طرفداری - در دو پنجره نقل و انتقالاتی فصل جاری، چین به طور جدی خودش را به دنیا معرفی کرد. تیم های سوپرلیگ چین پول بسیار بسیار زیادی را برای جذب کردن بازیکنان بزرگ خرج کردند.
انتقال هایی مانند انتقال جکسون مارتینز به گوانگژو اورگرانده، رامیرز به جیانگسو سونینگ، اسکار به شانگهای SIPG و البته کارلوس توز به شانگهای شنهوا، مبالغ انتقال و قراردادهایی بی نظیر را در فوتبال رقم زدند. شاید به نظرتان پرداختن 71 میلیون پوند برای کارلوس توزی که ممکن است بیشتر از سه سال دیگر در مستطیل سبز فعال نباشد عقلانی نیست. حتی آنتونیو کونته، سرمربی تیم چلسی، اذعان کرد که ثروت چینی ها برای فوتبال خطرناک است؛ مطمئنا کونته تنها کسی نیست که اینگونه می اندیشد.
سازمان لیگ چین، تعداد بازیکنان غیربومی تیم های سوپرلیگ را محدود کرد و این موضوع می تواند باعث شود که تیم های چینی به جای خرید بازیکنان خارجی، استعدادها و بازیکنان بزرگ چینی را بخرند. البته نباید فراموش کرد که غول های ثروتمند چینی، قبل از تصویب این قانون نیز، علاقه مند به همکاری با بازیکنان بومی بودند، به عنوان مثال ژانگ لو، دروازه بان 29 ساله چینی که تنها دو بازی برای تیم ملی انجام داده بود، با 8 میلیون پوند به سوپرلیگ چین آمد. پرداخت کردن چنین مبالغی برای بازیکنان و استعدادهای داخلی، پرداخت مبالغ سنگین برای ستارگان خارجی را عقلانی می کند.
علاقه دولت برای تبدیل شدن به یک ابرقدرت فوتبالی، ریخت و پاش های شرکت های بزرگ را بیش از پیش توجیح می کند. بازرگانان و تاجران بزرگ، دوست دارند با سرمایه گذاری در سوپرلیگ چین، علاقه دولت مردان را به خود جلب کنند. پول خرج کردن برای خرید کارلوس توز، شاید باعث نشود که مسی آینده در شرق دور به دنیا بیاید و به همین دلیل است که دولت چین، اصرار زیادی بر سرمایه گذاری های کلان در آکادمی های فوتبال دارد؛ همان کاری که همه تیم های سوپرلیگ انجام می دهند.
ژی جین پینگ، عاشق فوتبال است
شانس برقراری رابطه سودآور با دولت و البته محصور بودن بازار نقل و انتقالات چین، دلایل اصلی سرمایه گذاری ثروتمندان چینی در لیگ فوتبال این کشور است. با این حال بسیاری از افراد و حتی رسانه ها، درک نمی کنند که بازیکنان بزرگ چرا لیگ های اروپایی را ترک می کنند و به چین می روند. خیلی ها لیگ های غیر اروپایی را نوعی خانه سالمندان می بینند و باور دارند که بازیکنان تنها یک سال قبل از بازنشستگی به این لیگ ها می روند تا پول در بیاورند. همه به این بازیکنان، به چشم افرادی حریص، پول پرست و بی همت می نگرند که پول را به فوتبال ترجیح داده اند.
شاید بازیکنان، رویای قهرمانی در لیگ قهرمانان اروپا را داشته باشند اما فوتبال، فوتبال است. اسکار هنوز هم دارد شغل رویایی اش را انجام می دهد، هفته ای 90 دقیقه بازی می کند؛ البته در سوی دیگر جهان. یک سوال مهم.
فرض کنید فردی به شما پیشنهاد دستمزد چهار برابر را به ازای شغل فعلیتان می دهد و تنها شرط او این است که باید چند سالی به چین سفر کنید. آیا شما پیشنهادش را قبول می کنید؟
فکر می کنید شخصیت اسکار، تهی از جاه طلبی است؟ بار دیگر از خود شما نظر می خواهم. دوست دارید بازیکنی نیمکت نشین در چلسی باشید یا برترین بازیکن یک قاره؟ اگر قبول کنید که در چلسی بمانید، به معنای جاه طلبیتان نیست بلکه به معنای ماجراجو نبودن و ترس شما است. منتقدان همچنین می گویند که سفر به خارج از مرزهای اروپا، به آینده فوتبال بازیکن صدمه وارد می کند. زیاد شنیده ایم که می گویند "اسکار رفت چلسی؟ فوتبالش تمام شد!" قبول داریم که سوپرلیگ چین، هنوز فاصله زیادی با لیگ های بزرگ اروپایی دارد اما سفر به شرق دور لزوما به معنای نابود شدن آینده فوتبالی نیست. بازیکنان زیادی هستند که به این لیگ های اصطلاحا "خانه سالمندان" رفته و دوباره به لیگ های اروپایی بازگشته اند.
