بروم ،تاکید می کنم رئال خانه من است و دلیلی برای ترکش نمی بینم.
اما پرز تصمیمش را گرفته و فروش او به میلان قطعی بود. باشگاه اعلام کرد این خواست ردوندو بوده و همین وی را عصبانی و مجبور به برگزاری نشست مطبوعاتی کرد.
اجازه نمی دهم اینگونه از اسم و تصویرم سوءاستفاده شود. واقعیت این است هیچکس از باشگاه رئال مادرید با من تماس نگرفت، به من گفتند که میلان پیشنهاد خوبی داده و ما توافق کرده ایم. با مدیر برنامه هایم صحبت کردم و گفت که پیشنهاد میلان واقعی است. شرایط را درک می کنم ولی این تصمیم من نبود. از اینکه باشگاه با احساسات هواداران بازی کرده و از نام من بد استفاده کرده است ناراحتم. اجازه نمی دهم غرورم زیر پا گذاشته شود. آن ها قصد خراب کردن شهرت من را دارند.
اولتراها با شعارهایی چون " ردوندو غیر قابل فروش است"، "پرز یاد بگیر"، هیچکس ردوندو را نمی فروشد"، " ما فیگو را به جای ردوندو نمی خواهیم" سعی در حمایت از وی داشتند اما مقصد جواهر آرژانتینی، میلان بود.
در اولین جلسات تمرینی ردوندو در میلان، از ناحیه زانو به شدت آسیب دید و تحت عمل جراحی های متفاوتی قرار گرفت. او هیچوقت خوب نشد و برای نشان دادن حسن نیتش به میلان، از دریافت هرگونه دستمزد سر باز زد. او حتی خانه و ماشینی که میلانی ها در اختیارش گذاشته بودند را به آن ها می خواست برگرداند اما آدریانو گالیانی با احترام کامل این پیشنهاد را رد کرد و گفت:
فرناندو مرد باور نکردنی ای است و همینطور بازیکن خارق العاده ای. به عنوان مدیر هیچوقت چنین چیزی در عمرم ندیده بودم.
در چهار سال حضور ردوندو در میلان، او بازی های کمی انجام داد اما وقتی در 12 مارس 2003 به سانتیاگو برنابئو رفتند، آنچلوتی بالاخره فرناندو را به زمین فرستاد. تمام استادیوم یک صدا و برای چندین دقیقه نام او را صدا می زدند. شاهزاده به جایی که به آن تعلق داشت بازگشته بود.