طرفداری- اتفاقات و حوادث بسیاری باید دست به دست هم دهند تا یک تیم بتواند به عنوان قهرمانی در چمپیونز لیگ برسد و این یادداشت طولانی به نقل از FourFourTwo، در نظر دارد با مرور خاطرات برخی بزرگان دنیای فوتبال، برخی راه های رسیدن به این جام را آشکار کند که البته بعضا به هجو هم کشیده شده است:
گلف بازی کنید هریستو استویچکوف؛ بارسلونا 1992 |
قبل از انکه خوزه ماری باکه رو آن گل دقایق پایانی را بزند، مقابل کایزرسلاترن واقعا به مشکل خورده بودیم. بازی اول را 2 بر صفر بردیم، ولی می توانستیم 14 گل بزنیم. با علم به اینکه هزاران برابر بهتر از آنها هستیم به آنجا سفر کردیم، ولی زود گل خوردیم و بعد دوباره در نیمه دوم هم دروازه مان باز شد. این چیزها در فوتبال رخ می دهد، ولی همیشه مطمئن بودیم حتی اگر قرار باشد کوتاه ترین بازیکن داخل زمین با سر گل بزند، به گل خواهیم رسید که همین طور هم شد.
بعد برابر بنفیکا قرار گرفتیم و با اطمینان از پیروزی مان، درس خوبی به بنفیکا دادیم. در بازی فینال و مقابل سمپدوریا هم ماجرا همین بود. ساعت 9 صبح آن روز همه همراه مربی مان، یوهان کرایوف، مشغول گلف بودیم. همه آرام بودیم و در شرایطی به ومبلی سفر کردیم که می دانستیم بهتر از حریف هستیم و برنده خواهیم شد. سمپدوریا چه چیزی داشت؟ یک تیم خوب، ولی بیایید منصف باشیم. مانچینی و لادروپ؟ من لادروپ را انتخاب می کنم. ویالی یا استویچکوف؟ خب، معلوم است، استویچکوف [می خندد].خب قبول کنید که من خیلی سریع تر بودم!
اگر روی نیمکت هستید، مثل یک شاهین بازی را تماشا کنید لارس ریکن؛ بروسیا دورتموند 1997 |
در فینال 1997 برابر یوونتوس، من 70 دقیقه روی نیمکت بودم و حواسمان بود که دروازه بان آنها، آنجلو پروتزی، معمولا جلوتر از دروازه می ایستد. صحبت کردیم و آنجا گفتم وقتی وارد زمین شوم بلافاصله ضربه چیپ می زنم. سریع ترین گل تمام دوران بازی ام بود که فکر می کنم در ثانیه دهم یا یازدهم بدست آمد. تنها گل ام به عنوان بازیکن تعویضی هم بود. واقعا وقتی دستیار سرمربی، مایکل هنکه، صدایم زد، خوشحال بودم.
دو بر صفر پیش بودیم و یووه توانسته بود یکی از گل ها را جبران کند. بعدا فهمیدم وقتی آندریاس مولر توپ را برای من فرستاده، مارسل ریف، گزارشگر مشهور فریاد زده که 'وقت چیپ ـه!'. موقع گرم کردن هم فرصت زیادی نداشتم و تقریبا شانس هم نقش بالایی داشت. این گل باری هم روی دوشم حساب می شد. آن موقع فقط 20 ساله بودم و با اینکه بازیکن خوبی شناخته می شدم، هنوز در بین ستاره های روز نبودم. از طرف دیگر، این گل به معنای این هم بود که دیگر لازم نیست دنبال بردن لیگ قهرمانان باشم!
صحنه گل را تماشا کنید
هم تیمی هایتان را بشناسید بازیله بولی؛ مارسی 1993 |
هیچ وقت نگاه عابدی پله قبل از ارسال کرنرش که در نهایت باعث شکست میلان در فینال لیگ قهرمانان اروپا شد را فراموش نمی کنم. در تمرین زیاد صحبت کرده بودیم و آخرین چیزی که قبل از ورود به زمین در شهر مونیخ، گفت این بود که 'موقع کرنر، یک جا نایست، سعی کن حرکت کنی و به تیر نزدیک برسی'. در دقیقه 43 بازی آن نگاه را از او دیدم؛ انگار که فقط من در استادیوم بودم یا این طور حس کردم. همین شد که خودم را به تیر شماره یک رساندم و گل زدم!
