طرفداری- پس از آن بازی تاریخی آرژانتین و نیجریه در جام جهانی 1994، اتفاقی تلخ و هولناک برای فوتبال آرژانتین افتاد و خبر دوپینگ دیگو مارادونا اسطوره ای همه دنیا را تکان داد. مارادونا از جام جهانی 94 بیرون انداخته شد و آرژانتین که کاپیتان بزرگ و مادرزاد خود را از دست داده بود، همچون طفلی یتیم و بی روحیه در سایه آن اتفاق تلخ، به بدترین شکل ممکن از گردونه مسابقات حذف شد. مارادونا پس از سپری کردن دوران محرومیت و با پیراهن باشگاه محبوب خود یعنی بوکا جونیورز در یک روز باشکوه و با چشمانی گریان از دنیای فوتبال خداحافظی کرد.
تیم ملی آرژانتین پس از شوک بزرگ از دست دادن مارادونا که همه هویت آن تیم در دو دهه 80 و 90 میلادی بود، همواره برای تجدید روحیه و ساختن یک نسل جدید تلاش می کرد. وقتی در تیم ملی هر کشوری یک بازیکن بزرگ خداحافظی می کند، به طور طبیعی در جامعه فوتبال آن کشور، به دنبال چهره های جایگزین می گردند. برای درک بهتر این واقعیت، اگر به کشور خودمان مراجعه کنیم، پس از خداحافظی علی دایی ، تا مدتی دنبال جایگزینی برای او یا به عبارت دیگر، «علی دایی جدید» بودیم یا در کشور عربستان وقتی سامی الجابر کفش هایش را آویخت، تا مدتی به دنبال یک «سامی الجابر جدید» می گشتند. در آرژانتین نیز چنین اتفاقی افتاد و تا چند سال، هر بازیکن مستعدی که اندک شباهتی به مارادونا داشت، به سرعت لقب «مارادونای جدید» یا «دیگوی جدید» را می گرفت. حال بگذریم که تا دلتان بخواهد، انواع مارادوناهای منطقه ای هم داشتیم، مثل «مارادونای بالکان»، «مارادونا صحرا»، «مارادونای آسیا» و ...
اما در تیم ملی آرژانتین پس از خداحافظی ماردونا و از اواخر دهه 90 میلادی به بعد، حداقل 6 بازیکن ظهور کردند که به آنها لقب «مارادونای جدید» داده شد. هیچ کدام آن ها نه تنها بازیکنان بدی محسوب نمی شدند، بلکه بر عکس، بسیار با استعداد و تکنیکی و یک ستاره به معنای واقعی کلمه بودند. چه کسی می تواند توانایی و تکنیک ناب آریل اورتگا، مارسلو گایاردو، پابلو آیمار، خاویر ساویولا و خوان رومان ریکلمه را انکار نماید؟ اما برچسب «مارادونای جدید» یا «مارادونای ثانی» هرگز به نام آنها نچسبید و هر کاری می کردند، این برچسب می افتاد!
آخرین بازیکنی که چنین لقبی به وی تعلق گرفت، لیونل مسی بود که حکایتی متفاوت با آن 5 مارادونای جدید داشت. جان کلام اینکه، مارادوناهای جدید هرگز مارادونا نشدند و تاریخ به همه نشان داد که مارادونا فقط یکی است و بس. آخرین «مارادونای جدید» هم که خودش شد «لیونل مسی» و به اندازه ای بزرگ شد که حالا پس از خداحافظی دردناک با تیم ملی آرژانتین، شاید از این به بعد، همه به دنبال «مسی جدید» باشند. از الان هم بهتر است همه ما بدانیم که دیگر «مسی جدید» ظهور نخواهد کرد همان طور که «مارادونای جدید» ظهور نکرد، همان طور که «علی دایی جدید» و «سامی الجابر جدید» نیامد. نوابغ اگر کپی برابر اصل داشتند که دیگر نابغه نمی شدند. پس بهتر است دست از این قضاوت های عجولانه برداشته و از خود مارادونای اصلی، دایی اصلی و مسی اصلی لذت ببریم. اما هدف از نگارش این مقدمه فقط مروری به گذشته ها بود و این که به شما بگوییم چرا این به اصطلاح مارادوناهای جدید آرژانتینی، مارادونا نشدند.