همین حالا به لیگ MLS آمریکا نیم نگاهی بیاندازید؛ سباستین جووینکو از بازیکنی بی ارزش در یوونتوس تبدیل شد به بهترین بازیکن یک لیگ و فرم امروز او واقعا بهتر از روزی است که از یووه جدا شد. راستی، از پیشنهاد بارسلونا به جووینکو خبر دارید؟
مثال های دیگری برایتان می زنم؛ خیلی ها تیم هاوارد را بیش اندازه پیر و تاریخ مصرف گذشته می دانستند، هاوارد حتی نقطه ضعف اورتون نامیده می شد، او به تیم کلرادو رپیدز رفت و حالا بهترین بازیکن تیمش است و مانند مثال قبلی، فرم خیلی خوبی دارد و دوباره به تیم ملی راه یافته است. جرمین دفو، در سال 2014 به تورنتو رفت تا فوتبالش را در آنجا به پایان رساند و همه می گفتند که با بازی در لیگ های سطح پایین، فوتبالش خیلی زود تمام می شود. می دانید دفو امروز بازیکن چه تیمی است؟ او ستاره ساندرلند است!
حتی نمونه هایی مانند نیکولاس آنلکا و دیدیه دروگبا را دیده ایم که در لیگ چین بازی کردند و دوباره به اروپا بازگشتند. مطمئن باشید که چینی ها تنها پولشان را برای خرید اسکار یا توز خرج نکرده اند؛ آن ها بهترین مربیان، بهترین استعداد یابان و تمرین دهندگان را به خدمت می گیرند؛ آن ها هم دوست ندارند اسکار تکنیکی را به خدمت بگیرند و بعد از یک سال، اسکاری بدون توانایی های قبلی داشته باشند.
بازیکنان با سفر به آسیا، می توانند دوباره نامشان را بر سر زبان ها بیاندازند. هالک، به جی لیگ ژاپن رفت و در 104 بازی در تیم های کاوازاکی فرونتاله، توکیو وردی و کونزادوله ساپورو، 70 گل به ثمر رساند و سپس به پورتو رفت. ادو دیگر مثال ما در این زمینه است؛ او در سال 2007 از تیم ماینتس به سوون بلووینگز کره جنوبی رفت و با آن ها قهرمان لیگ کره شد، درخشش وی منجر به انتقالش به شالکه و به تبع از آن بازی در لیگ قهرمانان اروپا شد. یادتان نرود که ادو، در دور یک چهارم نهایی همین تورنمنت، دو گل به اینتر زد و در نیمه نهایی هم برابر منچستر یونایتد بازی کرد؛ فکر نکنم بعد از این کسی بگوید "فوتبالش تمام شد!"
خیلی از این انتقال ها به آسیا، به خصوص در بین بازیکنان برزیلی، به دلیل دستمزد بیشتر نیست (دستمزدی که تیم های کره ای و ژاپنی می دهند به اندازه دستمزدهای تیم های لیگ برزیل و البته خیلی کمتر از دستمزدهای لیگ جزیره است.) بلکه به دلیل مالکیت های شخص ثالث و ایجنت بازیکنان است.
خیلی از بازیکنان اروپایی، به دلیل صدمه نخوردن به جایگاهشان در تیم ملی، به چین نمی روند اما بازیکنان برزیلی چنین مشکلی ندارند؛ همانطور که می بینید حجم زیادی از بازیکنان بزرگ شاغل در لیگ چین، بازیکنانی از آمریکای جنوبی هستند. پائولینیو، بازیکن گوانگژو اورگرانده و رناتو آگوستو بازیکن بیژینگ گوان، هر دو در بازی برزیل برابر پرو در ماه نوامبر به زمین رفتند و بازی کردند.
فوتبال آسیا برای رسیدن به اروپا هنوز راه زیادی پیش روی خود دارد، شاید نتوانند لیگ هایشان را به کیفیت لیگ های اروپایی برسانند اما استانداردهایشان روز به روز افزایش می یابد. لیگ های آسیایی آرام آرام مکان جذابی برای اسپانسرها خواهند شد و استعداد یابان از سرتاسر دنیا برای دیدن مسی های چینی به شرق دور سفر می کنند. شاید چین تبدیل به یک ابر قدرت فوتبالی نشود اما قرار نیست در آینده لیگ های آسیایی، خانه سالمندان باشند.