اختصاصی طرفداری
وداع با قصه پریان
چه کسی می گفت قصه های پریان تحقق پیدا می کنند؟ نه این چنین نیست. آن هم در ورزش که قصه های پریان به ندرت عینیت پیدا می کنند. ولی در فصلی که لستر سیتی کوچک قهرمان لیگ برتر شده بود تصور می کردیم آتلتیکو هم می تواند قهرمان اروپا شود. ولی این روایت از قصه های پریان تحقق پیدا نکرد و روی تلخش را به رخ کشید. این را باید از طرفداران آتلتیکو مادرید پرسید. از آنهایی که هر بار به فینال رسیدند طی برداشتن قدم آخر زمین خوردند. با سه فینال اروپایی. با سه باز نزدیک شدن به جام. با سه شکست. این بار در سن سیرو. یادآور هیسل بلژیک برابر بایرن مونیخ و گل دقیقه 120 شوارتزنبک. یادآور لیسبون مقابل رئال مادرید و گل دقیقه 93 سرخیو راموس. آنها با فتح دو جام فقط دو دقیقه فاصله داشتند. فقط چند میلیمتر. این بار همه عاشق دیگو سیمونه و پسرانش شده بودند. این بار تیم کوچولوی مادرید، هم بارسلونا را از سر راه برداشته بود و هم بایرن مونیخ را. ولی سوت پایان که کشیده شد و رئال پرید آن بالا. مثل همیشه. طرفداران آتلتیکو ایستادند و برای مردان شان دست زدند. چشم های همه شان خیس بود و سرخ. آنها زیر لب زمزمه همان واژه ای که خوب می دانستند چیست را زمزمه کردند " el pupas": "طلسم شده". بله طلسم شده. شاید دو بازی طی سه فصل در فینال لیگ قهرمانان نوعی توفیق قلمداد شود، ولی نه با دو شکست لحظه های واپسین برابر حریف قدیمی و همسایه. حالا آنها به قول انگلیسی ها شده اند " Forever Underdogs " : تیم دومی های ابدی.
مثل دو سال پیش
همه چیز مثل فینال 2014 آغاز شد. فقط سی ثانیه سپری شده بود که کوکه به سوی توپ دوید و اولین خطای بازی را انجام داد. په په با همان خشم همیشگی به طرف او دوید و به سوی کلاتنبرگ برگشت و درخواست نشان دادن کارت زرد کرد. یک دقیقه بعد په په با ضربه آرنج فرناندو تورس روی زمین افتاده بود. بله همه چیز مثل فینال 2014 آغاز شد. مو به مو.
راموس آن جا بود
گل سرخیو راموس آفساید بود؟ می گویند پای او هشت سانتی متر در آفساید قرار داشت. با این وصف راموس جایی قرار داشت که باید قرار می داشت. جلوتر از بنزما. جلوتر از گرت بیل. جلوتر از رونالدو. جایی در قلب دفاع آهنین آتلتیکو. در قلعه گودین و ساویچ. برابر اوبلاک شکست ناپذیر. او کاپیتان شایسته رئال بود.
سیمئونه و تغییراتش
رئال پس از گل زودهنگامش آرام شد و به عقب نشست و آتلتیکو را به جلو آمدن، به حمله دعوت کرد. کاسمیرو به پیش نمی تاخت و از حرکات رو به جلوی تونی کروس و خصوصا لوکا مودریچ خبری نبود. سپیدپوش ها جلو افتاده بودند و نمی خواستند ماجراجویانه بازی کنند و به همین دلیل بازی تا پیش از گل تساوی بخش آتلتیکو ملال آور جلو رفت. خیلی زیاد. چرا که نمایش آتلتیکو مایوس کننده بود. آتلتیکو نیمه اول نشانی از تیم سیمئونه نداشت. ورود یانیک کاراسکو جای آگوستو فرناندز و همین طور آمدن کوکه به میانه میدان همه چیز را تغییر داد. کوکه در نیمه اول بیش از هر بازیکنی توپ را لمس کرده و ضربه زده بود، ولی دنی کارواخال اجازه نداده بود او مثل همیشه نقش خود را خلاقانه بازی کند. این دو تغییر همه چیز را عوض کرد و روحی به بازی بخشید. در سوی دیگر بیرون فراخواندن تونی کروس که می توانست در زمین خودی مددکار کاسمیرو باشد پرسش آور بود. همه این ها کفه را برگرداند به سوی آتلتیکو. گل تساوی بخش آنها زیبا بود. پاس چیپ گابی، سانتر خوانفران و ضربه کاراسکو.