آریل اورتگا
او در سه جام جهانی عضو تیم ملی آرژانتین بود و حتی در اواخر دوران حضور مارادونا در تیم ملی، کنارش بازی کرد و با این که همه کاره تیم ملی در جام جهانی 98 بود، هرگز به حد و اندازه مارادونا نرسید. شاید بزرگ ترین افتخار اورتگا با تیم ملی، رسیدن به فینال المپیک 1996 آتلانتا باشد هر چند که با شکستی تلخ برای آرژانتین مقابل نیجریه جو بونفرر همراه شد. اورتگا هرگز در تیم ملی به یک رهبر تأثیرگذار تبدیل نشد و حتی در فوتبال باشگاهی نیز به جز دو دوره حضور موفق در ریورپلاته، به توفیقی بزرگی نرسید. اورتگا در 4 باشگاه مطرح اروپایی یعنی والنسیا، سمپدوریا، پارما و فنرباحچه فقط یک فصل دوام آورد و در دومین مقطع حضورش در ریورپلاته، به 3 باشگاه کوچک قرض داده شد!
درگیری های حقوقی او با فنرباحچه نیز به جز یک محرومیت 4 ماهه و جریمه نقدی هیچ عایدی برای اورتگا نداشت. حتی دیگو سیمئونه همبازی سابق و مربی وی در ریورپلاته، به علت مصرف بیش از حد الکل و غیبت های ناشی از آن در تمرینات ریورپلاته، آریل اورتگا را از این تیم کنار گذاشت. او هفته ای دو بار برای ترک الکل، به یک کمپ تخصصی در شیلی می رفت و 4 سال قبل با پیراهن یک باشگاه شیلیایی از دنیای فوتبال خداحافظی کرد. اورتگا از جنس فوتبال ناب و نیمه فانتزی فوتبال آمریکای لاتین بود اما او کجا و مارادونا کجا؟
مارسلو گایاردو
او نیز همچون اورتگا محصول باشگاه ریورپلاته بود و یک بازیکن ریزنقش، تکنیکی، فانتزی محسوب می شد. گایاردو که چهره ای دلنشین، چشم نواز و کودکانه داشت، به همان اندازه نیز فوتبالی چشم نواز را ارائه می داد. حتی به دلیل همین چهره اش، به او لقب «ال مونیِکو یا عروسک» داده شد. گایاردو پس از درخشش در ریورپلاته، به تیم موناکو پیوست و دو سال اول حضورش در موناکو دوران موفق بود. زوج گایاردو-لودویک ژیلی در لیگ فرانسه درخشیدند و گایاردو به همراه آن تیم رؤیایی و پر ستاره موناکو به قهرمانی لیگ فرانسه دست یافت اما در سومین سال حضورش در این تیم و به علت اختلاف با دیده دشام سرمربی موناکو، به تدریج نیمکت نشین شده و به شدت افت کرد و پس از دو سال حاشیه نشین شدن در موناکو، به ریورپلاته برگشت ولی هرگز آن گایاردوی سابق نشد و حتی پس از بازگشت به لیگ فرانسه و پوشیدن پیراهن پاریس سن ژرمن نیز توفیق خاصی به دست نیاورد.
گایاردو در دو جام جهانی برای تیم ملی آرژانتین به میدان رفت و علی رغم استعداد نابی که داشت، هرگز تبدیل به یک بازیکن تأثیرگذار در تیم ملی نشد. بازیکنی که یک روز به دلیل توانایی های تکنیکی و زدن ضربانت ایستگاهی شهرت داشت، در عرصه مربیگری به توفیقات زیادی رسید و در حال حاضر سرمربی ریورپلاته بوده و پسرش نیز یک بازیکن بسیار مستعد است. می توان پس از دیگو سیمئونه، از گایاردو به عنوان دومین مربی موفق از میان آن نسل بازیکنان تیم ملی آرژانتین نام برد ولی به عنوان بازیکن، او کجا و مارادونا کجا؟
پابلو آیمار
بازیکنی که وقتی پا به توپ می شد، چشم ها را جادو می کرد. هم خوب دریبل می زد، هم خوب پاس می داد و هم یک بازیساز یا پلی میکر تمام عیار بود. به دلیل همین توانایی ها، به آیمار القابی همچون «ال پایاسو» و «ال ماگو» داده شد و حتی لیونل مسی در دوران جوانی از آیمار به عنوان الگوی خود نام می برد. جالب این که آیمار نیز محصول باشگاه ریورپلاته بود و طی 10 سال حضور در تیم ملی آرژانتین، در دو جام جهانی و چند کوپا آمریکا به میدان رفت هر چند که هرگز در تیم ملی به اندازه تیم های باشگاهی خود توفیق نیافت. پابلو آیمار بر خلاف چند بازیکن دیگری که نام بردیم، در فوتبال اروپا دوران خوبی را سپری کرد به ویژه با پیراهن والنسیا تحت هدایت رافا بنیتز و سپس بنفیکا. حتی مارادونا در آن هنگام گفته بود که فقط یک بازیکن وجود دارد که بابت تماشای بازی اش، حاضر به پرداخت پول بلیت می باشد و آن بازیکن کسی نیست جز آیمار!
