وینگر، وینگر، وینگر؛ مسئله این است
در طول تاریخ یونایتد مملوء از وینگر های کلاسیک و بزرگی بوده است. از رایان گیگز و دیوید بکام گرفته تا کریستیانو رونالدو. بر کمتر کسی این مسئله پوشیده است که بخش اعظمی از فلسفه ی تاکتیکی بونایتد در وینگر های این تیم خلاصه می شود. فلسفه ی سیستم 2-4-4 مورد علاقه ی سر آلکس هم دقیقا همین بوده است، وجود بازیکنانی در کناره های زمین که بتوانند نفوذ کنند، سانتر کنند و برای مهاجمان هدف خلق موقعیت کنند.
یونایتد هیچ گاه شبیه تیمی مثل بارسلونا نبوده است. بازیکنان کناری در طول تاریخ از مهم ترین ارکان یونایتد بوده اند و مادامی که تیم با سیستم 2-4-4 بازی کند بدون این رکن، کار حقیقتا دشوار می شود. دیوید مویس نیز آن چنان دست به این فلسفه و دست به این سیستم نزد. 2-4-4 سیستمی است که در اکثر بازی های یونایتد به کار گرفته شده است اما به هیچ وجه آن کارایی را نداشته و علت آن هم کاملا مشخص است: عدم آمادگی بازیکنانی مثل نانی، والنسیا و یانگ عملا منچستر را در کناره ها خلع سلاح کرده است.
یانگ در این فصل مهم ترین کارش«دایو» کردن بوده است! نانی با استاندارد های گذشته ی خودش کیلومتر ها فاصله دارد و والنسیا نیز چیزی بیشتر از یک عملکرد متوسط از خود ارائه نکرده است. در این شرایط اما مویس اعتقاد خاصی به استفاده از همین بازیکنان دارد. روزی که ویلفرد زاها به یونایتد پیوست بسیاری خبر از تولد رونالدویی دیگر داده بودند. عملکرد زاها در تور پیش فصل نیز بسیار امیدوار کننده بود اما مویس در عین ناباوری هیچ گاه به او اعتماد نکرد. قرض دادن او در ژانویه به تیمی دیگر نیز از آن کارهایی است که شاید فقط از مویس بر آید!
عدنان یانوزای دیگر پدیده ی یونایتد نیز که چشمان بسیاری را به خود خیره کرده است علی رغم درخشش قابل قبول در بازی هایی که به او فرصت داده شده، هنوز هم تنها یک «پلن بی» برای مویس محسوب می شود. کافی است عملکرد یانوزای و نانی را در بازی با اورتون با یکدیگر مقایسه کنید، این مسئله خود گویای همه چیز هست. در روزهایی که بازیکنان کناری با تجربه ی یونایتد به هیج وجه حال و روز خوبی ندارند مشخص نیست که مویس به چه علت جواهری همچون زاها را به کلی از دور خارج کرده است و از عدنان نیز دست و پا شکسته بهره می برد. بازی دادن به ولبک در نقش یک وینگر چپ نیز آن کارهایی است که مویس هر چه سریع تر باید نسبت به توقف آن اقدام کند!
روزهای سخت پس از اسکولز
هر چه می گذرد بیش از پیش مشخص می شود که چرا سرآلکس به هیچ وجه حاضر نمی شد از بازیکنی همچون اسکولز در میانه ی میدان دل بکند. دیوید مویس در حالی تمام فصل نقل و انتقالات تابستانی را به دنبال یک «پلی میکر» می گشت که در نهایت تنها توانست شاگرد قدیمی خود را جذب کند. فلینی به هیچ وجه بازیکن بدی نیست اما باید قبول کرد که او در بهترین فرم خود می تواند نسخه ی تکمیل شده ی مایکل کریک را ارائه دهد و متاسفانه این مساله به تنهایی برای خارج کردن مویس از بحران تاکتیکی کافی به نظر نمی رسد. در روزهایی که مویس عملا تیمش را در کناره ها خلع سلاح می بیند وجود یک رهبر واقعی در میانه ی میدان می توانست گره از مشکلات تیم باز کند اما یونایتد در این پست هم گزینه ای بهتر از کلورلی در اختیار ندارد. شاید بگویید در این زمینه نمی توان اشکالی به مویس وارد کرد چون ابزار هایش را در اختیار ندارد اما وقتی بدانیم که مویس یک تابستان کامل را برای به خدمت گیری چنین بازیکنی هدر داده و در نهایت به فلینی رسیده است اوضاع کمی متفاوت می شود. در شرایطی که بازیکنان بسیار خوبی همچون تیاگو و اوزیل در بازار تابستانی موجود بودند و اتفاقا هر دو نیز به منجستر «لینک» شده بودند مشخص نیست که چگونه مویس چنین فرصت سوزی را انجام داده است. یونایتد بخش قابل توجهی از ضربه های امروزش را از فرصت سوزی تابستان می خورد.
مورد عجیب «شینجی»
روزی که شینجی کاگاوا به یونایتد پیوست بسیاری از طرفداران یونایتد خوشحال بودند که «پارک» دیگری ظهور خواهد کرد. عملکرد فوق العاده ی کاگاوا در دورتموند نیز به خوبی آن ها را امیدوار کرده بود اما کاگاوا هیچ گاه نتوانست «پارک» شود! آن هایی که اعتقاد داشتند کاگاوا به علت آنچه عدم بازی در پست مناسب عنوان می شود، نتوانسته است بازی های خوبی از خود ارائه دهد با دیدن بازی های اخیر کاگاوا در پست دلخواهش شاید نظرشان عوض شده باشد. کاگاوا در دو بازی اخیر در پشت مهاجم یعنی دقیقا همان پستی که در دورتمون غوغا به پا کرده بود، انجام وظیفه کرد اما به هیچ وجه نتوانست آن فرم ایده آلش در دورتموند را نمایش دهد.
هر چند شاید برای قضاوت کردن او در این پست کمی زود باشد اما باید پذیرفت که کاگاوا با بازگشت فن پرسی دیگر نخواهد توانست در این پست به میدان رود و این دقیقا همان مسئله ای است که بسیاری بر آن معتقدند: کاگاوا با فلسفه ی یونایتد جور نیست. دیدن بازی های کاگاوا در نقش بازیکن کناری بسیار خسته کننده است و این تصور که او بتواند جای رونی را در پشت فن پرسی تصاحب کند نیز بسیار دور از ذهن است. کاگاوا شاید بزرگ ترین خدمتی که به منچستر می تواند بکند این باشد که به عنوان بخشی از مبلغ قرار داد رویس به دورتموند بازگردد.
اوضاع در یونایتد مناسب نیست. مویس بیش تر از آنچه که تصور می شد از رقبا عقب افتاده است، حتی تیمش در کورس کسب سهمیه لیگ قهرمانان نیز اوضاع مناسبی ندارد و با ادامه ی این روند و آنچه که در زمین می بینیم امید چندانی به بهبود اوضاع نمی رود.آنچه که هواداران بی شمار یونایتد را در حال حاضر امیدوار نگه داشته است شاید پنجره ی نقل و انتقالات زمستانی باشد، جایی که مویس در آن باید راهی برای فرار از بحران موجود پیدا کند. هواداران متعصب یونایتد این روزها را با «رویای» زمستانی رویس و اینیستا سر می کنند.