طرفداری- همه چیز از یک روز بهاری آغاز شد. 28 آوریل 1894 بود. بهار دوباره استیلای خود را بر آسمان جزیره گسترانیده بود و آفتابی درخشان در بندر لیورپول می تابید. باشگاه لیورپول در مسابقه پلی آف آزمایشی لیگ به مصاف تیمی از شهر رقیب یعنی شهر منچستر رفت. هواداران لیورپول بسیار استرس داشتند و با اینکه تا کنون تجربه چنین بازی را لمس نکرده بودند، اما انگار تمام آبرو و حیثیت خود را در گرو شکست دادن «نیوتون هیث» می دیدند. آنها دوست نداشتند به تیمی ببازند که از شهر رقیب می آمد. شهری که آنها همیشه مردمش را رقیب خود می دانستند و در شمال غرب انگلیس، یک رقابت تجاری و بازرگانی را به دارازی تاریخ با منچستری ها داشتند. حالا این رقابت برای اولین بار در قالب یک مسابقه ورزشی و آن هم از نوع مستطیل سبز فوتبال، نمود پیدا کرده بود. لیورپول در آن بازی با حساب 2-0 به پیروزی رسید و کام مردم شهر را شیرین کرد.
رفتار آنها با مردم شهری که فقط 56 کیلومتر دور تر از خودشان بودند، همچون یک دشمن بیگانه بود و تا امروز هم هست. البته این یک احساس متقابل می باشد و فقط نباید لیورپولی را بابت آن سرزنش نمود. به نظر می رسد پس از انقلاب صنعتی، تنها فوتبال بود که می توانست یک انقلاب دیگر را در تاریخ و فرهنگ مردم این دو شهر رقم بزند که زد! شهر منچستر در قرن هجدهم شهر پر جمعیت تری بود و همیشه بیشتر از شهر لیورپول، جدی گرفته می شد.
اما لیورپول خود را مدیون ایرلندی هایی می داند که به عنوان کارگرهای ارزان قیمت ریسیدن ابریشم، زحمت یک سفر دریایی را به جان خریدند و فوج فوج از دریای ایرلند به سوی شهری رفتند که حالا دیگر تبدیل به یک بندر مهم شده بود. آنها بندر نشین شده بودند و یک رقیب جدی برای اقتصاد منچستر. کارگران ایرلندی و به ویژه کودکانشان، ساعات بیشتری کار می کردند و دستمزد کمتری می گرفتند و هیچ شباهتی به کودکان لوس و ناز پرورده انگلیسی نداشتند. اواخر قرن هجدهم، آغازی بود برای خود نمایی بندر لیورپول با یک اتحاد نا نوشته ای که با مهاجران ایرلندی داشتند. لیورپول همچنان پیش می تاخت به گونه ای که مردم این شهر، قرن نوزدهم و بیستم را تبدیل به دوره های تاریخی درخشانی کردند و حالا پس از لندن، همه جا نام لیورپول در امپراتوری بریتانیای کبیر شنیده می شد.
احداث یک کانال آبی، یک ناوگان دریایی و سپس یک خط آهن بین دو شهر منچستر و لیورپول، مردم دو شهر را به هم نزدیک و نزدیک تر کرد. سه ماه قبل از آن پلی آف که با برتری لیورپول و سقوط نیوتون هیث به دسته دوم توأم شد، احداث کانال کشتیرانی منچستر با سرمایه گذاری تجار این شهر به مذاق سیاستمداران و بزرگان شهر لیورپول خوش نیامده بود و همین باعث گردید تا تنش های دو شهر آغاز شده و تب 40 درجه در اولین رقابت فوتبالی این دو شهر احساس شود. کشتی و کشتیرانی تبدیل به نمادی برای فخر فروشی مردم شهر منچستر به هم وطنان لیورپول نشین خود شد و اگر به لوگوهای رسمی باشگاه های فوتبال یا حتی ارگان های وابسته به شهر منچستر دقت کنیم، هنوز هم می توانید آثاری از کشتی و دریا را ببینیم.
