به گزارش کانون هواداران منچستر یونایتد، manutd.ir و به نقل از دیلی میل این مصاحبه را تقدیم به شما می کنیم.
منچستریونایتد، به من درباره منچستریونایتد بگو؟
یونایتد باشگاه رومانتیکی است. این به فاجعه هوایی مونیخ در سال 1958 برمی گردد. تیم جوان و با استعدادی که میتونستند به بزرگانی تبدیل شوند ولی جان خودشان را از دست دادند. این فقط شروع داستان بود. اصل ماجرا از جایی شروع شد که سر مت بازبی ساخت یک تیم جدید را اغاز کرد و بعد از ده سال تونست قهرمان اروپا بشود. این ماجرا منچستریونایتد امروزی را ساخت. باشگاهی که روز بروز بزرگتر شد. نخستین سفر خارج از کشور من با یونایتد در سال 1988 به تایوان بود و انجا هزاران نفر منتظر ما بودند. این عشق به باشگاه همینجور تا به امروز بیشتر و بیشتر شده است.
نکته جالب این است که شما هنوز اون لهجه غلیط اسکاتلندی تان را حفظ کردید؟
بله ، من هیچ وقت لهجم را عوض نکردم .
شما جمله معروفی دارید که در آن می گویید برای یک بازیکن و حتی یک انسان هیچ چیزی بهتر از شنیدن "آفرین" نیست . این بهترین کلمه ای است که در ورزش اختراع شده است. شما به بقیه لغات قلمبه سلمبه احتیاجی ندارید.
کاملا ، من فکر می کنم همیشه این موضوع است که مردم ممکن است تحت تاثیر تعریفاتی که ازشان میشود و لقب هایی که بهشان داده میشود قرار گیرند .من همیشه از افرین استفاده میکردم و فکر میکنم که بازیکن ها احتیاج دارند که اینرا بشنوند . ان ها میدانند که من از عملکردشان راضی هستم و در عین حال به تمجید ازشان هم پرداختم . افرین کلمه فوق العاده ای است .
وقتی وارد یونایتد شدید سال 1986 بود.
فلسفه اصلی من بازیکنان جوان و پرورش ان ها بود . یونایتد در ان زمان سیستم جوانانی که ازشان انتظار میرفت را نداشتند و انجا بود که من تصمیم گرفتم باید یک باشگاه فوتبال را بسازم . ما بشدت کار کردیم و سیستم جوانانی درست کردیم که به من اجازه میداد روند ورود ان ها به تیم اول و خروج بعضی بازیکن ها از تیم را به طور ثابتی در طی سال ها ادامه دهم .
امروزه ما میبینیم که بازیکن ها دائما باشگاه عوض میکنند و باشگاه ها بعضی بازیکنان را میخرند چون فکر میکنند او برایشان موفقیت می آورد.
خب امروزه با پولی که رسانه ها و تلویزیون ها خرج میکنند شرایط مقداری فرق کرده و حتی باشگاه های میانه جدولی هم میبینم که مثلا 20-25 میلیون برای یک بازیکن خرج میکنند . در یونایتد هم ما بازیکن میخریدیم اما در عین حال سیستم جوانان خوبی هم داشتیم . با بازیکنان جوان نه تنها میتونی تیمی برای 5 یا 6 سال بسازی بلکه وفاداری بزرگی هم در تیمت به وجود میاری . بازیکن ها همیشه مربی که بهشان نخستین فرصت و بازی را داد بیاد میاورند . یونایتد شده که به بازیکن ها در حالیکه تنها 16 یا 17 ساله بودن فرصت داده باشد . رایان گیگز در 16 سالگی نخستین بازیش را برای ما انجام داد.
ولی با این همه پولی که خرج میشود ایا شد که به خودتان بگویید که برای من ارزشش را ندارد که وقت صرف جوان ها کنم و بهتر است منم فقط بازیکن مورد را نیازم را بخرم.