آیمار در بنفیکا با ساویولا یک زوج جالب را ساختند و قهرمان لیگ پرتغال شدند اما از بازیکنی در حد آیمار انتظار می رفت که در لیگ های بزرگ تر بدرخشد که نشد. او پس از یک فصل نا موفق در لیگ مالزی و با انجام یک بازی برای ریورپلات، از فوتبال خداحافظی کرد. می توان گفت که آیمار به حق واقعی خود در فوتبال نرسید و مصدومیت های پیاپی باعث هدر رفتن استعدادهای ناب او شد. به هر حال، نشد که او یک مارادونا بشود. او کجا و مارادونا کجا؟
خاویر ساویولا
سرعت، تکنیک، دریبل زنی و گلزنی، همه را با هم یک جا داشت و به دلیل چهره اش، لقب «ال کونِخو یا خرگوش» را گرفت. وقتی در جام جهانی جوانان در سال 2001 درخشید، همگان از او به عنوان یک نابغه و مارادونای جدید فوتبال آرژانتین نام می بردند. عجیب این که ساویولا نیز محصول باشگاه ریورپلات بود و پس از مطرح شدن در این تیم، پیراهن بارسلونا را پوشید. ساویولا 7 سال در تیم آرژانتین بازی کرد و در یک جام جهانی، یک کوپا آمریکا و یک المپیک، پیراهن آرژانتین را پوشید و مدال طلای المپیک 2004 را به دست آورد اما حضور او در بارسلونا یک قمار بزرگ بود و در نهایت نیز با توفیق چندانی همراه نشد.
او یکی از معدود بازیکنان تاریخ فوتبال است که به طور مستقیم از بارسلونا به رئال مادرید پیوست ولی دوران حضورش در رئال حتی بدتر از بارسلونا بود. ساویولا پس از جدایی زودهنگام از رئال مادرید، سه سال خوب را در کنار آیمار در تیم بنفیکا سپری نمود و حتی پیراهن مالاگا، المپیاکوس و هلاس ورونا را هم پوشید اما در هیچ کدام از این تیم ها به اندازه نام و نشان خود، ندرخشید و در ابتدای سال 2016 با پیراهن ریورپلاته از دنیای فوتبال خداحافظی کرد. ساویولا هرگز در تیم ملی بزرگسالان آرژانتین به یک ستاره تمام عیار تبدیل نشد. به راستی، او کجا و مارادونا کجا؟
خوان رومان ریکلمه
یک پاسور با هوش، یک بازیساز نخبه و استاد مسلم ضربات ایستگاهی. شاید هیچ بازیکنی به اندازه ریکلمه با مارادونا مقایسه نشد. او 11 سال عضو تیم ملی آرژانتین بود و به عنوان کاپیتان آرژانتین به مدال طلای المپیک 2008 دست یافت ولی فقط در یک جام جهانی به میدان رفت و در 2 دوره کوپا آمریکا نیز پیراهن آرژانتین را پوشید. بر خلاف سایر ستاره هایی که نام بردیم، ریکلمه محصول باشگاه بوکا جونیورز و در واقع کشف بزرگ دکتر کارلوس بیلاردو بود.
ریکلمه 6 سال موفق را در بوکا سپری کرد و به راستی که همچون مارادونا، دل هواداران پر شور بوکا را ربود اما نیوکمپ، یعنی همان قلعه جهنمی مارادوناهای جدید، انتظارش را می کشید. او به بارسلونا رفت و همه دردسرهای ریکلمه از آن هنگام شروع شد. به محض پوشیدن پیراهن آبی و اناری، خبری فاش شد که کریستین برادر ریکلمه، ربوده شده و بعدها خوان رومان ریکلمه طی یک مصاحبه گفت که دلیل جدایی اش از بوکا، همین مسئله بوده است. البته او با پرداخت خون بهاء، برادرش را نجات داد. ریکلمه در بارسلونا روابطی سرد با فن خال داشت و این مربی هلندی از او به عنوان یک «خرید سیاسی» نام می برد و ریکلمه را تبدیل به یک نیمکت نشین محض کرد.
