برای دومین بار در شش روز گذشته، سوت پایان، مارسلو ویرا را به زانو در آورد اما این بار سرش پایین نبود و بدنش نمیلرزید و مشتش را به زمین نمیکوبید. این بار پشتش خم بود و دستانش را به آسمان میبرد مانند پوستر فیلم جوخه. بعد از ال کلاسیکو، مدافع چپ رئال مادرید مسئولیت باخت را پذیرفت اما بعد از بازی با والنسیا او مسئولیت برد را قبول نکرد. با اینکه، او بود که رئال را پیروز کرد. خودش میگوید:
همه با هم میجنگیم و همه با هم میدویم.
او این حرفها را زمانی که چشمانش کاملا باز بود و عرق از سر و صورتش میریخت گفت. فریادها و خوشحالیهایی که کنار او در سانتیاگو برنابئو انجام میشد، شمردنی نبودند.
دویدند؟ او خیلی دوید. مارسلو مسئولیت باخت مقابل بارسلونا را قبول کرد و در حالی که خیلی ناراحت بود اعتراف کرد که باید روی سرجیو روبرتو خطا میکرد. حالا، یک هفته بعد، او آنها را نجات داده است. ۸ دقیقه مانده بود که بازیکن سابق آکادمی رئال مادرید یعنی دنی پارخو توپ را با زاویه خوبی به کنج دروازه رئال مادرید فرستاد و بازی را مساوی کرد. این بازی به تنش کشیده شده بود و زین الدین زیدان اعتراف کرد که بازیکنان استرس داشتند اما رئال مادرید یک گل جلو بود اما بعد از آن ضربه حالا آن برتری هم وجود نداشت. آنها با این کار لیگ را به خطر انداختند.
با این مساوی، با ۴ بازی باقی مانده برای مادرید و سه بازی برای بارسلونا، رئال احتمالا یا باید گرانادا، سویا، سلتا و مالاگا را ببرد یا انتظارش برای قهرمانی لیگ از این هم بیشتر شود. با این حال، ۴ دقیقه مانده به آخر بازی، توپ به مارسلو رسید و او توپ را به کنج دروازه حریف فرستاد. او میتوانست سریع شوت بزند یا دوباره یک سانتر دیگر انجام دهد اما این دقیقا آنچه او میخواست نبود. پس، او به داخل محوطه جریمه رفت و دو بازیکن را کنار زد و با پای راست، توپ را به زاویه دور دروازه بان فرستاد. در کنار زمین، زیدان این لحظات را بدون هیچ حرکتی تماشا کرد و فقط فکش حرکت کرد با این حال، هر کس دیگری روی نیمکت، به هوا پرید. مارسلو به طرف سرخیو راموس رفت در حالیکه فریاد میزد و نشانههایی از خوشحالی تاردلی داشت در حالی که تارزان گونه فریاد میزند. دنیلو از روی نیمکت به سرعت به زمین رفت و لوکاس وزکز مات و مبهوت بود. آلوارو موراتا او را در آغوش گرفت و قصد ول کردن مارسلو را نداشت. بازیکنان به شکل خنده داری روی مارسلو پریدند.
شاید فکر کنید، آنها در آن لحظه لیگ را برده باشند و شاید هم شما درست فکر کنید. اینگونه به نظر میرسید. روزنامهها نوشتند که این گل "نصف لیگ" ارزش دارد( اصطلاحی در اسپانیا که اشاره به پیمودن نصف راه قهرمانی دارد- مترجم).
با این حال، اگر گلهایی که در این فصل رئال مادرید زده است و توسط مطبوعات "نصف لیگ" خوانده شده است، واقعا نصف لیگ ارزش داشتند، لوس بلانکوس امسال باید به تنها ۶ یا ۷ لیگ به دست میآورد. مادرید بازم به روش خودش این کار را انجام داد.