من هیچ وقت نگران تیم هایی که هر چقدر میخواهند خرج میکنند نبودم . این هرگز من را عذاب نداد . در حال حاضر ما مالک های زیادی از ناحیه خاورمیانه داریم و همچنین مالک های امریکایی و روسی هم وجود دارد . تنها چیزی که من نگرانش بودم که ما در یونایتد سطح انتظاراتمان را حفظ کنیم و اهل رقابت باشیم و همیشه در بین تیم های بالای جدول قرار بگیریم . شاید ما هر سال جام نبریم ولی همیشه در کورس هستیم . تنها ملاحظه ای که من موقع ورود مالک های ثروتمند باید میکردم این بود که مطمئن شوم همیشه در کورس هستیم . من راجع به بازیکنان جوان صحبت کردم و ان ها بخش مهمی هستند اما بارها شد که ما هم پول زیادی خرج کردیم و بازیکنی که میتونست تفاوت ها را رقم بزند خریدیم.
بهترین بازیکنی که دیدی چه کسی است؟
من از همان کودکیم هوادار پله بودم . همیشه بین پله و مارادونا رقابت بوده و بحث های زیادی شده اما برای من پله بهتر بود . امروز شما باید به مسی و رونالدو نگاه کنید. آن ها باورنکردنی اند. کاملا فوق العاده هستند.
بهترین ها باید چه چیزی داشته باشند ؟
من همیشه این را گفتم که بهترین بازیکن ها باید شجاعت داشته باشند . من فکر میکنم که همه بازیکنان بزرگ تاریخ این شجاعت که خودشان را در زمین نشان دهند ، توپ را در اختیار بگیرند و به سوی حریف حمله کنند را داشتند .
ایا آن ها با این شجاعت به دنیا می آیند؟
احتمالا اره ، شما با تربیت کردنشان میتوانید ان ها را بهتر کنید ولی هیچ وقت ان شجاعت را نمیتونید بهشان یاد بدهید . همین شجاعت است که تفاوت ها را رقم میزند.
مجله اقتصاد راجع به شما نوشت : اقای فرگوسن میتواند به عنوان استیو جابز بریتانیا شناخته شود . او استعداد زیادی دارد و گاهی اوقات میتواند با استفاده از قدرت مدیریتش چیزی زیبا خلق کند .
ما راجع به این چیز ها صحبت میکنیم ولی ایا شما واقعا فکر میکردید که دارید چیزی زیبا میسازید ؟
فکر میکنم حمایتی که از طرف باشگاه در ان روزهای نخست وقتیکه اوضاع بسیار سخت بود دریافت کردم واقعا بهم کمک کرد .
مردم میخواستند که شما اخراج شوید مگه نه ؟
بله ، چند تا بنر در ورزشگاه بود که رویشان نوشته شده بود زمانم به اتمام رسیده است . فکر میکنم دور از حقیقت نباشد که ان موقع یکمقدار از اعتماد بنفسم را از دست دادم ولی هیچ موقع ارادم را از دست ندادم . میدانستم که کارهایی که در بخش تیم جوانان داشتم انجام میدادم درست بود پس هیئت مدیره و بخصوص مارتین ادواردز و سر بابی چارلتون پشتم ایستادند چون میدانستند که چه چیزی در درون باشگاه دارد اتفاق میفتد . میدانستم که با این بازیکنان جوان مثل بکهام ، اسکولز ، گیگز ، بات و برادران نویل من دارم کاری خاص و ویژه انجام میدهم . ان ها تقریبا در همان موقع وارد تیم اول شدند . مردم شاید وقتیکه الان یونایتد را ارزیابی کنند نفهمند که ان بچه ها روح باشگاه بودند . ان ها روحیه فوق العاده منچستر یونایتد امروزی را ساختند .