پس از جنگ جهانی، اوضاع به سود منچستری ها تغییر کرد و آنها با تکیه بر معادن زغال سنگ و استفاده از الگوی بازار کار آسیا، بر درجه اهمیت خود افزودند در حالی که درآمدهای بندر لیورپول هر روز در مقایسه با درآمدهای بنادر جنوبی بریتانیا کم و کمتر می شد. نیمه دوم قرن بیستم به همین منوال گذشت و این سرنوشت معکوس را برای دو شهر مقدر ساخت. البته این تفاوت ها هرگز باعث کم شدن جنگ و جدال در زمین فوتبال نشد بلکه بر عکس، آتش خشم و نفرت بین مردم و هواداران دو طرف را شعله ور تر ساخت. نیوتون هیث که حالا دیگر به نام منچستر یونایتد شناخته می شد، همیشه یک دشمن برای لیورپول اف. سی باقی ماند و این دشمنی تا همین لحظه نیز بدون هیچ کم وکاستی ادامه دارد.
چند سال پیش، شهر منچستر جایزه رفاه عمومی را دریافت کرد تا نشان دهد که از لحاظ اقتصادی یک سر و گردن بالاتر است ولی پس از مدتی، شهر لیورپول، لقب پایتخت فرهنگی اروپا را به دست آورد تا اصالت خویش را به رخ منچستری ها یا به قول خود انگلیسی ها، «Manicunian» بکشاند. بگذریم از بحث های تاریخی و رقابت های اقتصادی دو بندر، چون برای ما چیزی خوش تر از صدای پای فوتبال نیست.
دوباره برگردیم به آن روز بهاری. منظورم 28 آوریل 1894 است. آن روز را مبدأ تاریخ فوتبال مدرن می دانند. وقتی دو تیم برای اولین بار در داربی شمال غرب به مصاف هم رفتند، هر دو باشگاه های نوپایی بودند. منچستر یونایتد یا همان نیوتون هیث، فقط 6 ساله بود و لیورپول نیز یک کودک دو ساله که حاصل یک دعوا بین جان هولدینگ رئیس باشگاه اورتون و اعضای هیئت مدیره اورتون بود. هولدینگ مالک زمین تمرین اورتون یعنی آنفیلد بود و وقتی بر سر موضوع اجاره این زمین با اعضای هیئت مدیره به مشکل برخورد کرد، همه اورتونی ها را از آنفیلد بیرون انداخت و خودش باشگاه لیورپول را در زمین خالی آنفیلد تأسیس کرد تا اورتون هم به گودیسون پارک برود. نیوتون هیث در سال 1906 و پس از صعود به بالاترین سطح فوتبال انگلیس در آن زمان یعنی دسته اول، تغییر نام داد و تبدیل به منچستر یونایتد شد.
پس از گسترش جنگ جهانی اول، تیم لیورپول توانست به افتخارات بزرگی در فوتبال انگلیس برسد در حالی که منچستر یونایتد رو به افول گذاشت و در سال 1923 به دسته پایین سقوط کرد. از سال 1923 تا شیوع جنگ جهانی دوم، هیچ یک از این دو تیم نتوانستند به افتخاری برسند و منچستر یونایتد سه دوره متفاوت را در دسته دوم گذراند. اما روزهای خوش منچستری ها در راه بود.
پس از جنگ جهانی دوم، همه چیز به سود منچستر یونایتد تغییر نمود. درست در زمانی که لیورپول که داشت به دسته دوم سقوط می کرد، 56 کیلومتر آن طرف تر، کاپیتان سابق لیورپول با پشت کردن به تیمش، روی نیمکت منچستر یونایتد نشست و مربی شیاطین سرخ شد. شاید باور نکردنی باشد ولی مت بازبی که کاپیتان لیورپول بود، حالا سر مربی یونایتد است. شاید در ابتدای حضور بازبی، کسی نمی توانست موفقیت های بزرگی را برای او در باشگاه رقیب متصور شود اما بر عکس، بازبی توانست در جام حذفی 1948 و سپس سه لیگ متوالی و چریتی شیلد در دهه 1950 به قهرمانی دست یابد.
