طرفداری- افلاطون نوشته است:" چیز ها به مانند آنچه نشان می دهند، نیستند. نگاه اول به هر چیز می تواند فریبنده باشد."
فرشته آلمانی ها در طول زندگی اش با این موضوع خو گرفت. او عادت داشت که همه آنچه واقعی درون او است را نببیند. دو، سه سال بیشتر نداشت که برای اولین بار توپ به دستانش گرفت. توپی که قرار بود سالیان دراز او را در آغوش بکشد. فرگوسن در موردش گفته است:
من در طول دوران حضورم در منچستریونایتد ندیدم هیچ دروازه بانی چنین نمایشی مقابل ما داشته باشد.
بله سر الکس هم فریب می خورد. فریب صورت او، فریب خنده های ساده اش را، فریب استیل ساده اش که از پیچیدگی تابی برای به رخ کشیده شدن نداشت.
لوتار ماتوشاک، مربی دروازه بانان سابق شالکه هم در اولین برخورد با او در 14 سالگی فریب خورد. او می گفت او آنقدر از لحاظ جسمانی کوچک بود که من فکر نمی کردم دروازه بان باشد. مانو اصلا شباهتی به سنگربان ها نداشت. سال ها گذشتند؛ وقتی شالکه با جدایی نویر موافقت کرد، ماتوشاک گفت:" این کار را نکنید. او روزی بهترین دروازه بان جهان خواهد شد" و شد. گویا او آفریده شده بود که درک نشود. کسی نباید او را در نگاه اول می فهمید. همیشه باید ثابت می کرد که چه کسی است.
حدودا پنج ساله بود که به آکادمی شالکه پیوست، از همان روز ها او تفاوتش با بقیه را نمایان کرد. مانو، قرار بود روزی بهترین دروازه بان جهان شود. اجازه دهید کمی جلوتر برویم جایی که ماجراجویی این پسر مو بلند آغاز می شود. گلزن کرشن آن روز ها جایی بود که در آن پرستیده می شد. اما چند سال بعد او خائنی بیش نبود. 19 سال سن کافی بود که سران شالکه آستین هایشان را بالا بزنند و او را با قراردادی رسمی به تیم اصلی بیاورند. بازهم زمان زیادی لازم نبود تا او اولین بازی اش را در بوندس لیگا انجام دهد. در هفته دوم فصل 07-2006 بود که پس از مصدوم شدن فرانک روست، دروازه بان وقت شالکه، پای به ورطه ای بزرگی گذاشت، ورطه ای که زمان نشان داد محتاج لبخند های مانو است. فرانک روست را به روی نیمکت فرستاد. در سن 20 سالگی اشتباهاتی هم داشت اما مربیان کمر به نابود کردنش نبستند، او را حمایت کردند.
مانوئل نویر در سال 2004
پنج مارس 2008، در بازی مقابل پورتو در مرحله حذفی لیگ قهرمانان آن قدر درخشید که اژدهای ورزشگاه دراگون شهر پورتو ترجیح دادند گوشه ای بنشینند و هنرنمایی پسرک آلمانی را نظاره کنند. مانوئل در آن بازی، 2 سیو هم در ضربات پنالتی انجام داد و تیمش را به یک چهارم نهایی فرستاد. در آن فصل او یکی از سه بازیکنی بود که در تمام دقایق بوندس لیگا به میدان رفته اند.
مانو، تو یک خائنی!
فصل های بعد، قرار بود نویر افتخارات زیادی کسب کند، اما ماندگار ترین صحنه، در جایی رقم خورد که قرار بود چند سال بعد آن جا را خانه صدا کند. هفته 29 بوندس لیگای آن فصل، شالکه باید در زمین بایرن مونیخ در آلیانتس آره نا به میدان می رفت؛ نویر در ترکیب اصلی بود. شالکه با گل هلیل آلتین توپ آن بازی را برد و آن جا بود که نویر پرچم کرنر را از زمین کند و در قلب هواداران بایرن فرو کرد. او دقیقا شادی مشابه شادی اولیور کان که در سال 2001 پس از پیروزی بایرن مقابل شالکه انجام داده بود، انجام داد و دیوانه وار به سمت پرچم کرنر دوید، آن را از روی زمین برکند و روی زمین خوابید؛ بعد آن را انداخت و رفت، رفت اما بی خبر از آن که روزی به آنجا باز خواهد گشت.
فصل 11-2010 بود که کاپیتان معدنچی ها شد. در آن فصل جام حذفی آلمان را هم برد، اما آوریل سال 2011 اعلام کرد که با آبی های گلزن کرشن تمدید نخواهد کرد. تلخ کامی ناباورانه برای هواداران شالکه؛ او می خواست برود. فرزندشان می خواست خانه را ترک کند. آن هم به کجا؟ به خانه دشمن! دیگر هواداران شالکه او را خائن خطاب می کردند. می گفتند او به خاطر پول می خواهد خانه را ترک کند. خودش می گفت:
معیار انتقال من پول نیست، این به خاطر پیشرفت شخصی خودم است. بایرن به راحتی یکی از بهترین باشگاه های آلمان است و به این خاطر به آنجا می روم. این فقط در مورد دوران حرفه ایم است. فقط همین.