زیدان در مورد فشاری که در آخر فصل به حداکثر میرسد صحبت کرده بود و از پاهایی گفته بود که میلرزند با این حال، این یکی هم مثل بازیهای دیگر به نظر میرسید. یک داستان آشنا با پایانی آشنا؛ داستان این فصل. آنها واقعا تا وقتی که باید خود را نشان دهند، خود را نشان ندادند. رئال مادرید درست آنجایی که واقعا و واقعا باید خود را نشان دهد، خود را نشان میدهد. هیچ چیز در دنیا آنها را تاثیر گذار تر از دقایق آخر نمیکند. والنسیا همان دقیقه اول توپ را به تیر زد و در همان دقیقه یک فرصت خوب را از دست داد. بعد از آن کارواخال سانتر کرد و رونالدو با ضربه سر به گل رسید. بعد از آن در نیمه دوم وقتی رئال باید کار را تمام میکرد، توپ بنزما به تیرک خورد و رئال پنالتی گرفت و دیگو آلوز همان کاری که در آن بسیار تبحر دارد را انجام داد. او از ۴ پنالتی آخر مقابل رونالدو، سه تای آن را مهار کرده است که بیش از هر دروازه بان دیگری در تاریخ لالیگا پنالتی گرفته است. کمتر از ۵۰% از پنالتیهای که بازیکنان در مقابل وی زده اند، تبدیل به گل شده است. پس داستان همیشگی ادامه پیدا کرد و رئال مادرید با نتیجه ۱-۰ بازی را کنترل میکرد آن هم زمانی که در لبه پرتگاه بود. بعد از آن باز هم کاسمیرو خطا کرد زمانی که یک کارت زرد داشت و تیم از روی ضربه آزاد پارخو گل خورد.
البته نه کملا بی نقض. گاهی اوقات به نظر میرسد که بهترین راه برای تیمهای حریف برای امتیاز گرفتن از برنابئو این است که اول یک گل دریافت کنید، سپس صبر کنید تا بازی به انتهای زمان خود برسد و درست در آخرین دقیقه گلزنی کنید. البته باید یک نکته را خیلی خوب انجام دهید؛ وقتی که به گل میرسید، مطمئن شوید که هیچ زمان دیگری باقی نمانده است.
والنسیا این نکته را رعایت نکرد. خود زیدان میگوید
نمی دانم چطور آنها را توضیح دهم با این حال بسیار هیجان انگیز هستند.
مادرید، ۲۰% از گلهای خود را در ۱۰ دقیقه آخر این فصل زده است. بیش از هر تیم دیگری که البته آنها در بازیهایی که ۵ یا ۴ گل زده اند هم آنچنان در دقایق آخر گلزنی نکرده اند. مقابل بارسلونا در نیوکمپ، راموس در آخرین دقیقه گل زد، هفته بعد مقابل دپورتیوو لاکرونیا راموس آن را دوباره تکرار کرد و در آخرین دقیقه بازی ۳-۲ شد. مقابل ویا رئال آنها بازی ۲-۰ را ۳-۲ کردند و موراتا دقیقه ۸۵ گل پیروزی را زد؛ لاس پالماس ۳-۱ از رئال جلو بود که رونالدو دو گل زد. مقابل خیخون هم بازی ۲-۲ بود که ایسکو در آخرین دقیقه گلزنی کرد. as به آنها لقب "پادشاهان بند باز" داده بود. البته تیمهای حریف هم این کار را میکنند و همیشه این گلهای دقایق آخر به نفع آنها نبوده است. لاس پالماس دقیقه ۸۵ بازی را در زمین خود مقابل آنها ۲-۲ کرد و سویا دقیقه ۷۵ و ۹۰ گل زد تا مقابل آنها پیروز شود. گریزمان ۵ دقیقه مانده به آخر بازی این کار را انجام داد و همینطور مسی.
ولی هر طور نگاه کنیم، آنها ۱۴ بار از موقعیت شکست و مساوی فرار کرده اند و درست است که این ۱۴ بار همیشه در دقایق آخر به دست نیامده است اما این هفتمین باری است که آنها بعد از دقیقه ۸۱ به برد رسیده اند و ۲ بار هم بازی را مساوی کرده اند. درست است شاید این عدد بزرگ نباشد اما جمع آنها ۹ بازی میشود که تقریبا یک چهارم لیگ است. آنها ۱۷ امتیاز پس از دقیقه ۸۱ به دست آورده اند که ۲۱% از امتیازات آنها است. اولین آنها در هفته دوم اتفاق افتاد که تونی کروس مقابل سلتا پاس موراتا را تبدیل به گل کرد و بعد از آن موراتا، ماریانو، راموس، باز هم موراتا، کریستیانو، راموس ایسکو و در آخر مارسلو این گلها را زده اند. ال موندو دپورتیوو این تیتر را بعد از بازی والنسیا انتخاب کرد:" یک معجزه دیگر". خود مارسلو گفته بود که باید از جان و دل مایه میگذاشتند تا پیروز شود. او البته همیشه اینطور بوده است و عاشق فوتبال بازی کردن است و این چیزی است که این بار به کمکش آمد.
