طرفداری- در روز هفتم جولای امسال، جسد رافائلو بوچی، در ته "پل خودکشی"، پیدا شد. تنها یک روز قبل از حادثه، وی توسط پلیس در مورد ارتباط فوتبال با جرم های سازمان یافته، بازجویی شده بود. این پل، بنایی قابل توجه است که تورین را به کونئو، شهری جنوبی در ۱۰۰ کیلومتری اش و نزدیک به جنوب شرق فرانسه وصل می کند. قوس پل که اتوبان دو طرفه ای را بر رودخانه استودا دی دمونته حمل می کند، ۴۵ متر ارتفاع دارد. این همان پلی است که ادواردو، تنها فرزند جانی آنیلی(مالک سابق فیات و باشگاه یوونتوس)، در آن و در سال ۲۰۰۰، به زندگی خود پایان داد.
زندگیِ بوچی همانند مرگش، به خاندان آنیلی ربط داده شده است. بااینکه او در " سن سورو"، شهری در ۸۵۰ کیلومتری تورین بزرگ شده است، وی همانند هزاران جنوبی ای که به شمال کشور مهاجرت می کنند، طرفدار سرسخت یوونتوس بود. بوچی با تماشای بازی بزرگان بانوی پیر همچون پلاتینی، راوانلی، باجو، ویالی و دل پیرو، عمر گذرانده بود و یوونتوس برای او، بنا بر گفته دوستان قدیمی اش، یک وسواس فکری بود.
بوچی را رافائلو که اسمی مسیحی است، نامیدند اما همه وی را با نام چیچیو می شناختند. نسبِ او هم ادعای خاصی نداشت: پدرش نظافتچی یک مدرسه بود و مادرش خانه دار. خانواده بوچی خیلی مذهبی بودند و حتی دوستانش می گویند افراطی! با تمام این تفاسیر، بوچی یک انسان دوست داشتنی بود: بشاش، بامزه و یک تراسچیناتوره!(یک رهبر ذاتی). وی برای تحصیل در رشته کتابداری، راهی یک مدرسه فنی شد. در همانجا هم رافائلو در میان دوستان و دانش آموزان، نقش مبصر یا نماینده را داشت و حتی با معلمان، شرط بندی می کرد.
در اوایل دهه نود و در سریعترین زمان، بوچی مدرسه را به مقصد تورین، در شمالغرب ناحیه پیدمونت و البته خانه معشوقه اش یوونتوس ترک کرد. با شبکه بی نقص خیابان های موازی که در چارچوب دو رود آرام قرار گرفته و با آلپ در نمای شمال، تورین شهری قابل تحسین و مجلل است. این شهر همچنین زادگاه bon-viveurs است که آن را با شراب خوب، شکلات و نوشیدنی های آرامبخشش می شناسند.
بوچی نتوانست به عنوان یک حسابدار، شغلی پیدا کند اما به حد کافی انرژی و تخیل داشت و خیلی زود توانست راهی به دنیای پر منفعت فروش بلیط بازی های فوتبال پیدا کند. او شروع به تبدیل شدن به منبع و فروش بلیط به دوستان و دوستانِ دوستانش کرد. وی خودش را یک دلالِ قابل اعتماد در نزد دوستان و یک یوونتوسیِ متعصب می دید. از عکس های آن زمان مشخص است که ظاهرِ سخت و خشنِ سایر فروشنده ها را نداشته و همیشه با صورتی دراز، لاغر و با لبخند در مجامع حاضر می شده است.
هواداران فوتبال در ایتالیا برای طرفداریِ مریض و بی قرارشان بدنام هستند. در ایتالیایی، به هوادار، "تیفوسو" گفته می شود، یعنی کسی که حصبه دارد! اما بوچی به دنیای گرمتر اولتراها کشیده شد! نهادهای متحد هواداران متعصب که فقط برای حمایت از یک تیم ساخته نمی شوند، بلکه تبلیغ برندِ گروه و علایق تجاری را هم شامل می شوند. اولین گروه های اولترا در ایتالیا در اواخر دهه شصت میلادی ساخته شدند و هوادارانی از باشگاه های سمپدوریا، میلان، اینتر، تورینو و ورونا، گروه هایی پرشور و بعضا خشن را تشکیل دادند. اولتراها در اصل اغلب از جبهه راست گرایان می آمدند یا از علاقه به چریک های چپ و شورش های پارتیزانی، الهام می گرفتند. با گذشت زمان و رشد هولیگانیسم، اسم گروه های اولترا یا انگلیسی شد(مبارزان، شیرهای پیر، پسران و ...) یا خوی وحشیانه تری به خود گرفت.
تا اواسط دهه هفتاد میلادی، هر تیم بزرگی در ایتالیا، اولترای مخصوص خودش را داشت و ده سال بعد، این عدد برای اکثر باشگاه ها، دو رقمی شد. گروه ها، سالیان پیش رو را صرف کوچک کردن، دوباره گروه شدن، دوباره نامگذاری شدن و دوباره خلق شدن خود می کردند تا شاید بتوانند مرکز "کوروا" را در اختیار بگیرند. این ناحیه، پشت دروازه است و به طور سنتی، مکانی برای بدبخت ترین اما در عین حال وفادار ترین هواداران تیم بوده است. کوروا حالتی شبیه مکان واسطه های مواد مخدر است و اولتراها هم با روشی مشابه مثل دعوا، چاقوکشی، تیراندازی و حتی در برخی مواقع توافق های تجاری، منطقه را از آن خود می کنند.
در ایتالیا ۳۸۲ گروه اولترا وجود دارد که بخشی از آنها کاملا سیاسی هستند.(۴۰ اولترای راست گرا و ۲۰ اولترای چپ گرا). چون یوونتوس، تیمی است که در سرتاسر نقاط کشور هوادار دارد، اولتراهای آنها هم حالتی گلچین تر از اکثر تیم های ایتالیایی دارند. بوچی درگیر گروه اولترایی به نام "دروگی" شد. این اسم از نامِ دروگ های فیلم مشهور "پرتغال کوکی" می آید. جوانانی که به خشونت های بدنام و خاص خود شهرت داشتند. لوگوی دروگی های یوونتوس که در پرچم ها، بنرها، برچسب ها و کلاه ها دیده می شود، چهار انسان سیاه با باتون و کلاه را در خود می بیند و پس زمینه ای سفید یا نارنجی، آن را کامل می کند. عکسی از بنیتو موسولینی، در راس مرکز اعضای خصوصی گروه در میرافیوری، سه ایستگاه اتوبوس مانده به پایان خط متروی شهر تورین، دیده می شود.
در ورزشی که به وفادار نبودن بازیکنان و مالکان، شناخته شده، اولتراها خود را به عنوان تنها بخش همیشه وفادار باشگاه می بینند. در یک دنیای بدون ریشه، آنها حس تعلق به شما پیشنهاد می کنند و این مسئله، قطعا یکی از عواملی بود که رافائلو بوچی را متقاعد کرد که به یک اولترا بپیوندد.
اگرچه اولتراها، قسمت تاریکی هم در خود دارند...
بخش اول این نوشته به پایان رسید. به زودی بخش دوم آن منتشر خواهد شد.