اختصاصی طرفداری - بهمن آن ها را جاروب کرد، طناب هایشان پاره شد و با برخورد به سنگ و یخ بدنشان، تکه تکه گردید. این سرنوشت 11 کوهنورد نگون بخت بود که در سال 2008، تسلیم کی 2 شدند؛ دومین قله رفیع دنیا و سخت ترین حریف برای کوهنوردان.
سعی داریم با استفاده از سخن بازماندگان و شواهد موجود، قطعات پازل را در کنار یکدیگر بچینیم و به حقیقت دریابیم. بی شک، حادثه کی 2، یکی از تلخ ترین وقایع تاریخ کوهنوردی است.
جایی بالاتر از ارتفاع 8هزار متری، اتفاقات بدی برای ویلکو فن رویخن رخ می داد. او کاملا نابینا و ارتفاع زده شده بود. مغزش به دلیل کمبود اکسیژن کند شده بود و از شیب تند کی 2، به سمت پایین تلو تلو می خورد. او صعود سختی را تجربه کرده بود و دو نفر از اطرافیانش در این مسیر، جان خود را از دست داده بودند.
گروه کوهنوردانی که قربانی فاجعه شدند
او و همراهانش در منطقه ای به نام "منطقه مرگ" گیر افتاد بودند. ویلکو تلاش می کرد ذهنش را از تمام افکار نامربوط، مانند همسر و فرزند نه ماهه اش در هلند، را از ذهن دور کند و تنها به زنده ماندن بیاندیشد. او بعدها در حالی که سرتاپا بانداژ شده بود و از یخ زدگی شدید رنج می برد و در هتلی پاکستانی با خبرنگاران مصاحبه کرد و درباره وضعیتش گفت:
تنها چیزی که به آن فکر می کردم، زنده ماندن بود. باید از آنجا بیرون می آمدم.*
فن رویخن خوش شانس بود اما 11 کوهنورد دیگر نه. آن ها در سلسله اتفاقاتی و طی چند ساعت، کشته شدند و بدترین تراژدی تاریخ کی 2 را رقم زدند. بیشتر آن ها کوهنوردانی ماهر بودند اما وقتی طبیعت خشمگین شود، ماهرترین، تواناترین و قدرتمندترین انسان ها نیز، به زانو در می آیند. تلفیقی از آب و هوای بد، غرور، ارتباطات ضعیف و البته بدشانسی، جان آن ها را گرفت.
هنوز جزییات ماجرا خیلی واضح نیست اما وقتی قطعات پازل را در کنار یکدیگر می گذاریم، به توضیحاتی درباره این سانحه می رسیم.
شیب کی 2 بسیار تندتر از اورست است. درواقع این کوه یک هرم غول آسا است. هیچ راه آسانی برای صعود وجود ندارد. همه راه ها سخت هستند.
کی 2 هرمی غول آسا در هیمالیا است، هرمی که با بیگاری کشیدن از بردگان مصری ساخته نشده، بلکه ساخته دست طبیعت است. شیب بسیار بسیار تند کی 2، این کوه را به صعب الصعود ترین کوه دنیا تبدیل کرده است. با اینکه چند فوت از اورست کوتاه تر به نظر می آید اما چالشی بسیار بزرگتر از پیشانی آسمان است.
ماهانه افراد زیادی به اورست صعود می کنند و حتی توریست های بی تجربه نیز موفق به صعود از این کوه شده اند (حدود 4000 هزار نفر موفق به صعود از این کوه شده اند) اما کی 2، رفیق و رقیب کوهنوردان حرفه ای است و تاکنون حدود 300 نفر، به قله این کوه رسیده اند. از سال 1954 که اولین نفر به قله این کوه گام کوبید تاکنون، کی 2 آرامگاه حدود 70 نفر بوده است. صعود از کی 2، از شرکت در یک رولت روسی نیز خطرناکتر است.
تا قبل از این اتفاق، مرگبارترین سانحه در کی 2 به سال 1986 باز می گشت، سانحه ای که به نام تابستان سیاه نیز شناخته می شود. 13 نفر، در سلسله اتفاقاتی کشته شدند و نام این کوه نیز سر زبان ها افتاد.