آن ضربه پنالتی
وقتی په په آن خطای کودکانه روی فرناندو تورس را انجام داد به نظر می رسید تورس ماموریتش را انجام داده. قرار بود او با حرکات بدن و تجربه والایش یا راموس را به لغزش اندازد یا په په را و مدافع پرتغالی در تور او گرفتار آمده بود. په په با سرعت فراوانی تورس را نشانه رفت و با از دست دادن توپ یک ضربه پنالتی تقدیم کرد. گریزمان پشت توپ ایستاد. او بهترین گلزن آتلتیکو در این فصل بود، ولی خوب در همین فصل یک ضربه پنالتی را هم برابر رئال از دست داده بود. او این بار توپ را کوفت به تیر افقی دروازه و آن قدر محکم ضربه اش را نواخت که خبری از برگشت توپ و نواختن ضربه دوم نیامد.
رونالدو
شب معمولی را سپری کرده بود و نشانی از کریستیانوی بزرگ نداشت، ولی وقتی پای نواخته شدن واپسین ضربه رئال فرا رسید زیدان او را برگزید و رونالدو آن جا بود تا ضربه آخر را وارد کند. او در این فصل تا پیش از فینال 16 گل در لیگ قهرمانان زده بود، یعنی به همان تعدادی که همه بازیکنان آتلتیکو گل زده بودند. او حالا سه بار قهرمان اروپا شده است. در دو فینال طی جریان بازی گل زده و در یک فینال ضربه نهایی را نواخته است.
وقت اضافی
به نظر می رسید آتلتیکو در وقت اضافی نمی داند چگونه برنده شود یا نمی خواهد برنده شود! به نظر می رسید نمی دانند چگونه پس از گل تساوی بخش گل پیروزی بخش را بزنند. به نظر می رسید برای حفظ 1-1 بازی می کنند. تا هر وقت که بازی ادامه پیدا کند. به نظر می رسید در آن نیم ساعت به ضربه های پنالتی می اندیشیدند، برخلاف رئالی ها. این که آتلتیکو در هر سه فینال اروپایی اش برابر بایرن و دو بار مقابل رئال به نتیجه 1-1 دست یافت طعنه تاریخی داشت.
در ستایش از کاسمیرو
آمار زیر بازتابنده نمایش این بازیکن برزیلی به عنوان هافبک هولدینگ و همین طور تخریبی رئال هستند:
59 پاس صحیح از 65 پاس
97 بار ضربه به توپ بیش از هر بازیکن رئال
پیروزی در همه نبردهای هوایی
8 تکل موفق بیش از هر بازیکن رئال
9 بار از دست دادن توپ طی صد و بیست دقیقه نبرد
بازگشت کاسمیرو به ترکیب اصلی بود که احتمالا قهرمانی شماره یازده اروپا را برای رئال زیدان به ارمغان آورد.
در ستایش از گابی
گابی کاپیتان بی ادعا، سختکوش و همین طور کم تر دیده شده آتلتیکو را به خاطر سپردیم. او در نیمه دوم یکی از دلایل برتری آتلتیکو به شمار می رفت. آمار نهایی نشان می دادند توپ بیش از هر بازیکنی به پای او خورده است. او بیش از همه همتایانش تکل زد، فرصت خلق کرد و آن پاس چیپ جادویی برای به ثمر رسیدن گل را ارسال کرد. گابی 32 ساله است و به پایان راه نزدیک شده است. حیف که او در ترافیک سنگین هافبک های بزرگ این دوران اسپانیا هرگز برای تیم ملی اسپانیا بازی نکرد. هیچ وقت!
میلانی ها
تا پیش از این دیدار شهر مادرید 10 بار قهرمان اروپا شده بود (10 قهرمانی رئال) و شهر میلان هم 10 بار (7 بار میلان و 3 بار اینتر)، ولی رئال در سن سیرو قهرمانی 11 ام را در آغوش کشید و میلانی ها را پشت سر گذاشت. آن هم در فصلی که میلان و اینتر جایی در رقابت های لیگ قهرمانان نداشتند. این که روسونری و نراتزوری در فصل آینده هم جایی در لیگ قهرمانان نخواهند داشت همه چیز را برای میلانی ها تلخ تر هم می کرد. آخرین قهرمانی میلانی ها سال 2010 رقم خورد. در مادرید. همان شبی که اینتر قهرمان شد، ولی حالا هیچ کس نمی داند دو باشگاه میلانی کی و کجا دوباره پرواز خواهند کرد.