A Kیکبار که رفته بودم کوهنوردی راه خیلی پیچ در پیچ و بد بود و منم باید هر طور بود تا ساعت 12 شب خودم رو میرسوندم پناهگاه بالای قله. خدا شاهده یکضرب رفتم بالا و وقتی که فقط سه پله مونده بود که وارد پناهگاه بشم پاهام یاری نمیکرد همین سه تا پله رو برم. همیشه اون بالا به مردان و زنانی که به نپال میرن و قله های 8 هزار متر به بالا رو فتح میکنن فکر میکنم و میگم خدا نگهدارشون باشه. آرامش عجیبی اون بالا داره.