چرا صعود از کی 2 اینقدر سخت است؟ حرفه ای ها می گویند که زمین زدن این کوه، نیازمند قدرت بدنی بسیار بالا و تکنیک ناب است. برای رسیدن به قله باید از دهلیزی بدنام، ملقب به "تنگنا" گذشت که چالش بسیار بزرگی برای کوهنوردان است.
جیم کوران، مستندساز، کوهنورد حرفه ای و نویسنده کتاب " کی 2: داستان کوهستان وحشی" می گوید:
شیب کی 2 بسیار تندتر از اورست است. درواقع این کوه یک هرم غول آسا است. هیچ راه آسانی برای صعود وجود ندارد. همه راه ها سخت هستند. آب و هوا نیز دردسرساز می شود، کم پیش می آید که کوهستان، آب و هوای خوبی داشته باشد و معمولا مدت دوام این آب و هوا در کی 2، برای صعود کفاف نمی دهد.
کسانی که از کی 2 بالا می روند، از لحاظ روانی و جسمی خود را می سنجند. صعود از 8611 متر کوه، رسیدن به قله کی 2، کوهِ کوه ها، قله ای برای کوهنوردان حرفه ای! تا به حال هیچکس از افرادی که یک بار به این کوه صعود کرده اند، جرات تلاش برای دومین صعود را نداشته اند.
در تابستان سال 2008، شش گروه مختلف برای رسیدن به قله کی 2، عازم پاکستان شدند. تیم فن رویخن هلندی که کوهنوردانی از ایرلند را نیز به همراه داشت و تیم هایی از صربستان، کره، فرانسه، آمریکا، نروژ و ایتالیا هم در راه قله بودند. رهبر گروه ایتالیایی، مارکو کانفورتولا، کوهنوردی بسیار باتجربه و اهل والفورووا بود.
در پایان جولای، تیم ها در کمپ اصلی بودند و انتظار بهتر شدن هوا را می کشیدند. پیش بینی می شد در آخرهفته، هوا مدت کمی آرام شود. کوهنوردان که بیشتر از 30 نفر بودند، می خواستند طی دو روز از این کوه بالا بروند. کار بسیار سختی بود و نیاز به نقشه داشتند. رهبران گروه ها به این نتیجه رسیدند که هر گروه از طناب ها و پرچم های متفاوتی استفاده کند و سپس آن ها به کمپ چهارم، مرتفع ترین کمپ رفتند تا آماده صعود نهایی شوند. گروهی از حرفه ای ترین کوهنوردان، طناب ها و مسیرهای ایمنی را برای آن ها آماده کرده بودند و همه چیز داشت طبق نقشه پیش می رفت.
روند صعود
جمعه اول آگوست 2008
در اولین ساعت های اولین روز از ماه آگوست، اولین گروه از کوهنوردان و شرپاها شروع به تنظیم طناب ها کردند.
کوهنوردان طناب کافی نداشتند و تصمیم گرفتند که بعد از رسیدن به "تنگنا" طناب های پایینی را بردارند و در آنجا نصب کنند. این موضوع باعث ایجاد وقفه در صعود و ایجاد تنگا در تنگا می شد.
جلی استیلمن، کوهنورد 26 ساله اهل اوترخت هلند، از کمپ چهارم به تنگنا رسید اما حساب کرد با سرعت او و وقفه های متوالی پیش آمده، تا ساعت 8 شب نیز به قله نمی رسند پس تصمیم گرفت که راهش را کج کند و به کمپ بازگردد.
چهار یا پنج ساعت بود که قدم می زدم و هوا داشت رقیق تر می شد. باید بین زندگی ام و رسیدن به قله یکی را انتخاب می کردم. در آن موقع از خودم پرسیدم "آیا این تصمیم درستی است؟" سپس فهمیدم که تصمیم درست گرفتم.
دیگر کوهنوردان نیز اذعان می کردند که سرعت صعود بسیار پایین است و به عنوان مثال منطقه ای که صعود از آن پنج ساعت طول می کشد را در 12 ساعت طی کردند. در همین هنگام بود که اولین فاجعه رخ داد. یکی از کوه نوردان صرب، می خواست بر روی طناب از یک کوهنورد دیگر سبقت بگیرد سریعتر حرکت کند اما به سمت مرگ، سقوط کرد. جهان بیگ، شرپای پاکستانی، برای نجات کوهنورد صرب تلاش کرد اما خود او نیز کشته شد. در همین هنگام بود که بخشی از کوهنوردان تسلیم شدند و به کمپ بازگشتند. یکی از آن ها، کسیلیه اسکاگ نروژی بود که همراه با همسرش رالف بائه از کوه صعود می کرد و تنها یک ماه از ازدواج شان می گذشت.