سخنان شما در دانشگاه اقتصاد هاروارد بازتاب زیادی داشت . چه سوالی ازتان کردند؟
بحث اصلی در رابطه با عشق و نفرت بود . ایا بازیکن ها من را دوست دارند و یا ازم متنفرند و یا تعادلی وجود داشت ؟ نظرات متفاوتی در این باره وجود دارد ولی نکته اصلی احترام متقابل است . ما همیشه بدنبال این بودیم .
ایا واقعا دوست داشتن بود و یا ترس موجب این میشد ؟
بله ، فکر میکنم که فاکتور ترس هم دخیل بود . ولی وقتی که کنترل اعصابم را از دست میدادم هیچ وقت دوباره ان عصبانیت را در دیدار بعدی با بازیکن همراه نداشتم . روز بعد همیشه یک روز دیگری برای من بود .
شد که از کسی کینه به دل بگیرید ؟
نه ، هرگز . من هیچ وقت کینه به دل نگرفتم و این بسیار بسیار مهم است .
شما طرفدار کتابی راجع به ابراهام لینکلن هستید که در ان در رابطه با اینکه لینکلن همیشه از دشمنانش در کابینش استفاده میکرد چون به استعدادشان احترام میگذاشت و در عین حال میخواست ان ها را از نزدیک زیر نظر داشته باشد صحبت شده است .
بله ، او میخواست ببیند ان ها چجوری هستند کار زیرکانه ای بود . و البته من فکر میکنم که لینکلن در ان زمان سختترین دورانی که یک رئیس جمهور تجربه کرده را سپری میکرد . او همچنین در اینکه هیچ وقت تصمیمات سریع نگیرد خیلی وارد بود . وی کاملا به مسائل فکر میکرد و به کابینه اش هم اجازه میداد که نظراتشان را بگویند و بعد تصمیم میگرفت . کتاب بسیار خوبی هست .
فیلمی که پارسال راجع به لینکلن ساخته شد را دیدید ؟
بله
ازش خوشتان امد ؟
فکر نمیکنم که فیلم شاهکاری بود ولی فکر میکنم که در کل فیلم به پرداخت ان دوره زمانی موفق عمل کرد . کار بازیگران فیلم باورنکردنی بود .
شما یک جورایی کارشناس مربوط به مسائل زمان جنگ داخلی امریکا هم هستید .
اره من واقعا این موضوع را دوست داشتم . فکر میکنم که بخش بزرگی از تاریخ است . نکته خنده دار این است که من وقتیکه برای تعطیلات در شیکاگو بودم دو تا کتاب راجع به این موضوع خریدم . این ماجرا برای 14 – 15 سال پیش است . وارد یک کتاب فروشی شدم و و این دو کتاب را انتخاب کردم . بعدا در لندن بودم که گوردن براون ( نخست وزیر سابق انگلیس ) پیشم اومد و ازم پرسید که در حال مطالعه چه چیزی هستم و من بهش گفتم که مطالعه چند کتاب در مورد جنگ داخلی امریکا را اغاز کردم . او بهم گفت " من برات چند تا نوار میفرستم " او ان ها را فرستاد و واقعا این موضوع جنگ داخلی بحث تاریخی فوق العاده ای هست . من به خیلی از مناطقی که مرکز جنگ بوده رفتم و با یکی از تاریخدانان بزرگ که روی جنگ داخلی کار میکرده دیدار کردم و بحث های بسیار لذت بخشی داشتیم .
از بین جنگ های جهانی یک و دو و حتی جنگ 1812 این جنگ داخلی است که شما را جذب خودش کرده است .
من از وقتی وارد داستان هایش شدم کاملا علاقه ام بهش زیاد شد . به خونه کسی در اتلانتا رفتم و او تمام تسحیلاتی که در زمان جنگ ازش استفاده شد را در خانه اش داشت و به من ان ها را نشان داد . من واقعا به موضوع جنگ داخلی علاقه مند شدم.
