اختصاصی طرفداری-
از باشگاه برگشته. دوش گرفته. لیوان آبمیوه را سر کشیده. قبل از آن تبلیغ بیسکوییتهای دو مزه که یک طرفش زهر است و طرف دیگرش زهرمار را در اینستا شیر کرده و سوبسیتش را به جیب زده. به کریم شیرهای زنگ می زند که از فرصت استفاده کنند و بعد از پاستا و ترامیسو ،کمی او را بخندانند. حالا جعبهٔ جادو باید اخبار شهر فرنگ را به اطلاع جناب برسانند. او ناصر الدین شاه است و شبکههای تلویزیونی چاکران دربار.
- هزار پناهجوی سوری امروز در م..ر...ز
کانال را عوض میکند
- اعتصاب دهها کارگر در ...
کانال را عوض میکند
- تصاویری ببینید از پشتک زدن میمونهای دم سرخ در باغ وحشی در بانکوک.
با کریم شیرهای از خنده غش میکند. شاید دلش خواست آن را در توییتر با بندگانش به اشتراک بگذارد. شیر موزش را که خورد یک "هیچ چیز غیر ممکن نیست" را به خورد مخاطبان میدهد و کپه مرگش را میگذارد.
این تصویر یک فوتبالیست ایدهال از نظر صاحبان قدرت است. رباتی با قابلیت تعریق که خوب گل میزند، رژیم غذایی خوبی داره، الگو نوجوانان و جوانان است و محبوبیتش از هر مبارز دیگری بیشتر است. بدنه سر تا پا کثافت فیفا از سالها پیش کم کم شروع به تک بعدی و یک ساحتی کردن بازیکنان کرد. فوتبالیستها هر چه میخواهند میتوانند باشند اما صدای طبقات معترض نمیتوانند باشند حتی اگر آن طبقه KOP آنفیلد باشد یا جنبش اعتراضی شال مشکیهای آرسنال.
سرخترین فریاد این بازیکنان با لبخند زده میشود. در کنار گشنههای گینه و کنیا. با کلی وسواس سعی میکنند در حال لبخند زدن چیزی به کسی بر نخورد. بعد از برگشت از سرزمینهای استعماری مدال شجاعت را از ملکه امپراطوری در لندن دریافت میکند و آن را بزرگترین افتخار زندگی نکبت بارشان میشمارند.
اما واقعا فوتبالیست چرا نباید سیاسی باشد؟ آیا او باید فقط از چمن و گل و دروازه حرف بزند. چشمهای آبی او فقط تئاتر رویاها و دژ برنابئو و تالار نیوکمپ را میبیند؟ آنها میگویند سیاست به حرفه آنها ربطی ندارد و تخصصی در آن ندارند اما مگر میشود انسان بود و سیاسی نبود؟ آیا بزرگان جزیره بالا رفتن هر روزه قیمت بلیتهای فصل را نمیبینند؟ آیا پارچه نوشتههای محرومان را نمیبینند؟ آیا چشم خود را بسته اند که روز به روز ورزشی که از دل طبقه محروم به وجود آمد بیشتر به مالکان تعلق میگیرد تا طبقات پایین؟ این الهههای عضلانی، ساکن شهر کورها شده اند که نمیبینند پادشاه لخت است؟ برهنگی این حماقت را نمیبینند که هواداران هر روز پول بیشتری بابت حق پخش میدهند ولی هر روز با وجود بالا رفتن درامد باشگاه باید پول بیشتری برای بلیت فصل بدهند؟ اگر آنها صدای هواداران هستند چرا فقط در اتاق مالکان برای دستمزد هفتگی فریاد میزنند و هیچ اشارهای به قهوه ۳ پوندی در ورزشگاه امارت نمیکنند؟
در شهر شیشهای فوتبال امروز رهبری برای هواداران متولد نمیشود. نوزادان همه از اعتراض اخته شده اند. حرف زدن از مظلومیت فلسطین ممنوع است. محکومیتی برای سرنگونی مهاجر سوری و دخترش توسط خبرنگار غربی وجود ندارد. کدام کاپیتانی با بازوبند قرمز از له شدن نپالیها و هندیها در دوحه حرف میزند؟ الگوهای صاحبان قدرت نه تنها اعتراض نمیکنند که فستیوال سراسر گل خود را روی استخوان کارگران در دوحه برگزار میکنند. حالا سوال اینجاست که الگوهای فوتبالی ما که هیچ اعتراضی به حق همان هوادارانی که به آنها محبوبیت دادند، نمیکنند، چه فرقی با یک آدم منفعل دیگر دارند؟ چه تفاوتی است بین سوپر استارهای زمین سبز، ربات ژاپنی و سحر قریشی؟ آیا هر سه به نحوی عروسکهای قدرت نیستند؟