رالف بائه و کسیلیه اسکاگ
بائه کوهنوردی باتجربه و جستجوگر قطب بود. او از اولین افرادی بود که به قله رسیدند و سپس شروع به بازگشت به کمپ کرد. در میانه راه، کوه یخی سقوط کرد و با شکستن مسیر بائه، باعث سقوطش شد؛ در حالی که همسرش، در حال تماشای او بود. دو کوهنورد دیگر نیز همراه با بائه کشته شدند. بعدها دو شرپای دیگر نیز به دلیل سقوط یخ، کشته شدند.
اسکاگ هرگز درباره مرگ همسرش صحبت نکرد اما مدیرش بیورن سکستر، اذعان کرد که آن ها سال ها بود برای صعود آماده می شدند. وی ادامه داد:
دلیل این اتفاق، اشتباهات انسانی نبودند. رالف در زمان نامناسب، در محل نامناسب قرار گرفت.
در ساعت 7 شب، وقتی هوا داشت تاریک می شد، فن رویخن و دو نفر دیگر به قله رسیدند و بعد از جشن مختصری، شروع به پایین آمدن کردند.
هیوگوس دابارد فرانسوی، در بالای تنگنا قرار داشت که ناگهان طناب ها پاره شدند و مسیر پایین آمدنش، نابود. دابارد امیدی برای موفقیت نداشت و به همگروهی هایش گفت که او را تنها بگذراند و بروند. گروه حرکت کردند و چندی بعد فرد دیگری به نام مهربان کریم نیز کشته شد.
بعد از مدتی پیشروی، فن رویخن و همراهانش به این نتیجه رسیدند که حرکت در تاریکی، دیگر ممکن نیست.
بسیار خسته بودیم. به این نتیجه رسیدیم که باید برای گذران شب، کمپ کوچکی بنا کنیم.
شنبه دوم آگوست
پایین آمدن از تنگنا بدون طناب، تقریبا مانند خودکشی بود، کوچکترین لغزشی، معنای مرگ آنی را می داد.
فن رویخن دید کمی داشت. در اوایل صبح بیدار شد، وی دچار برف کوری شده بود. او عینک داشت اما خستگی و ارتفاع کار خود را کرده بودند. اگر می توانست اطرافش را ببیند به وضع بسیار بد آب و هوا پی می برد؛ اوضاع آن ها بسیار وخیم بود.
کوهنوردان به ارتفاع بالاتر از 8هزار متر، منطقه مرگ می گویند و دلیل قانع کننده ای برای این حرفشان دارند، در چنین ارتفاعی، کمتر از یک سوم میزان عادی، اکسیژن به بدن می رسد. بدن انسان برای مقابله با این وضعیت خون بیشتری تولید می کند و ضربان قلب را بالا می برد. در چنین شرایطی، انجام کارهای عادی نیز بسیار سخت است. بعد از دو روز گذران در چنین شرایطی، بدن به مرگ سلام می دهد.
فن رویخن در این باره می گوید:
16 ساعت بود که آب ننوشیده بودم، در ارتفاع 8هزار متری بودیم و هوا بسیار بسیار سرد بود.
ویلکو فن رویخن در کی 2
آن ها نمی توانستند منتظر امداد بمانند و شروع به حرکت به سمت پایین کردند. همین موقع بود که فاجعه ای دیگر، گریبان کوهنوردان نگون بخت را گرفت. چند کوهنورد کره ای از روی طناب ها سر خوردند و روی آن ها معلق شدند. فن رویخن به آن ها گفت خیلی کم می بیند و نمی تواند به آن ها کمک کند. کره ای ها درخواست دستکش کردند و فن رویخن چند دستکش برایشان پرت کرد و قول داد نیروهای امداد را خبر کند. بعد از فن رویخن، دو کوهنورد دیگر نیز به کره ای ها رسیدند و سه ساعت برای نجات آن ها تلاش کردند و تلاش هایشان، بسیار خیره بود. آن دو نفر به راهشان ادامه دادند.