او در ساحل بوتافوگو بزرگ شد و فوتبال ۵ نفره بازی کرد. فوتبالی که باید در آن بی نهیات سریع باشید و تکنیک شما که برای مارسلو بسیار بالا بود، بهترین کمکی است که میتواند در این بازی وجود داشته باشد. پدر بزرگش، قبل از فروش ماشین، هر روز او را به محل بازی میرساند و بعد از فروش ماشین، مارسلو مجبور شد که با اتوبوس برود. در یکی از مصاحبههای بعد از بازی، پسر مارسلو، انزو گفته بود:"دوست دارم جلو بازی کنم و گلهای زیادی بزنم. هر شب قبل خواب دوست دارم فوتبال بازی کنم."
پدر او این روحیه را به خوبی میشناسد. در آخر، فوتبال قرار است بازی هیجان انگیزی باشد. با این حال، فوتبال این روزها تجارت مهمی است که بخش سرگرمی آن، ضروری نیست. فوتبالی که این روزها به شما میگوید لبخند نزن، نخند و فکر لذت بردن از آن را هم نکن. اینها مزخرف است. به مدافعانی که به جلو میروند اتهاماتی زده میشود که مدافعان مرکزی آن را هیچگاه دریافت نمیکنند. استعدادها را محدود میکنند. انگاری این بازیکنان گناه کرده اند که استعداد حمله کردن را دارند. انگار خطا کردن مهمترین چیزی است که بازیکن باید یاد بگیرد نه پاس دادن یا دریبل زدن یا گلزنی. ریسک کردن رد میشود و یک گناه نابخشودنی است و هر گل آنالیز میشود انگار نه انگار که گاهی حوادث به ما الهام میشود. انگار فوتبال زمینی با یک دروازه است که فقط یک طرف آن باید شاهد گل باشد و تیم شما هیچگاه نباید گلی دریافت کند. انگار خیلی راحت میشود همه چیز را تحلیل کرد و یک قسمت زمین را از اشتباهات پاک کرد.
با این حال، ریسک کردن، ریسکیترین چیزی است که میتوانید انجام دهید؛ گاهی، مثل بعد از ظهر شنبه، ریسک کردن حیاتی است. مارسلو سانتیاگو برنابئو را در حالی ترک کرد که تیشرتی به تن داشت با عکس تونی مونتانا. کاراکتری که توسط ال پاچینو در فیلم صورت زخمی بازی شد. روی آن نوشته شده بود:" به کی اعتماد کنم؟ به خودم."
یک بار او گفته بود که پدر بزرگش آنچنان به او اعتماد داشته است که فولکس واگن قورباغهای خود را فروخته است تا خرج بازی کردن مارسلو کند. هیچکس دیگر چنین ایمانی به او نداشته است.
حالا اما، همه به او ایمان دارند. ۱۰ سال از آمدن او به مادرید میگذارد. مونچی همیشه حسرت از دست دادن او را میخورد. با یک کمک مالی، مدیر ورزشی سویا به توافق رسیده بود که مارسلو را به سانچز پیزخوان ببرد اما مادرید از راه رسید. او لاغر و نحیف بود. خودش میگوید:
می روم و میروم و میروم. گاهی اوقات فراموش میکنم که برگردم.
او به جلو میرفت هرچقدر هم که گابریل هاینزه و فابیو کاناوارو سر او داد بزنند. آنها واقعا هم سر او زیاد داد زدند.
رئال میخواست او را به وایادولید قرض دهد یا او را با بند بازخرید بفروشد اما او قبول نکرد. ماند و بازی کرد. همیشه یک کرنر بود که او وسوسه شود به جلو برود و در باشگاهی که روبرتو کارلوس هم در آن بود، او تنها مدافع چپی بود که نشانی از یک مدافع چپ سنتی نداشت.