در همین مقاطع زمانی، تام ویلیامز که بعدها رئیس باشگاه لیورپول شد، از بیل شنکلی پرسید که «آیا دوست داشتی مربی بهترین باشگاه این کشور می شدی؟!» که بیل شنکلی در پاسخ گفته بود «منظورت مت بازبیه؟!» چندان شناختی از ویلیامز نداریم ولی بدون شک او مرد با هوشی بود که بیل شنکلی را انتخاب کرد. بیل شنکلی روی نیمکت لیورپول نشست و شد مت بازبی آنفیلد.
لیورپول با شنکلی در سال 1962 به دسته اول بازگشت تا دوباره رقابت مستقیم و مسابقات چشم در چشم دو باشگاه لیورپول و منچستر یونایتد آغاز شود. بین سال های 1964 تا 1967، دو تیم چهار عنوان قهرمانی لیگ را بین خود تقسیم کردند. از سال 1967 که یونایتد قهرمان لیگ شد، 26 سال در حسرت قهرمانی باقی ماند ولی لیورپول در این سال های سیاه رقیب، 11 قهرمانی لیگ، 19 جام داخلی و 7 جام اروپایی را بین سال های 1972 تا 1992 به دست آورد. شاید تنها نقطه روشن یونایتد در این دوره تاریخی، شکست دادن لیورپول در فینال جام حذفی 1977 باشد.
تو گویی که دوره های تاریخی سیاه و سفید بین این دو باشگاه تقسیم می شوند چرا که از سال 1992، ورق برگشت و این بار یونایتد مدرن با سر الکس فرگوسن، به صحنه آمد و بر سریر سلطنت نشست. 13 قهرمانی لیگ، 21 جام داخلی و 6 جام اروپایی. سال 1999 را به یاد بیاورید. آن کامبک رؤیایی شیاطین سرخ و فتح سه گانه را. لیورپول در این سال ها چند جام همچون لیگ کاپ 2003 و حذفی 2006 را فتح کرد ولی اوج افتخار، آن فینال لیگ قهرمانان اروپا 2005 در استانبول بود.
فکر کنم درباره شکوه اساطیری دو تیم و تاریخشان به اندازه کافی گفتیم. آنها امسال برای اولین بار در یک جام اروپایی در مقابل یکدیگر قرار گرفتند. جام کوچکی که نام آن با این بازی بزرگ شد. امشب در لیگ اروپا، بازی برگشت دو تیم در اولدترافورد برگزار خواهد شد در حالی که بازی رفت با حساب 2-0 به سود لیورپول خاتمه یافت و طعنه های تلخ حادثه هیلزبورو همچون یک فریاد گوشخراش شنیده می شد.
هنگام تماشای بازی امشب، یک بار دیگر تاریخ دو باشگاه را در ذهن مرور کنید تا بدانید که فوتبال ناب یعنی همین و بدانید که می توان لیگ اروپا را هم دوست داشت. راستی، آخرین سند از بزرگ بودن دو باشگاه را هم بگوییم تا فقط تأکیدی دوباره باشد بر عظمت آنها. آیا می دانستید که از سال 1972 تا کنون، فقط 4 فصل وجود داشته که نه یونایتد و نه لیورپول، در رده های اول یا دوم جدول لیگ قرار نگرفتنه اند؟ فصل های 81-1980، 04-2003، 05-2004 و 15-2014 که حتی سه فصل از این 4 فصل هم با قهرمانی یکی از دو تیم در سایر جام ها به پایان رسیده است. لیورپول در سال 1981 در اروپا و لیگ کاپ قهرمان شد، یونایتد در سال 2004 در کامیونیتی شیلد و جام حذفی به قهرمانی رسید و لیورپول در لیگ قهرمانان اروپا 2005 به مقام قهرمانی دست یافت. به زبان دیگر، از سال 1972 تا کنون، فقط یک فصل بوده که هیچ کدام از این دو تیم به هیچ افتخاری دست پیدا نکرده اند. آیا این فصل برای دومین بار چنین اتفاقی رخ خواهد داد؟ آخرین تیر در ترکش برای جلوگیری از وقوع این اتفاق، قهرمانی یکی از این دو تیم در لیگ اروپا می باشد و چه قرعه بی رحمانه ای که این دو را به مصاف هم فرستاد تا به دست خودشان، از پا بیفتند!