. .اقا حالا قضیه کفش پیش اومد من یه خاطره ای یادم اومد دوس داشتم شما هم بدونید!:)
اقا ما سال 90به سفر عتبات عالیات رفتیم اول بردنمون نجف بعدش رفتیم کربلا! اقا ما یه روز حوصلمون سر رفته بود اومدیم تو لابی هتل نشستیم! چند تا از این عراقیا که کارکنان اون هتل بودن نشسته بودن داشتن باهم بحث میکردن! ما رفتیم کنارشون نشستیم ببینیم چقد از حرفاشونو میفهمیم! بعدش من نشستم کنارشون! بعد از یه مدتی پاهامو به صورت عمود برهم قرار دادم! به این صورت که پای چپم بر زمین عمود بود! و پای راستم به صورت افقی روی پای راستم قرار دادم!(امیدوارم متوجه مدل نشستنم شده باشین) که تو این حالت کفش پای راستم به سمت بغل دستیم قرار میگرفت که یکی از کارکنان اونجا بود! هنوز 10 ثانیه از این موضوع نگذشته بود که طرف یه اخمی بهم کرد و با لهجه عربیش بهم گفت"فی العراق هذا العیب" بهش گفتم "چرا؟" که سریع با لحنی تند و سریع گفت "هذا العیب" اقا ما همونجا سریع پامونو انداختیم زمین حقیقتا هم ترسیدیم!!:))))) تازه حالیم شد چه گندی زدم!:))) فکر کنم کلا از کفش خوششون نمیاد! دلیلشو هم نمیدونم!