در میانه راه یکی از کوهنوردان به نام مک دانل ایستاد و راهش را به سمت قله کج کرد. هنوز دلیل این اتفاق مشخص نیست؛ اما کانفورتولا که او را همراهی می کرد می گوید مک دانل بازگشت تا به کره ای ها کمک کند.
کانفورتولا به سمت کمپ حرکت می کرد اما در میانه راه بر اثر خستگی خوابید و چندی بعد صدای غرش، او را از خواب بیدار کرد؛ غرش بهمن! وی دید که بهمن از چند فوت بالاتر شروع به حرکت کرده است و در میان سیل برف ها، باقی مانده بدن انسان و کفش هایی زرد دید؛ کفش های مک دانل.
ناگهان دیدم که بهمن به سمت من حرکت می کند. تنها 20 متر با من فاصله داشت و بدن جرارد را در آن دیدم.
فن رویخن هیچ دیدی نداشت و بدون اطلاع از مسیرش، در حال پایین آمدن بود. او فهمید که به بالای تنگنا رسیده است اما نتوانست طنابی در آنجا بیابد، وی نمی دانست که سقوط یخ ها، این طناب ها را نابود کرده است. پایین آمدن از تنگنا بدون طناب، تقریبا مانند خودکشی بود، کوچکترین لغزشی، معنای مرگ آنی را می داد.
یکشنبه سوم آگوست
فن رویخن در ساعت 5 صبح بیدار شد. او شب دوم را بدون سرپناه بیتوته کرد. وی توانست از تنگنا پایین بیاید و تماسی رادیویی با کمپ چهارم بگیرد. با این وجود، کوهنورد هلندی هنوز اطرافش را نمی دید و در کوهستان، بی هدف حرکت می کرد. در آن روز، برای تامین آب بدنش، چند مشت برف خورد. می دانست که خوردن برف باعث پایین آمدن دمای بدنش می شود اما برای تامین آب بدنش، راه دیگری نداشت. دوباره خوابید و بعد از دیدن اولین نور خورشید، بیدار شد و سه ساعت پیاده روی کرد و بالاخره موفق شد چند چادر را به طرز گنگی ببیند.
فن رویخن توانسته بود به کمپ سوم برسد اما از مسیر متفاوتی حرکت کرده بود. مردی بومی به نام پمبا در آنجا از او مراقبت کرد.
پمبا مرد لاغر و ساکتی از نپال، یکی از قهرمانان این داستان است. بعد از رسیدن به کی 2 بدون استفاده از طناب ها، همراه با سه شرپای دیگر از کوه پایین آمد و به کمپ چهارم رفت. وی به شدت مریض بود و استفراغ می کرد اما نمک و مایعات خورد و خوابید. فردا صبح بلند شد تا به کمک دوستانش برود. وی رابطه نزدیکی با مک دانل داشت و آن ها در گذشته با یکدیگر اورست را فتح کرده بودند. بالاخره توانست کانفورتولا را در میان کوهستان بیابد.
کمبود نیروی انسانی و امکانات داشتیم. توانستم مارکو را نجات دهم. او را در ارتفاع 8هزار متری یافتم. بیهوش شده و در برف ها خوابیده بود. یک بطری اکسیژن به او دادم و بعد از 10 یا 15 دقیقه، به هوش آمد و شروع به حرکت کردیم.
پمبا یکی از مورد اعتمادترین شرپاهای دنیا است
مرد ایتالیایی به شدت دچار یخ زدگی انگشتان دست و پا شده بود اما پمبا به او کمک کرد که از کوه پایین بیاید و به کمپ چهار برسد. در کمپ چهار، پمبا فهمید که فن رویخن در نزدیکی کمپ سه دیده شده است و بلافاصله برای کمک کردن به او عازم پایین کوه شد.
حوالی ساعت ده شب، فن رویخن، پمبا و کوهنورد هلندی دیگری، به کمپ اصلی رسیدند. نیک رایس، یکی از افرادی بود که در کمپ اصلی میزبان سه کوهنورد شجاع بودند. او در وبلاگ خود نوشت:
امشب، شجاعت آن ها بار دیگری امتحان شد.
دوشنبه چهارم آگوست
دنیا کم کم داشت متوجه عمق فاجعه رخ داده می شد. نیروهای نظامی و کمکی زیادی به پاکستان اعزام شدند تا به آخرین کوهنوردان کمک کنند. البته هلیکوپترها نمی توانستند در ارتفاعات بالا، پرواز کنند.