به هر دلیلی که رفته باشد. معدنچی ها او را نبخشیدند. در فوتبال آلمان این انتقالات از باشگاه های رقیب گاه بسیار حساس هستند، گاه به مانند دشنه ای هستند که از سوی خودی در قلب ها فرو می رود.
خنده های شیطانی یک فرشته
فرشته شالکه رخت بر بسته بود. او دیگر در گلزن کرشن نبود. او با یک انتقال گران به باواریا پیوست و از این حیث، به دومین دروازه بان تاریخ بعد از بوفون تبدیل شد. در مونیخ اما استقبال گرمی از او نشد. او هرچقدر خوب، بازهم دشمن است یا لااقل تا دیروز بوده است. درست به مانند الگویش بود. ینس لمن هم وقتی جایی غیر از خانه می رفت، کسی منتظرش نبود. اما او می رفت و به همه می گفت به خاطر عدم استقبال از من حسرت بخورید. بنر ها در اولین پیش فصلش با بایرن نکات خوبی را بیان نمی کرد. روی بنری نوشته شده بود: "می توانی هر چقدر دوست داری توپ بگیری اما ما تو را در لباسمان نمی پذیریم" اما نویر باز هم می خندید. از همان خنده هایی که فقط او می تواند بزند. گاه این خنده ها وسیله ای برای به بازیچه گرفتن فکر رقیب است، گاه برای نشان دادن شادی و گاه برای نشان دادن اینکه چه معجزه ای درون گل است، اما شاید در خلوت خودش بعد از دیدن این بنر ها به آن روز هایی که فکر می کرد که در پنج سالگی به عنوان مهاجم به شالکه پیوست و مربی اش، او را درون دروازه قرار داد و مادرش مجبور می شد بیشتر اوقات لباس هایی که به خاطر زمین خوردن پاره شده است را بدوزد. به روز هایی که تک فرشته گلزن کرشن بود.
اشک های نویر در زمان اعلام خبر جدایی اش از شالکه
نویر تا آخر جنگید
اما این اول قصه مانو بود. او عادت داشت، به اینکه همه در نگاه اول او را نفهمند. اولترا های مونیخ فریب خورده بودند. آن ها جمع شدند و قوانینی برای بازی نویر در آلیانتس آره نا تصویب کردند.
قوانینی که بیشتر برای دشمنان مصوب می شود. نویر حق نداشت پشت بلندگو با هواداران صحبت کند و شعار بدهد، او نباید به فنس جنوبی آلیانس آره نا، جایی که اولترا ها می نشینند نزدیک شود، نباید لباس هایش را برای هواداران پرت کند. او نباید بر لوگوی روی پیراهن باشگاه بوسه زند.
خودش می گفت من یک بازیکن حرفه ای هستم و کاری در تیم دارم که باید آن را انجام دهم و این خوب نیست که بر روی مسائل جزئی تمرکز کنم. او می گفت این مسائل برایش تجربه می شوند. لام می گفت کسی در تیم نمی داند که چرا این اعتراضات بر ضد نویر وجود دارد. در نهایت، باشگاه جلسه ای با هواداران ترتیب داد و این مشکل را برای همیشه حل کرد. حالا نویر خانه ای جدید داشت. 560 کیلومتر دور تر از گلزن کرشن. جایی میان بایرنی ها.
فرشته ها معجزه هم می کنند
از ورطه ملی هم غافل نشویم. نویر رده های سنی آلمان را پله پله اما با قدرت طی کرد و در سال 2009 به تیم ملی دعوت شد. کسی، حتی خودش هم فکر نمی کرد 1 سال و 1 ماه پس از دعوت به تیم ملی با درگذشت روبرت انکه فقید، در جام جهانی برای ژرمن ها به میدان برود. نحوه رسیدن او به سنگر مانشافت تلخ بود اما شیرین تر از آن چیزی که فکرش می رفت، از آن محافظت کرد. تیم ویزه و هانس یورگ بوت در جام جهانی روی نیکمت نشستند و نمایش جوان 24 ساله را تماشا کردند، آن ها می دانستند مانو بهتر است. بازی با انگلیس در جام جهانی فرا رسید. فرشته ها معجزه هم می کنند. 20 دقیقه از بازی گذشته بود. نویر از روی شروع مجدد، به توپ ضربه زد،دفعه بعدی که توپ به زمین خورد، 20 متریِ دروازه سه شیر ها بود و البته جلوی پا میرو کلوزه؛ تنها یک ضربه از شکارچی ژرمن ها بس بود که یکی از عجیب ترین گل های جام جهانی رقم بخورد. گلی تنها با 2 دو لمس توپ؛ گلی که پاس گلش را یک دروازه بان از دروازه خودی داده بود. مردی که وقتی برای بار اول در کودکی درون دروازه ایستاد گریه کرد؛ حالا دنیایی را عاشق دروازه و خودش کرده است. بی شک یواخیم لو بعد از جام جهانی می دانست چه انتخاب درستی کرده است، انتخابی که چهار سال بعد در آوردگاه فوتبال جهان، در برزیل یکی از علل بر بام جهان ایستادن تیمش بود؛ مانو دیگر یک قهرمان بود.