فصل بعد که رونالدینیو به نیوکمپ رفت، به علت تجاوز تعداد بازیکنان غیر اروپایی بارسلونا از حد مجاز، ریکلمه به ویارئال قرض داده شد و در نهایت، 4 سال در جمع «زیردریایی های زرد» باقی ماند. بهترین دوران فوتبال ریکلمه در همین ویارئال سپری شد اما اختلافات بین او و باشگاه در سال 2007 منجر به جدایی اش از ویارئال و بازگشت به بوکا گردید. دومین مقطع حضور ریکلمه در بوکا، 6 سال به طول انجامید که دوران باشکوهی بود اما خداحافظی زودهنگام او با تیم ملی آرژانتین در سال 2008، یکی از عجیب ترین تصمیماتش تلقی می شود. ریکلمه اخلاق عجیبی داشت و کمتر کسی لبخندهای او در زمین فوتبال را دید که حتی همین هم تبدیل به یک سوژه در دوران حضور او در ویارئال شد. وقتی در سال 2015 به آسونسیون پاراگوئه رفت تا پیراهن تیم چرو پورتنو را بر تن نماید، ناگهان در همان جا برای همیشه از دنیای فوتبال خداحافظی کرد. او «اشبه به» مارادونا بود اما هرگز نتوانست به اندازه دیگو در تیم ملی موفق باشد. با کمی شک و تردید باید گفت، او کجا و مارادونا کجا؟
لیونل مسی
آخرین بازیکنی که لقب «مارادونای جدید» به وی سنجاق شد، لیونل مسی بود. او برای مارادونا شدن همه چیز داشت، هم گل قرن مارادونا به انگلیس را در بازی مقابل ختافه شبیه سازی کرد و هم دست خدای مارادونا را در مقابل اسپانیول. مرکز ثقل بدن مسی و مارادونا به علت پای کوتاهی که دارند، در نقطه پایین تری قرار داشته و همین باعث تغییر جهت سریع تر آنها می گردد و به آنها کمک می کند تا از تکل مدافعان حریف بگریزند و استارت های انفجاری را در کوتاه ترین زمان ممکن اجرا کنند.
علاوه بر این که هم مسی و هم مارادونا در اولین بازی ملی خود در مقابل مجارستان قرار گرفتند و هر دو در فینال جام جهانی به آلمان با نتیجه 1-0 باختند، سایر شباهت های آنها عبارتند از:
تسلط آنها بر روی توپ هنگام دریبل های سرعتی، پوشیدن پیراهن بارسلونا، پوشیدن پیراهن آرژانتین، پوشیدن شماره 10 در تیم ملی، بستن بازوبند کاپیتانی تیم ملی، چپ پا بودن، قدرت پاسکاری، دریبل زنی، دید، هوش، تمام کنندگی، بازیسازی، توانایی در زدن ضربات آزاد، توانایی در گرفتن پنالتی از حریف، قدرت حمل توپ و پست بازی در تیم ملی آرژانتین، فتح توپ طلا به عنوان بازیکن برتر جام جهانی 1986 و 2014، فتح توپ طلا در هر دو جام جهانی جوانان و بزرگسالان
همچنین، هر دو در طول یک تورنمنت موفق به اجرای بیشترین تعداد دریبل حین دویدن شده اند و هر دو در راه رسیدن به فینال جام جهانی، تیم ملی بلژیک را حذف کرده اند. شادمانی گل مسی در مقابل بوسنی در جام جهانی 2014 نیز با شادی پس از گل مارادونا مقابل یونان در جام جهانی 1994 مقایسه شد. علی رغم این همه شباهت، باید گفت که حتی مقایسه مسی و مارادونا هم چندان درست نیست ولی مسی تنها بازیکن آرژانتینی تا اینجای تاریخ می باشد که توانسته به تراز مارادونا برسد.
در پایان باید گفت که فقط این 6 بازیکن نبودند که با مارادونا مقایسه شدند. سایر «مارادوناهای» مارادونا نشده عبارتند از:
دیگو لاتوره، فرانکو دی سانتو، آندرس دی آلساندرو، کارلوس مارینِیی، کارلوس توز، سرخیو آگوئرو و ازکوئیل لاوتزی!
شاید هم دیگر « عصر جستجوی مارادونای جدید» همچون «عصر جویندگان طلا» به پایان رسیده و اکنون پس از خداحافظی لیونل مسی، نوبت آغاز «عصر مسی جدید» باشد! البته شاید!