طرفداری- همان شکل از امیدواری که وقتی ۲-۰ عقب هستید پیدا میکنید زمانی که مدافع وسط تیم شما برای ضربه کرنر به خط حمله میآید. امیدی که شما را سرشار از آدرنالین میکند. همان امیدی که به شما میگوید امسال تیم شما حتما قهرمان میشود. چیزی که بعید است اتفاق بیفتد.
"دارم به شما میگم که نیمار میاد آرسنال."
اتفاقات معمول توییتری
نکته جالبی که در مشهور شدن این خبرهای کاذب وجود دارد این است که چه فاصله زیادی وجود دارد بین درک هواداران از اتفاقات باشگاه محبوبشان و حقیقت موجود در آن باشگاه ها.
ماه پیش اتفاق جالبی رخ داد. یکی از وبسایتهای هواداری باشگاه نوریچ نوشته بود که جورج سانتیانا، فیلسوف مشهور اسپانیایی در مورد خرید یکی از بازیکنان توسط این باشگاه صحبت کرده است. آن هم فیلسوفی که در سال ۱۹۵۲ مرده است. آنها در وبسایت نوشته بودند که سانتیانا گفته است که نوریچ نباید یک بازیکن دیگر مثل ریکی فن وولفسوینکل را بخرد. بازیکنی که در این باشگاه جواب نداد. آنها به جمله معروف سانتیانا اشاره میکردند که میگوید:
"کسانی که از تاریخ درس نمیگیرند لایق زندگی کردن دوباره آن هستند."
درست چند ساعت بعد، وبسایتها پر بودند از شایعات مضحکی که میگفت شخصی به اسم سانتیانا به باشگاه نوریچ میرود و او بازیکن جدید نوریچ است. حتی خیلی از وبسایتهای بزرگ هم آن را منتشر کردند. زمانی که این خبرهای مضحک در حال پخش بود، توییتر رسمی باشگاه نوریچ سعی کرد با این قضیه شوخی کند و در حساب رسمی خود نوشت:
"سانتیانا میخواست به باشگاه ما بیاید اما در آزمایشات پزشکی رد شد."
زمزمههای چینی
خبرهای نقل و انتقالات کّل اینترنت را فرا گرفته است. قبلا، همه راننده تاکسیها کسی را در فلان جا میشناختند که مطمئن است فلان بازیکن به فلان باشگاه بزرگ میرود. تقریبا هر بار سوار تاکسی میشدید مطمئن میشدید که روبرتو کارلوس فردا قرار است به باشگاه محبوب شما بپیوندد.
ما همچنین برای مدت زیادی مزخرفاتی که روزنامهها به ما قالب میکردند را هم باور میکردیم. روزنامههای که شهوت خوانده شدن را با گدایی در دیده شدن میآمیختند و پر بودند از خبرهای مضحک و دروغی که در خواب شب شما هم اتفاق نمیافتاد.
با این حال حتی این روزنامهها هم وقتی خبر میدادند قبل از هر چیزی مینوشتند که "خبرها حکایت از آن دارد که ...". حالا این حکایت را چه کسی به آنها گفته کسی نمیداند. شاید یک بدبخت فلک زده که در زیرزمین خانه پدری در حال خوردن چیپس و پفک است.
در یک دنیای ایده ال و یک مدینه فاضله، در پایان هر فصل نقل و انتقالات، در شبکه اسکای باید از توییتهای دروغی که بعضی از خبرنگاران نوشته اند پرده برداری میشد و همه جا جار زده میشد که:
"شما گفته بودید هیگواین در تابستان به آرسنال میآید و کار انتقال تمام شده است. پس چی شد؟"
امید واهی
شکل دیگری از افراد در شبکههای اجتماعی هستند که باید به آنها "مامور مالیات" لقب داد. کسانی که هنوز ۲۰ دقیقه از انتقال فلان بازیکن به باشگاه انگلیسی نگذشته، شروع میکنند به جستجو نام وی در فضای مجازی و خود را کاملا در این زمینه متخصص میدانند و ادعا میکنند تمام نقاط ضعف و قوت آن بازیکن را میدانند.
آنها حتی حاضر نیستند کمی از جزئیات بازی آن بازیکن حرف بزنند و به جای آن شروع میکنند به تحویل دادن مزخرفاتی مانند اینکه این بازیکن میتواند سطح انتظارات هواداران را برآورده کند. تمام این نظرات گهر بار را بر اساس آن ۲۰ دقیقه که ویدیوهای آن بازیکن را در اینترنت دیده اند، میدهند.
خیلی زودتر از آنچه فکر میکردید، آن بازیکن بدبختی که شما اصلا نمیدانستید دروازه بان است یا هافبک، برای شما تبدیل به کسی میشود که گلهای عجیب میزند، فیزیکش مثل مسی است و پاسهای پشت پایش معرکه است. تمام آنها را این مأموران مالیات بر اساس تماشای ۵۰ ثانیه از حرکات وی میدانند.
از دست دادن لحظه
تکنولوژی به ما چیزهای زیادی داده است اما چیزهای زیادی را هم گرفته است. ما قبلا فوتبال را از طریق چشمهای خود میدیدیم اما الان آن را از طریق تلفن و تبلتهای خود میبینیم. شما میبینید که در زمان برگزاری بازی چند نفر در حال گرفتن عکس هستند.
آنهایی هم که عکس نمیگیرند در حال چک کردن شبکههای اجتماعی خود هستند و بازی را وقتی نگاه میکنند که سر و صدایی را بشنوند. البته آن سر و صداها هم آنچنان زیاد نیست چون که آن هواداران هم تلفن همراه دارند و آنها هم در توییتر عضو هستند. حالا کم کم اتمسفر ورزشگاهها در حال مردن است.
به این جای متن که رسیدید میتوانید لطیفهای تعریف کنید در باره اینکه تماشای توییتر در هنگام بازی منچستر یونایتد تحت هدایت فن خال خیلی جذاب تر از تماشای خود بازی است!
هواداران در طول هفته فقط در یک مکان جدی هستند آن هم در توییتر است( در ایران در طرفداری). جایی که همه منتظر هستند بهترین واکنش به فلان گل را در توییتر ببینند. فوتبالیها همیشه برد را به باخت ترجیح میدهند. هواداری از باشگاهها در طول تاریخ نیازی به دلیل خاصی نداشته و اکثر آنها به احساس آنها بر میگشته است. اما هواداران فوتبال در توییتر حالا شده اند شبیه کسانی که زیر خبرهای مختلف کامنتهای جنجالی میگذراند.
خنده مهم نیست
وقتی شما به تماشای بازیهای دهه ۸۰ یا ۹۰ مینشینید میبینید که خنده یکی از عناصر اصلی در برد و باختهای فوتبالی است. مخصوصاً در باخت ها.
این خندهها حالا در فوتبال از بین رفته است. این خندهها جای خود را به نظراتی داده اند که در شبکههای اجتماعی (از جمله طرفداری) منتشر میشوند و سرشار از خود بزرگ بینی و تمسخر دیگران است. چرا این کامنتها اینقدر دراماتیک هستند؟ سخت است که شبکههای اجتماعی را در اینگونه نظرات بی تقصیر دانست.
آقایان، خانم ها. یادمان باشد که فریدریش نیچه قرار است بر اساس یکی از توییتها که خیلی هم ریتوییت شده است تا دو هفته دیگر به باشگاه محبوب شما بپیوندد. پس بیخیال.