طرفداری- آرتورو ویدال در ضربات پنالتی فینال کوپا آمریکای 2015 میان آرژانتین و شیلی با پنالتی به سمت راست دروازه سرخیو رومرو موفق به گل کردن ضربه اش شد. درست یک سال بعد و در فینال کوپا آمریکای 2016، او ضربه اش را به سمت چپ رومرو زد که دروازه بان آرژانتین به راحتی توپ او را مهار کرد. حالا نوبت لیونل مسی بود که پشت نخستین ضربه آرژانتین قرار گیرد. او بر خلاف ویدال مسیر ضربه اش را نسبت به یک سال قبل تغییر نداد و باز هم سمت چپ کلودیو براوو را هدف قرار داد اما توپش با اختلاف راهی اوت شد تا شیلی در پایان بتواند طی 2 سال، 2 قهرمانی در تاریخش در مسابقات کوپا آمریکا بیاورد.
این سومین شکست آرژانتین طی سه سال قبلی محسوب می شد. جایی که آن ها جام جهانی 2014 را به آلمان در فینال باختند و شکست در دو ضربات پنالتی را دو کوپا آمریکا پذیرفتند. گرماگرم شکست سوم، لیونل مسی، تصمیمی جنجالی گرفت و بازنشستگی خود از تیم ملی را بعد از فینال کوپا 2016 اعلام کرد. او طی مصاحبه ای اذعان داشت:
این هم از این! من به سختی جنگیدم. این چهارمین فینالی است که با تیم ملی در آن شکست می خورم. بیشتر از هر کسی دیگر دوست داشتم به قهرمانی برسیم اما به نظر قرار نیست این اتفاق تا وقتی من هستم رخ دهد.
این ها جملاتی کاملا احساسی بود که مسی در مصاحبه پس از اعلام بازنشستگی اش به زبان آورد.
دیگو مارادونا، بزرگترین اسطوره فوتبال آرژانتین پیش از کوپا آمریکا 2016 با انتقاد از مسی در بیانیه ای به عدم رهبری او پرداخته بود و در مصاحبه ای قبل از فینال همان مسابقات گفته بود:
مسی و بازیکنان آرژانتین در صورتی که نتوانند امشب قهرمان شوند نباید به خانه باز گردند.
به هر حال و فارق از آنچه که قرار بود رخ دهد خیلی زود تلقی می شد که مسی در 29 سالگی و جایی که حداقل دو تا سه سال دیگر می تواند در اوج فوتبالش باشد با شرمندگی از یک شکست پیراهن تیم ملی آرژانتین را کنار بگذارد.
پس از رخداد شکست در فینال کوپا 2016، مارادونا با تغییرِ صحبت قبلی خود با اظهار درک احساسات و شرایط مسی در گفتگو با روزنامه لا ناسیون کشورش گفت:
مسی باید به تیم ملی برگردد. او تجارب خوبی بدست آورده است و هنوز چیز های زیادی برای ارائه دارد. وی می تواند با صرفه نظر از تصمیمش فاتح جام جهانی آینده شود.
کلمات جدیدی که دیگو مارادونا از سر دلسوزی به زبان می آورد، بیان کننده قبول چیزی بود که برای مسی پیش آمده است.
سر دیگر ماجرا تغییرات در راس مدیریت فوتبال آرژانتین و تغییر سرمربی تیم بود. ادگاردو بائوزا که با جانشینی تاتا مارتینو هدایت تیم ملی را بر عهده گرفته بود در اولین اقدام با سفر به بارسلونا سعی خود را در راضی کردن مسی به بازگشت به تیم ملی به کار گرفت. مسی در این باره صحبت های جدیدی انجام داد و با پذیرش درخواست بائوزا از بازگشتش به تیم ملی پرده برداشت:
تصمیم بازنشستگی ام از تیم ملی احساسی نبود، بلکه اصلی ترین دلیل از دست دادن 4 جام با کشورم در فینال ها بود.
مارادونا اما به جای خوشحالی از تصمیم بازگشت مسی مجددا علیه فوق ستاره آرژانتینی بارسلونا موضع گرفت و در خصوص بازنشستگی کوتاه و ناسرانجام مسی خاطرنشان کرد:
من فکر می کنم این سناریوی رفت و آمد تنها برای گول زدن و نادیده گرفتن رسانه ها و مردم ترتیب داده شد تا از انتقادات و ضعف ها چشم پوشی شود.
