اختصاصی طرفداری- لیزا لینگ، ژورنالیست آمریکایی می گوید:" برخی از داستان ها خاکستری اند، همه چیز همیشه سیاه یا سفید نیست." لوئیس فن خال همان مرد خاکستری زمین سبز است. همان مردی که می توانست قوانین وضع شده در فوتبال را برای همیشه از بین ببرد اما در برقراری ارتباطی ساده با بازیکنانش ملول باشد. کسی که توانست بارسلونا را متحول کند و کلی جام ببرد اما با نفرت کاتالان را ترک کند. کسی که می توانست منچستریونایتد نیمه ویران را تحویل بگیرد و نیمه ویران تحویل بدهد. آری، فن خال خاکستری ترین مرد دنیای فوتبال است. گاهی فکر می کردید او 5 سال دارد. با لجبازی روی فلسفه اش می ایستاد. مهم نیست چه بازیکنی هستید. او هر جا می خواست از شما بازی می گرفت. او کسی بود که می توانست ریوالدو را از نوک خط حمله کنار بکشد و در پست وینگر به او بازی دهد. کسی بود که می توانست گرم ترین تبریک را به فن پرسی پس از زدن آن گل به اسپانیا در جام جهانی بگوید و مدتی بعد او را از تیمش طرد کند. با وجود همه این نفرت ها، همه این عشق ها و همه این بی تفاوتی ها، فن خال چه امروز برود چه چند سال دیگر فوتبال غم دوریش را حس می کند.
کارش را به عنوان کمک مربی در آژاکس و آزد آلکمار آغاز کرد. سال 1991 روی نیمکت آژاکس نشست. گذر تاریخ نشان داد که او در بهترین موقع در بهترین جا است. احتمالا سه قهرمانی اردیویژه و دو قهرمانی در لیگ قهرمانان و جام یوفا نشان دهد که او در بهترین جای ممکن بوده است. بازیکنانی چون کلایورت، برکمپ، برادران دی بوئر، داودیس، فن در سار و سیدورف زیر نظر او به ستاره هایی به بدیل تبدیل شدند نه تنها در عرصه بازیگری بلکه در عرصه مربیگری. آن ها از فن خال راه خاکستری بودن را آموختند.
سال 1997 نوبت رفتن به بندر بارسلونا بود. نوبت این بود که جهان بداند مردان خاکستری و معمولی هم می توانند قهرمانان داستان های دراماتیک باشند. بارسا را با فلسفه خودش ساخت. با همان کت و شلوارش و کراوت معمولی اش. با همان رفتار های کلیشه ایش. قهرمانی لالیگا و کوپا دل ری را به دست آورد. اما هیچوقت حتی 1 ثانیه هم آبش با رسانه ها در یک جوب نرفت. تاریخ نشان داد که او هیچوقت مرد محبوب رسانه ها نبوده است. خبرنگاران گویی با یک خنجر سر کنفرانس های او حاضر می شدند. 20 می 2000 وقتی کورس قهرمانی لالیگا را به دپورتیوو لاکرونیا واگذار کرد، در کنفرانس مطبوعاتی حاضر شد و اینگونه آغاز کرد:" دوستان خبرنگار من، به شما تبریک می گویم. من خواهم رفت."
واقعا مشخص نبود او با نفرت رفت یا با عشق. مشخص نشد هواداران دوست داشتند او برود یا دوست نداشتند. فن خال همیشه یک علامت سوال ماند. هر جا رفت تکرار شد، هر جا رفت بی پایان ماند. چندی بعد هدایت تیم ملی کشورش، هلند را بر عهده گرفت. کابوس شروع شد. مقدماتی جام جهانی 2002 کابوسی تمام نشدنی برای هلندی ها بود. 2 بازی قبل از پایان دور نهایی مقدماتی تیمش 7 امتیاز با ایرلند اختلاف امتیاز داشت و این یعنی بلیطی برای کره و ژاپن گرفته نخواهد شد. ژانویه 2002 از تیم ملی هم رفت. اما چند سال بعد دوباره باز گشت.