یکی از مربیان میگوید کارلوس بازیکنی بود که از حمله به منطقه تحت پوشش خود باز میگشت تا تازه بفهمد چه اتفاقی افتاده است. با این حال همه کارلوس را دوست داشتند. این اتفاق در مورد مارسلو هم رخ داد. گاهی اوقات، او به خاطر نبودن در منطقه خود، به دردسر میافتد. منطقه پشت سر او تبدیل به منطقهای خطرناک برای رئال مادرید شده بود. فابیو کوئنترائو خریده شد و او بازیکن ذخیره نبود. مورینیو این را میگفت و در یک جای حساس فصل، کارلو آنچلوتی هم این حرف را زد. مارسلو در فینال لیسبون نبود اما برای کمک آمد و بازی را تغییر داد. پل کلمنت، دستیار وقت آنچلوتی میگوید بازی دادن به کوئنترائو ساده و طبیعی بود چون فابیو آن فصل واقعا بهتر بود. سال بعد، خود کلمنت میگوید، مارسلو همان چیزی بود که آنها میخواستد.
در طول زمان، مردم کم کم او را باور کردند حتی اگر شکها کاملا برطرف نشود. هیچکس کارلوس را جور دیگری نمیخواست و حالا مردم مارسلو را همان جوری که بود پذیرفته بودند. این را هم فراموش نکنید که فوتبال برای او جدی تر از آن است که تصور میشود. آنارشیسم در زمین شاید خوب هم باشد. مردم آن را پذیرفته اند. مقابل بارسلونا، او سرزنشها را به جان خرید. بازی که همه چیز تنها به یک خطای نکرده مارسلو محدود شده است. ۶ روز بعد، او تیمش را نجات داد و بازی به شکل شفافی او را به بهترین نحو تفسیر کرد. مارسلو این چنین است و زیدان هم او را این چنین میخواهد. زیدان میگوید:"در فوتبال مدرن، مدافعان کناری مجبور به رقم زدن تفاوتها هستند."
قسمتی از آن به خود شخص بستگی دارد که البته تصمیم او همراه با ریسک است. هر چیزی نکات منفی خودش را دارد. البته نکات مثبت بسیار بیشتر از نکات منفی است. در تیمی که مهاجمان ترجیح میدهند به داخل محوطه جریمه بروند، مارسلو و دنی کارواخال تفاوتها را رقم میزنند. همانطوری که زیدان میخواهد. هیچ مدافعی اسپانیایی اندازه کارواخال در گلها سهیم نبوده است. در این فصل، کارواخال، شدیداً تاثیرگذار بوده است. وقتی تیم B به جای تیم A بازی میکند، فقط نبود مارسلو و کارواخال به چشم میآید. تیم دومی که مصدومیت بزرگترین بازیکنان خود را حس نمیکند اما نبود این دو، همیشه تاثیر گذار است. مارسلو با اکثر مدافعان کناری دنیا تفاوت دارد. حتی تهاجمیترین آنها. مدافعان کناری که تمایل به حمله دارند معمولا سعی میکنند به نقطه اوت نزدیک شوند و سانتر کنند اما او کاملا بر عکس عمل میکند و بیشتر به درون محوطه میرود تا نزدیکیهای نقطه کرنر. او از بین بازیکنان هم البته رد میشود و همیشه از کنار آنها عبور نمیکند. در حرکات او، آنچنان که تکنیک سهم دارد، قدرت و سرعت تاثیر گذار نیستند.
فرار او مقابل بایرن مونیخ را به یاد دارید؟ خورخه والدانو وقتی از او حرف میزند همه ما را به تعجب وا میگذارد. کارلوس در مورد او میگوید:" او از من هم با استعداد تر است."
کارواخال میگوید بعد از بازی هم تیمیهای مارسلو به او گفته اند که چقدر مگر خوب هستی؟ او صد در صد برای پست مدافع چپ خوب است و برای هافبک چپ هم همینطور. بهتر است بگوییم او برای فوتبال بازی کردن خیلی خوب است. اگر او را بهترین بازیکن فصل رئال مادرید بدانیم، شاید جای دفاع داشته باشیم. ۱۰ مین سال حضور او در مادرید است و هیچکس در مادرید اینقدر نمانده است مگر اینکه چیزی برای عرضه داشته باشد. او ۲۸ ساله است اما به نظر میرسد که مدتها است در حال بازی است و انگار هیچوقت نمیتوان باور کرد که او ۲۸ ساله باشد. هر فصل، او آنجاست. ۱۹ ساله به برنابئو آمد و یک دهه بعد، برای مادرید در دقایق آخر گل زنی کرد تا رئال مادرید را یک قدم به اولین لیگ بعد از ۵ سال نزدیک کند. این ۲۱۲ مین برد او برای باشگاه است. بیش از هر بازیکن خارجی دیگری در رئال مادرید.