فن رویخن و دوست هلندی اش، همراه با هلیکوپتری، به شهر سکاردوی پاکستان رفتند. فن رویخن بعدها انتقاد شدیدی از کوهنوردان حاضر در این حادثه غمناک کرد.
همه داشتند از "کسپول گاز من یا طناب من" حرف می زدند. همه برای خودشان می جنگیدند و هنوز هم نمی دانم چرا هیچکس به دیگران کمک نمی رساند.
کانفورتولا نیز به کمک چندین شرپای بومی و کوهنورد آمریکایی، از چنگال کوهستان وحشی نجات یافت.
چهارشنبه 13 آگوست
برای انسان های عادی، مرگ در 90 سالگی خیلی ایده آل به نظر می آید اما برای کوهنوردان، مرگ در جایی که قلبت متعلق به آن است، شیرین تر است.
آن هایی که نجات یافته بودند، در امنیت کامل قرار داشتند. کانفورتولا به ایتالیا بازگشت. هلندی ها در هتلی واقع در اسلام آباد بودند و استراحت می کردند. پمبا به نپال رفته بود و می خواست به چین برود تا در صعودی دیگر شرکت کند. به قول خودش "این حرفه او بود."
حالا آن ها بر روی کاناپه ای نشسته اند و زخم هایشان را مداوا می کنند و به اتفاقات رخ داده می اندیشند. فن رویخن می گوید:
باور کردن این فاجعه سخت است اما ما به کوهستان ایمان داریم. اگر در کوهستان کشته شوی، در بهترین لحظات زندگی ات، جان دادی، برای چیزی که به آن ایمان داری زندگی کردی. برای انسان های عادی، مرگ در 90 سالگی خیلی ایده آل است اما برای کوهنوردان، مرگ در جایی که قلبت متعلق به آن است، شیرین تر است.
کانفورتولا بر فراز کی 2
آن ها که باز نگشتند
جرارد مک دانل - 37 ساله
مهندس نفت ایرلندی که در آلاسکا زندگی می کرد، اولین ایرلندیای بود که به قله کی 2 رسید. او بعد از اینکه تلاش کرد به کوهنوردان کره ای کمک کند، کشته شد.
هیوگوس دابارد - 61 ساله
پیشکسوت کوهنوردی اهل لیون فرانسه، دو دختر و دو نوه داشت. در بیمه کار می کرد و حین پایین آمدن از کوه کشته شد.
شب قبل از صعود در وبلاگش نوشت:
دوست دارم همه به این اقیانوس یخ و سنگ بیاندیشند. تصمیمم، مرا به قتلگاهی کشنده خواهد برد اما این موضوع خیلی زیبا است. شب طولانی اما زیبا خواهد بود.
مهربان کریم
جوان پاکستانی، شرپایی اهل هنزه بود.
درن ماندیک - 32 ساله
عضو باشگاه کوهنوردی اسپارتاک بود. اولین قربانی این فاجعه محسوب می شود.
جهان بیگ
شرپای جوان پاکستانی اهل هنزه.
کیم هیو گئونگ - 33 ساله
مرد کره ای، بعد از سقوط یخ ها کشته شد.
پاسانگ ظوته - 34
شرپای فداکار نپالی، تلاش کرد دوستش، جومیک ظوته را نجات دهد. پاسانگ و جومیک، اهل یک روستا بودند.
هوانگ دونگ جین - 45 ساله
کوهنورد کره ای مشهور و پرافتخار بود که بعد از سقوط یخ ها کشته شد.
رالف بائه - 33 ساله
جستجوگر نروژی، بر اثر سقوط یخ ها کشته شد.
جومیک ظوته - 25
شرپای نپالی اهل روستای هونگونگ بود. همسرش داواسانگمو، چند روز قبل، فرزندی به او هدیه داده بود. وی بر اثر سقوط یخ ها کشته شد.
پارک کیونگ هیو - 29 ساله
به قله اورست پا کوبیده بود اما تسلیم یخ های کی 2 شد.
*منبع تمامی نقل قول ها، وبسایت Indipendent می باشد.
از همین سری یادداشت بخوانید:
دوستانم را خوردم تا زنده بمانم بخش اول، دوم و سوم
وقتی اشک بر پیشانی آسمان جاری شد