اما تاریک ترین نقطه زندگی فن خال چند ماه بعد شروع به سیاه کردن زندگی اش گرفت. به کاتالان بازگشت به بارسلونا و چه تصمیم بدی. چند خرید به نسبه خوب داشت مثل ریکلمه و مندیئتا اما رابطه اش با ریوالدو روبه زوال رفت. مرد برزیلی به میلان رفت بعدا گفت تنها دلیل ترک بارسلونا، فن خال بوده است. گفت از او متنفر است.
چند ماه قبل از پایان لالیگا در ژانویه 2003 با بارسا در رتبه 12 لالیگا بود چند امتیاز بالاتر از رتبه 20 لیگا. دوباره به هلند بازگشت دوباره به آژاکس رفت این بار به عنوان مدیر فنی و سپس به آزد رفت و سرمربی شد. سال 2009 هلند را به مقصد باواریا ترک کرد. سرمربی بایرن مونیخ شد. بازیکنانی چون روبن را ساخت. اما بازهم رسانه ها، بازهم مشکل همیشگی. بعد از شروع بدش با تیم گفت به من فرصت بدهید. سال 2010 به اولین مربی هلندی بدل شد که قهرمان بوندسلیگا شده است. در دورانش در بایرن بازیکنانی چون توماس مولر و بداشتوبر را به ترکیب اصلی آورد، چنین کاری را چند سال بعد در اولدترافورد انجام داد. 1سال بعد اما در حالی که می دانست قراردادش در آخر فصل تمدید نمی شود، اخراج شد.
به نیمکت تیم ملی هلند بازگشت. تیمش را به جام جهانی رساند. این موضوع را جدی بگیرید. هلند دو سال بعد حتی موفق نشد جواز حضور در یورو 2016 را کسب کند. تیمش را به برزیل برد و خب چه آغازی بهتر از سلاخی کردن قهرمان دوره قبل جام جهانی که با چاشنی گل خارق العاده فن پرسی طعم داد شد. شاهکارش در مرحله یک چهارم نهایی بود. بازی با کاستاریکا گره خورد، به ضربات پنالتی کشیده شد. دروازه بان اولش را بیرون کشید و تیم کرول را وارد زمین کرد. چند دقیقه هلند در حالی که دو پنالتی حریف توسط کرول مهار شده بود به نیمه نهایی رسید. در نهایت در آن جام با شکست برزیل نگون بخت، سوم جهان شدند.
بعد از جام جهانی به منچستریونایتد رفت تا ویرانه های به جا مانده بعد از فرگوسن را به کاخی مجلل بدل کند. اما قضیه اینقدر زیبا و ساده پیش نرفت. پول زیادی خرج کرد و بازیکنان خوبی گرفت. اما منچستریونایتد، منچستر یونایتد نشد. در آن دوران کمی عجیب شده بود. در بازی با آرسنال برای قانع کردن داور که بازیکنان آرسنال تمارض می کنند، خودش را به زمین کوبید، در کنفرانس تخته اش را می برد تا خبرنگاران را قانع کند.
چند سال قبل مربی روی همان نیمکت می نشست که تنها روش بروز عصبانیتش غیر از قرمز شدن صورتش، نشان دادن ساعت جادوییش بود. فن خال می گفت لیورپول را دوست دارد چراکه همیشه بازی های مقابل آن ها را می برد. تنها خودش می داند این از موضع قدرت بوده است یا ضعف. 21 می 2016 اولین جامش را با شیاطین سرخ برد و دو روز بعد اما اخراج شد.
سناریو فن خال تا این زمان قرار است در همین جا خاتمه یابد. در هفته های اخیر یک بار خبر خداحافظی اش پخش شد و یک بار تکذیبیه آن. باور کنید او خاکستری ترین مرد دنیای فوتبال است. کمی بد، کمی خوب.