مخترع سبک جدید
همراه آلمان به جام جهانی 2014 رفت تا واژه ای را به دایره لغات ادبیات فوتبالی اضافه کند. سوئیپر- گل کیپر یا سوئیپر دروازه بان. خروج های عجیب و غریبش در بازی سخت مقابل الجزایر در مرحله حذفی این واژه را برای ابد تصویب کرد. به مانند یک بزرگسال که با یک نوجوان بازی می کند به دنبال مهاجم الجزایر می دوید تا توپش را در بقاپد. در حالی که دروازه خالی بود، در نهایت با تکلی خارق العاده توپ را به بیرون فرستاد. در آن بازی آنقدر بیرون آمد حتی تا میانه زمین، رئیس بازی او محسوب می شد. حتی بازیکنان الجزایر مطمئن نبودند آلمان با 11 بازیکن بازی می کنند یا نه. گواردیولا می گفت او یازدهمین بازیکن تیمش است- منظورش از بازیکن، کسی که نه تنها یک سنگربان مطمئن، بلکه بازی گردانی هم می کرد، کسی که در جریان بازی حضور دارد. گاردین در یک یادداشت هیت مپ و نحوه حرکت او در زمین در آن بازی را بررسی کرد.
واکنش نویر در بیرون از محوطه در بازی الجزایر و آلمان / جام جهانی 2014
بازی با پای او همیشه بی نقص نبوده است، هم تیمی هایش چندین بار از اشتباهات او در این امر، ضربه خورده اند اما گل به انگلیس در جام جهانی، همه آن ها یا لااقل بخشی از آن ها را می پوشاند.
به مونیخ برگردیم. اوضاع آرام شده است و حالا نویر به راحتی هر جای آلیانتس آره نا بخواهد می رود. در اولین فصل حضورش در باواریا رکورد کان را شکست. او بیش از 1000 دقیقه توانست دروازه اش را بسته نگه دارد. مونیخی ها تلاش بسیار کردند و در نهایت مربی او در شالکه، تونی تاپولوویچ را به مونیخ آوردند، کسی که نقش بسزایی در درخشش نویر داشته است. اوج کارش اما این رکورد های ساده نبود! در نیمه نهایی لیگ قهرمانان دو پنالتی از کاکا و کریستیانو رونالدو گرفت. بعدا گفت تاپولوویچ به او در مورد پنالتی های رونالدو صحبت کرده است و آن ها او را آنالیز کرده اند و گفت می دانسته است که رونالدو دوست دارد پنالتی هایش را به سمت چپ بزند. بله رونالدو به چپ زد اما نویر دقیقا همانجا بود. نویر پنالتی ها را مهار کرد و بایرن به فینال آلیانس آره نا رسید. جایی که در آن قهرمان نشد.
پنالتی رونالدو مقابل نویر / لیگ قهرمانان اروپا
در فصل 15-2014 بهترین بازیکن فوتبال آلمان شد و مراسم توپ طلا در حضور مسی و رونالدو رتبه سوم را کسب کرد.
سال ها گذشته اند و به این تاریخ رسیده اند. او چند روز قبل به رکورد دیگری از کان رسید. برای بار سی و سوم دروازه اش را در لیگ قهرمانان بسته نگه داشت. اگر به صورتش نگاه کنید همیشه در حال صحبت کردن است. همشه در حال خندیدن است. وقتی گل می خورد مثل یک ژیمناستیک کار زبر دست از زمین بلند می شود، توپ را از درون گل بر می دارد و می گوید، هنوز در داخل چارچوب ایستاده است. خودش می گوید اینکه تیمش در دفاع بی نقص باشد، مسئولیت اصلی اش به عهده او و صحبت هایش است. آندریاس کوپکه در موردش گفته است:
او این قابلیت را دارد که هر لحظه بر شرایط غلبه کند و روی پاهایش بایستد. اگر چیزی بر خلاف او در جریان بازی باشد، آن را فورا کنار می گذارد. او نه تنها دروازه بان خوبی است بلکه یک فوتبالیست عالی است. کسی که در بازی سازی شرکت می کند.
کاپیتان نویر
ورقت برگشت. 5 سال گذشته است. مانوئل نویر نشان داده که یکی از بهترین دروازه بانان تاریخ معاصر فوتبال است و هر فصل حضورش در بایرن درخشان بوده است. این درخشش ها بی جواب نماند و در نهایت سوپر مانو، محبوب دل باواریایی ها شد. او چند روز قبل بازوبند کاپیتانی بایرن مونیخ را بست.