اختصاصی طرفداری- چگونه می توان به ایتالیا ضربه زد؟ این سوال، احتمالا بهترین ماَمنی است که تغییرات انجام شده توسط مربی جدید را نسبت به مربی قبلی درتیم اسپانیا مشخص می سازد. تغییرات لوپتگی و کسب نتیجه یک-یک نسبت به دل بوسکه و شکست 2-0. اما بیشتر از نتیجه و تعداد گل ها، مسئله اصلی و تعیین کننده نحوه استفاده از تیکی تاکا برابر بازی پرواکتیو - قفل کننده آتزوری است. نحوه استفاده از بازی پاس - پاس برای ضربه زدن، ایجاد زخم کردن در بدنه کاتناچیو.
دل بوسکه برای ضربه زدن روی دو مورد تاکید ویژه داشت، تمرکز و دقت. پاس های متوالی، باز هم پاس های متوالی، پی درپی، جهت متمرکز شدن بر فضا و دقت جهت استفاده از تک موقعیت ها، زیرا تیکی تاکای وی مبتنی بررسیدن به موقعیت صددرصد بود. اما خوب این روش به اندازه ای برنده نبود که ایتالیا را زخمی کند، اصولا اگر شما برابر تیم های دیگر صد بارحمله می کنید تا به گل برسید، برابر ساختار بسته آتزوری این عدد باید دو برابر وحتی سه برابرشود، اما دل بوسکه می خواست کمتر از روال همیشه حمله کند و به جایش با تمرکز و دقت بالا کیفیت خلق موقعیت و تمام کنندگی موقعیت بازیکنانش را بالا ببرد. روشی که شکست خورد و دل بوسکه را خانه نشین نمود.
تغییر مربی برای تغییر عقاید. لوپتگی کاملا با قواعد جدیدی پنج شنبه شب برابر کاتناچیو بازی کرد. قواعدی با دو کلمه کلیدی؛ شتاب و قدرت. دو عاملی که کمبود آنها در نسخه قبلی تیکی تاکا کاملا مشهود بود. مربی جدید آنها را شارژ کرد. افزایش شتاب تیم هنگام حمله کردن. افزایش قدرت تیم هنگام دفاع کردن. البته چفت و بست این دو باهم در فازهای انتقال.
در بحث افزایش شتاب بازی، لوپتگی به میزان قابل توجهی روی نحوه و مسیر پاس های تیم، به عنوان مسئله مادر کارکرده است. به این صورت که با دادن آزادی حرکت در طول به بوسکتس و تلاش برای استفاده فعالانه از وی در بخش توسعه حمله، عملا حدود هشتاد درصد از پاس های روبه عقب زائد را از بین برده است و با جمع کردن گوش های تیم به داخل، احتمالات پاس طولی را نسبت به پاس عرضی چه در یک سوم میانی و چه دریک سوم هجومی افزایش داده است. این عامل در کنار حذف "استپ کردن" در مناطق متراکم حریف که برای ایتالیا عموما یک سوم دفاعی می باشد، باعث شده که تیم وقتی توپ را دارد به صورت مداوم و سریع در طول فعالیت کند و این یعنی ضربات مداوم و سریع و این یعنی بالا بردن آمار تعداد دفعات حمله تیم که برای ضربه زدن به کاتناچیو اصلی ترین پیش فرض است.
البته تلاش اسپانیای جدید برای ضربه زدن به بازی پرو اکتیو ضمیمه مکملی هم داشت. آنچه که با توجه به سبقه لوپتگی و یادگیری توتال فوتبال در مکتب کرایوف و پسران، قابل حدس بود. آنچه که نقطه عطف و عصای دست توتال فوتبال بود. بازی با قدرت بالا و فشار زیاد درفاز دفاع. بله اسپانیا تلاش می کرد که با انجام پرسینگ فعال و تمام زمین، تعداد دفعات توپگیری در زمین حریف را بالا ببرد و از این راه به ساختار دفاعی هنوز تشکیل نشده ایتالیا ضربه بزند. به همین دلیل بود که با توجه به اینکه تیم حملات سریع و ترکیبی انجام می داد و کوستا مهاجمی برای این نوع بازی نیست ولی به عنوان نفر اصلی درترکیب بود، چون با خصوصیت درگیرشوندگی که داشت روحیه پرسینگ تیم را بالا می برد و مداوم فشار را روی خط های عقب حریف اعمال می نمود. این مسئله همچنین در بعضی از سانس های بازی، باعث تشکیل چند موج حمله پشت سر هم به وسیله فشار آوردن و توپ دوم را گرفتن می شد و نهایت شدت را به وجود می آورد، نهایت شدتی که نتیجه نهایی حملات سریع پی درپی و پرسینگ پرفشار می شد، نهایت شدتی که همان مقصود اصلی لوپتگی از اعمال دستورات توتال فوتبالی در تیکی تاکا بود.
چرا مقصود اصلی؟ چون برای ضربه زدن به کاتناچیو، باید مانند خودشان رفتار کرد. ادغام دفاع و حمله در هم و فشار و فشار و فشار تا جایی که پیوستگی آنها باعث رساندن شدت به نهایت خود شود، حریف فشرده تر و فشرده تر و فشرده تر شود، خفه شدن فضا، قفل شدن و حالا باز هم فشار تا ضربه منجر به گل شود.
در واقع تفاوت نیز همین است، دل بوسکه می خواست با پاس های پرتعداد، ساختار جمع شده ایتالیا را در لحظه ای باز کند و ضربه صددرصدی را بزند. فرم سنتی قضیه. حالا لوپتگی از فرم مدرن قضیه بهره می گیرد؛ ایتالیا می خواهد جمع شود، خوب باشد جمع شود، اتفاقا به آنها کمک هم می کنی، فشار مستقیم می آوری تا جمع تر شود، فشار مستقیم تر، جمع تر و جمع تر و جمع تر تا وقتی حریف به خاطر تنگی نفس بمیرد. تو آنها را مجبور به خودکشی می کنی، اما با روش محبوب خودشان، با " قفل کردن" .
خوب بله لوپتگی نتوانست پنج شنبه شب مفاهیمش را به طور کامل پیاده کند و برنده شود، اما آیا می توان از تکه های کوچک کیک خوشمزه ای که تدارک دید لذت نبرد؟