دادن بیانیه های متناقص این چنینی از سوی مارادونا چیز جدید و نویی نیست. ولی بیایید از خودمان بپرسیم دیگو چرا آن حرف ها را زد؟ ما قاضی یا هیئت منصفه نیستیم و قصدمان داوری نیست اما چه کسی می تواند مدعی شود مسی به اندازه مارادونا برای تیم ملی و رساندن به 4 فینال تاثیرگذار نبوده است؟ ابتدا باید به نقش او توجه کنیم؛ او یک فوتبالیست و انسان است نه سیاستمداری خبره! با توجه به موضوع اصلی داستان بزرگترین خلاف او می تواند استفاده از توانایی ها و به رخ کشیدن استعداد ذاتی اش در فوتبال باشد. به عنوان یک فوتبالیست، نمایش مارادونا عمدتا جذابیت داشت. اگرچه او هم روزهای بد را در زندگی ورزشی اش تجربه کرده، بخصوص در برهه ای که با شکستن رکورد نقل و انتقالات جذب بارسلونا شد و پس از دو فصل با برآورده نکردن انتظارات از این تیم جدا شد. یا مثالی دیگر اینکه هنگام ترک اعتیاد خود نیاز به آموزش هایی داشت که مورد حمایت طیف گسترده ای قرار گرفت تا به او روحیه دهند اما خودش همچین کاری را در حق مسی انجام نداد. او حتی در زمان بازی خود ناسازگاری هایی با اطرافیانش از جمله کارلوس بیلاردو پس از فتح جام جهانی 1986 داشت. آخرین تقلای وی در سویا و طی سال 1992 بود که تلاش های ناامید کننده ای برای بازگشت به سطح اول فوتبال انجام داد و بخاطر مصرف کوکائین با محرومیت مواجه شد.
در زمینه شخصیت و بُعد انسانی بدون تعصب نمی توان مارادونا را با لئو مسی مقایسه کرد. مسی نمونه بارز یک نابغه در بالاترین سطح فوتبال است که همواره در چند سال گذشته از حاشیه و نقاط سیاهی به دور بوده است. این ظالمانه است که اگر بخواهیم او را بابت شکست با تیم ملی کشورش در 4 فینال و یک رفت و آمد کوتاه احساسی، سرزنش کنیم.
حتی خود مارادونا نیز تا ساعاتی بعد از شکست در فینال جام جهانی 1990 برابر آلمان غربی از احساسات فراوان دست از گریه کردن بر نمی داشت. تصویری که بی شباهت با اشک ریختن مسی پس از سه فینال جام جهانی 2014، و دو کوپا آمریکای 2015 و 16 نیست.
مارادونا در زمان مربیگری خود نیز دست از جنجال و تصمیمات حاشیه ای بر نمی داشت. او که سال 2008 هدایت آلی سلسته را بر عهده گرفته بود با صرف نظر از نام خاویر زانتی و بزرگان دیگر تیم، خاویر ماسکرانوی 25 ساله را کاپیتان اول تیمش معرفی کرد و در کنفرانس خبری پیش از جام جهانی 2010 گفت:
من می خواهم ماسکرانو کاپیتان تیمم باشد، چون اعتقاد دارم تنها بازیکن تیم است که به جوانی و زمان حضورم در تیم شباهت دارد و برای آن عرق می ریزد.
تیم او در جام جهانی 2010 به دلیل تصمیم گیری نادرستش که فاقد یک مدیر و رهبر بود، با یک شکست تحقیر آمیز برابر آلمان با جام وداع کرد. درگیری میان او و مسی طی دوران مربیگری مارادونا در تیم ملی دیده نشد، همانطور که آتش این ناکامی در آن زمان به دلیل عدم حضور یک مارادونای منتقد دیگر، دامن دیگو را نگرفت!
هرچه که بوده گذشته. با صرف نظر از بیانیه های تکراری و ضد و نقیض مارادونا اکنون مسی با حمایت ادگاردو بائوزا به تیم ملی بازگشته و علیرغم درد مصدومیتی که او را شکنجه می داد تیم را با رهبری خود در یکی از مهمترین بازی های مسیر مقدماتی صعود به جام جهانی 2018 به برتری برابر اروگوئه ی مدعی رسانده است.
*به نقل از گلدن تایمز با اندکی دخل و تصرف