طـرفداری- نه اینکه آرسنال و چلسی که هر دو در تابستان کم فروغ تر بودند را بتوان از رقم عظیم خرجها در تابستان مبرّا دانست. در شبی که قهرمان لیگ و تیمی که بیشترین امتیاز را در سال میلادی اخیر دارد، هر دو شکست خورده اند سخت است که روی کیفیت لیگی ویراژ داد که مدتها است ساختن تیم را با عطش، تعادل غیر منتظره و فوتبال دیوانه وار عضلانی لیگ برتر اشتباه گرفته است. آن هم جایی که میلیونها پوند خرج شده برای بالاترین سطح فوتبال اروپا تنها و تنها ضعف و اشتباهات محرز به ارمغان آورده است.
ضایع شده در آلمان و بی آبرو شدن در فرانسه مثل اینکه نقش اول این لیگ ظالمانه پر زرق و برق است. این شبیه سکانسهای سریال میشل و وب است (سریالی که بازیگران اصلی آن را دو بازیگر اصلی سریال بسیار معروف و کمدی بریتانیا به نام peep show تشکیل میدهند)، که در آن این دو به لباسهای سربازی SS خود نگاه میکنند و پس از بالا و پایین کردن کلاهها و آرمهای خود به فکر فرو میروند که اصلا آیا از اول "آدم بده" داستان بودند یا نه؟
لیگ برتر حالا در را لگد میکند، کلاه طلائی به سری دارد و با یونیفرم خود نقش آدم بدهای قدیم را بازی میکنند که به کوچک ترها "حال" میدهند و میگذراند آنها از یک سه شنبه شب در چمپیونزلیگ لذت ببرند. لذتی که المپیاکوس سه شنبه از آن بی بهره نبود. سوت پایان بازیکنان را به سمت هواداران مهمان فرستاد و حالا تنها یک نکته مثبت وجود دارد. اگر تیمهای انگلیسی توانایی کسب چند امتیاز دیگر داشته باشند، احتمال "لیگ اروپا" جذابترین لیگ دنیا خواهد بود!
در آخر بازی سه شنبه که مانند بقیه شکستهای آرسنال در اروپا بود یک نکته وجود داشت. دو هفته گذشته است و آرسنال در اعماق جدول گروه F قرار دارد. چیزی که ما را بسیار به یاد باخت آنها مقابل موناکو در سال گذشته میاندازد. قبل از شروع بازی، امارت مثل همیشه انتظارات را بالا برده بود و تیم مهمان که در اطراف ساعت ورزشگاه بودند تحت تاثیر شعارها قرار داده بود. از اول بازی، نبود جدیت در آرسنال واضح بود.
در اصل اما، این تیم آرسنال بود که فکر میکرد خیلی راحت میآید و بازی را مال خود میکند. یک لایه هوا مغرور در گلو آنها که مثل بازی با موناکو آنها را خفه کرد. بازی ندادن به بازیکنان اصلی در زاگرب خط میانی آنها را بسیار باز گذاشت و حالا بازی ندادن به چک، هیچ دلیل منطقی نداشت. این نکته مسیر بازی را تغییر داد، پتر چکی که یک بازیکن "برنده" است و این روحیه را به آرسنال منتقل کرده است. کسی که حضورش بازی را تغییر میداد اما باید نمایش مضحک اوسپینا را تماشا میکرد.
کوستاس توپ را از روی نقطه کرنر سانتر کرد و اوسپینا نقش اول این گل بود. او سانتر کوستاس را که چرخشی بود با کف دست به زمین زد و از خط دروازه خودی گذراند. لحظهای که ربط دادن آن به لیگ محلات و فوتبال بازی در پارک، بی احترامی به این دو لیگ با کیفیت است!
گذشته از آن، این تیم آرسنال، ترکیب قدرتمند خود را داشت. ترکیبی که همه انتظار برد از آن دارند. حالا سوالی مطرح شده است که تنها مربوط به شکستهای آنها در امارت آن هم در چمپیونزلیگ نیست. چمپیونزلیگی که آنها ۶ بازی از ۱۳ بازی خانگی قبلی را باختند. سوال این است؛ چرا آرسنال تا این اندازه عصبی، دو دل و بدون انگیزه به نظر میرسد؟ جواب ساده به این سوال این است؛ آنها انگیزه ندارند، دو دل میشوند و به راحتی عصبی میشوند!
تنها خواست واقعی بین الکسیس سانچز و تئو ولکات وجود داشت. هر دو یک گل و یک پاس گل دادند. گذشته از آن، نبود رهبری هم در تیم مشخص است که به شکل عجیبی در مسعود اوزیل وجود دارد. بازیکن درجه یکی که با همه توپها زیادی ور میرود آن هم زمانی که آرسنال بیش از هر زمان دیگری به رسیدن توپهایش به مقصد توسط کلاسیکترین بازیکنش نیاز دارد. به اضافه آن، فضاهای بسیاری در دفاع آرسنال وجود دارد که درست است به زیبایی بازی کمک میکند اما سه گل را هم تقدیم المپیاکوس کرد که البته بیشتر از آن میشد زده شود.
آرسنال خیلی دیر شروع به خشمگین شدن کرد اما مثل همیشه در ضدّ حملات ضربه خورد و کوکلینی که به تنهایی در خط میانی بازی میکرد مانند لوله کاری بود که همزمان میخواهد هم شیر آب را درست کند و هم سینک ظرف شویی را برق بیندازد!
باز هم ونگر کوکلین را زمانی که تیم عقب بود بیرون کشید و باز هم تیم ضعیف تر از قبل شد. در آخر آنها مانده بودند با مثلث غیر معمول خط حمله خود به نامهای پر مرتساکر، کمپل و تئو ولکات. لحظه کمدی در انتهای یک شب بی حفاظ دیگر برای گیجترین و بی اثرترین لیگ دنیا!