صحنه گل را تماشا کنید
هیچ وقت تسلیم نشوید کارل هاینتس رومنیگه؛ رئیس بایرن مونیخ 2013 |
در سال 2012 [بعد از آنکه بایرن در فاصله دو دقیقه تا پایان بازی، برتری مقابل چلسی از دست داد و در ضربات پنالتی بازنده شد]، به صورت هزاران طرفدار ناامید نگاه کردم و با خودم فکر کردم 'ماما میا، چی داره می شه؟' خیلی شوک بزرگی بود. چطور می توانستیم از آن خلاص شویم؟ خیلی ها منتظر بودند بشکنیم، متوقف شویم، ادامه ندهیم، ولی چنین رفتاری مسلما در قاموس بایرن مونیخ نمی گنجید. در طی تابستان، با یوپ هاینکس خیلی صحبت کردیم و در تماس های تلفنی ساعت 10 صبح در مورد مواردی که نیاز به تغییر دارد، بحث کردیم. نتیجه این شد که کام بک ورزشی سال را انجام دادیم.
داخل حوضچه بیفتید! پدی کرراند؛ منچستر یونایتد 1968 |
همه مطمئن بودند، بنفیکا را می شناختیم و می دانستیم چطور بازی می کنند. در هتل مان به نام آگام آماده و پرنشاط بودیم. هتل با پرده های سنتی و تخت های مخصوص اش، بیشتر شبیه عمارتی قدیمی بود. تنها مشکل مان برایان کید بود که یک روز کنار یکی از حوضچه های باتلاقی که در جاهای قدیمی می بینید، با یک قورباغه بازی می کرد. حتما می توانید حدس بزنید که داخل حوضچه افتاد و گل و لجن سبز همه جایش را گرفت. با این همه توانست در فینال گل بزند و ما هم قهرمان شدیم.
صحنه گل را تماشا کنید
سراغ گچ و تخته نروید پاکو خنتو؛ رئال مادرید 60-1955 |
هیچ وقت در رختکن تخته سیاه نداشتیم و در مورد حریفان مان هم صحبت نمی کردیم و همین مساله باعث می شد بازی ها را به نفع خودمان برگردانیم. بازیکنان مان نیاز به تدریس هیچ چیز نداشتند. در مقابل وقتی در 1962، چند جاسوس را برای شناخت بنفیکا فرستادیم، بازی را 5 به 3 واگذار کردیم. در روزهای حضور دی استفانو، فقط به ورزشگاه می آمدیم، لباس مان را می پوشیدیم و بازی مان را می کردیم.
از مربیانی استفاده کنید که بتوانند به تیم روحیه بدهند چزاره مالدینی؛ میلان 1963 |
داشتیم به پارکینگ ومبلی نزدیک می شدیم که سرمربی مان نرئو روکو ترس را در چشمان مان دید. بلند شد و فریاد کشید 'هر کس ترسیده لازم نکرده به خودش زحمت بده از اتوبوس پیاده شه'. بعد نشست و ادای آدم های ترسو را درآورد. همه شروع به خنده کردیم و استرس مان از بین رفت. هیچ کس نمی توانست مثل او به تیم روحیه بدهد.
توانایی هایتان را بشناسید سینیشا میهایلوویچ؛ ستاره سرخ بلگراد 1991 |
فکر می کنم مسابقه ما مقابل مارسی، کسل کننده ترین فینال تاریخ جام باشگاه های اروپا باشد. چند ساعت قبل از بازی، سرمربی مان، لیوپکو پتروویچ، جمع مان کرد و گفت 'اگه حمله کنیم، راه رو برای ضد حمله اونا باز می کنیم. وقتی توپ رو گرفتید، به اونا پس اشبدید.' و برای همین 120 دقیقه تمام را در زمین بدون تقریبا هیچ مالکیت توپی، گذراندیم. بازی به پنالتی کشید و در شرایطی که ما همه توپ هایمان را گل کردیم، مانوئل آموروس پنالتی اش را از دست داد.
شاید اگر با برنامه ای دیگر بازی را آغاز می کردیم، بازنده می شدیم. نه به خاطر اینکه آنها بهتر از ما بودند، ولی بیشتر برای اینکه بازیکنان شان تجربه بازی های بزرگ بیشتری نسبت به ما داشتند. تیم ما پر از بچه های 21، 22 و 23 ساله بود.
مروری بر 22 دوره گذشته لیگ قهرمانان اروپا
تمامی قهرمانان لیگ قهرمانان اروپا - جام باشگاه های اروپا
ادامه این مطلب را در روزهای آتی در طرفداری بخوانید...