اختصاصی طرفداری- پنجاه و نه درصد مالکیت توپ. بیست و سه شوت. نود درصد دقت پاس. هفده کرنر و سی و دو تا هم سانتر ناقابل برای رئال مادرید. اما فقط یک گل برای رئال مادرید. چرا فقط یک گل؟ آیا مشکل "حمله نکردن" است؟ خوب با توجه به آمار بالا باید گفت نه، اصلا. مسئله رئال برابر ساختار دفاعی ویارئال پیشروی و جلو بردن توپ نبود، بلکه نکته مهم،"مسئله عبور کردن از حریف" بود. عبور از حریف به عنوان اصلی ویژه تر و حیاتی تر از رد کردن توپ، فرستادن توپ، ارسال توپ، حرکت کردن به جلو و امثالهم. عبور از حریف برای تبدیل تاثیر کمی این پارامترها به تاثیر کیفی. عبور از حریف به عنوان انقطاع کمیت و کیفیت برای حملات رئالی ها برابر زیردریاییها.
مشکل " عبور " رئال را در این بازی از دو جنبه می توان بررسی کرد؛ عبور از جنبه کل به شکل عبور از نفر حریف، عبور از خط حریف، عبور از تیم حریف و عبور از جنبه تاکتیک به شکل چگونه عبور کردن، چگونه مانند ایجاد مثلث جلوی خط دفاع؟ چگونه مانند عرض دادن به توپ پشت محوطه جریمه؟ مبحث قابل ذکر اینجاست که وقتی از مشکل عبور در رفتارهای حمله ای رئال برابر ویارئال صحبت می شود " عدم عبور کردن" مطرح نیست، بلکه " عدم فهم صحیح از عبور کاربردی" آن مسئله ای است که معضل گل نزدن را برای شاگردان زیدان در این بازی به وجود آورد. عدم فهم صحیح از عبور کاربردی؟ چطور؟
بیایید روند انجام یک حمله معمولی از ساخت تا اتمام، توسط رئال در بازی برابر ویارئال را مورد تحلیل قرار دهیم تا " عبور کردن یا نکردن " را مشاهده کنیم: توپ در اختیار یکی از مدافعان آخر در زمین خودی. یک پاس مورب کوتاه برای تونی کروس که در این بازی باید کل عرض جلوی خط دفاعی را در فاز حمله پشتیبانی کند، چرا؟ به علت عدم حضور مودریچ در ترکیب تیم که همواره در بخش طراحی حمله عقب نشینی می کند و هم عرض هافبک دفاعی با تمایل به سمت راست بازی می کند، امری که به علت توان بالای لوکا در قطع حملات حریف اتفاق می افتد و باعث آزادی دادن به کروس جهت جلو رفتن و قرارگرفتن خود مودریچ پشت خط حمله تیم صورت می پذیرد. به هر جهت نبود مودریچ در این بازی یک پاس عرضی همیشگی در زمین تیم را کم کرده و باعث می شد که کروس توپ را برای یکی از دو طراح تهاجمی جلوی خود ارسال کند. در این مرحله، حرکت نهایی حمله به دو صورت شکل می گرفت. پاس بلند در عمق برای یکی از مهاجمان. پاس به بک های کناری نفوذ کرده و ارسال توپ روی دروازه توسط آنها برای مهاجمان. البته تمام این موارد وقتی اتفاق می افتاد که پاس مستقیم به مهاجمان توسط خود راموس یا کروس ارسال نشده باشد.
خوب اینجا ما حمله کردن را می بینیم، اما عبور کردن چه؟ بله باید گفت که عبور کردن نیز قابل مشاهده است اما اینجاست که عدم فهم صحیح از عبور کاربردی در حملات آنها که مدام به در بسته می خورد موضوع بحث می شود. در واقع به شکل درست آن باید گفت " عبور کاذب " . آنچه که صورت می گرفت عبور توپ از چند نفر حریف و چند خط حریف بود اما فقط عبور توپ، نه عبور چند نفر از تیم خودی، نه عبور چند خط از تیم خودی. مسئله ای که موجب می شد اولا عمل افزایش نفرات در منطقه تهاجمی توسط خطوط عقب تر کند و ضعیف و ناچیز صورت بگیرد و دوما تمام بار " عبور صحیح " به گردن مهاجمان تیم بیفتد که در عادی ترین موارد آنها سه نفر بودند، مدافعان شش نفر.
چند بار در نیمه اول مهاجمان توانستند وظیفه عبور را به درستی انجام دهند؟ کمتر از دو بار. چند بار رئالی ها در نیمه اول با برتری عددی که شاخصه مهم عبور است در یک سوم هجومی دیده شدند؟ صفر بار. علاوه بر اینکه تیم زیدان مشکل عبور از نوع کل را دارا بود، در بحث انجام بازی برای رسیدن به عبور از نوع تاکتیک نیز، به علت افراط بی رویه در اکثر صحنه ها با بازی طولی، دچار مشکل بود. بله می توان با استنباط از اکثریت حمله های نیمه اول رئال مادرید برابر ویارئال ادعا کرد که در تیم زیدان تاکتیک از بازیکنان سریعتر طراحی شده است و به همین علت هرگز نسبت به حرکت طولی توپ، ایستگاه های عمقی بین خطوط شکل نمی گرفت و خوب با توجه به اینکه عبور نیز توسط خطوط یا نفرات برای رسیدن به خطوط یا نفرات جلو هم انجام نمی گرفت پس در تمام نیمه اول، رئالی بود و حمله کردنی و آب در هاون کوبیدنی.
اوضاع در نیمه دوم کمی بهتر شد؛ زیرا زیدان پی برد که اشتباه مرگباری است اگر هر سه تا مهاجمش در نقش سرویس گیرنده بازی کنند، به همین علت بنزما را مقداری عقب تر برد و از وی به عنوان سرویس دهنده استفاده نمود. این تغییر به طور مستقیم دو موقعیت گل بالای هشتاد درصد را برای بیل و رونالدو فراهم کرد، هر دو هم با پاس بنزما از چند متر عقب تر. اما همچنان " مسئله عبور " به عنوان مسئله اصلی تیم پابرجا بود، ضمن اینکه بیرون آمدن مارسلو نیز عملا فانتزی تیم برای عبور و سرعت تیم برای وفق با پاس های طولی را تا حدودی کاهش داد. در واقع باید گفت که همچنان زیدان از پس حل مشکل عبور تیم برنیامده بود، همچنان نزدیکی خط هافبک به خط دفاع ویارئال و در مقابلش عدم توانایی کواچیچ و هامس برای ایجاد یک حفره.
آنچه که در نهایت بهتر از همه چیز گویای کار است آمار پایان بازی است؛ رئال با اتوبوسی پر از تکنیکی های خوش استیل فقط پنج دریبل موفق را به ثبت رسانده بود و البته از آن مهمتر این پرسش است: چگونه تیمی با ارسال هفتاد و هشت درصد پاس هایش در طول و با نود درصد دقت در انجام این کار، موفق به گل زدن در جریان بازی نمی شود؟ خوب آیا غیر از این است که این پاس ها درگیر " مسئله عبور صحیح " بوده اند؟