شرمن سرباز و نویسنده مشهور امریکایی در جریان جنگ داخلی گفت که " جنگ مثل جهنم است "
بله ان ها در جریان جنگ تمام ریل های قطارها را خراب کردند .
فکر میکنم که او این جمله را هم گفته است " مردمی که از جنگ متنفرند بیشتر از بقیه در جنگ ها شرکت میکنند "
البته و این یک حقیقت است .
پاتون ژنرال امریکایی ممکن است که یک استثنا باشد ! بیاد دارم که او گفت " من عاشق جنگ هستم "
چگونه کسی میتواند جنگ را دوست داشته باشد ؟
فکر میکنم این رهبری کردن بود که او دوست داشت . ناپلئون هم احتمالا جنگ را دوست داشته است .
فکر میکنم که قبل از اینکه درگیر جنگ شوید و وقتیکه تازه وارد ارتش شدید احتمالا فکر میکنید که چه خوب است که به ارتش پیوستم ولی موقعی که جنگ شروع میشود و تلفات را میبینید اوضاع عوض میشود . این کاملا شما را عوض میکند .
شما در دانشگاه هاروارد از " فرمول فرگوسن " نام بردید . این فرمول برای رهبری است ؟ برای چه چیزی است ؟ مدیریت ؟
فکر میکنم که هدایت و رهبری بخشی از ان است . اینکه چگونه یک گروه از میلیونرها را کنترل کنید . من همیشه میخواستم که بازیکن ها را انسان های بهتری بکنم . کاراکترشان را گسترش دهم . فرمول درباره این بود که به ان ها کمک کنم تا بهترین چیزی که میتونند باشند .
بهشون درس زندگی میدادید ؟
بله و من فکر میکنم که این بسیار مهم بود . شما باید شخصیت ان ها را پرورش دهید. شما میدانید که اگر ان ها را در مسیر درست پروش دهید هیچ وقت شما را ناامید نمیکنند . به محض اینکه از زمین فوتبال خارج شوند از تمام چیزهایی که شما بهشان یاد دادید استفاده میکنند . روحیه بردن ، اراده و اینکه چکونه با شکست دست و پنجه نرم کنید که همیشه مهم بوده است . این به شما کمک میکند که یک گروه از بازیکنان را پرورش دهید که مثل خودتان هستند . شما میتونید خودتان را در ان ها ببینید و من فکر میکنم که همیشه سعی کردم که این را انجام بدهم .
پس شما به هر عضو تیمت که نگاه میکنی خودت را میبینی؟
نه همیشه ، ولی من دوست دارم که سعیم را بکنم تا خودم را در ان ها ببینم . هر کسی متفاوت است و روحیات خاص خودش را دارد . خیلی از بازیکن هایم استعدادی داشتند که که من هرگز ان را در دوران بازیم نداشتم ولی من ان اراده را داشتم که موفق بشوم و همیشه بیشترین تلاشم را میکردم .
ما چند روز پیش همدیگر را دیدیم و شما راجع به این عقیده صحبت کردید که همیشه بهترین بازیکن ها نمیتونند بهترین مربی بشوند چون نمیتونند کسانیکه به اندازه ان ها استعداد ندارند را بفهمند .
بله و این یک حقیقت است . بیاد دارم که با بابی چارلتون دراین باره صحبت میکردم . او خودش در برهه ای مربی تیم پرستون بوده و هیچ وقت نتونست بفهمد که چرا بازیکن ها او را نمیفهمند . پس تسلیم شد و انقدر با خودش صادق بود که بفهمد مربیگری برای او نیست . این یک حقیقت زندگی است . من همیشه به شاگردانم گفتم که اگر میخواهید مربی شوید خودتان را باید از خیلی قبلتر از بازنشستگی اماده کنید . در 24 سالگی وقتیکه من کارم در کارخانه را رها کردم و به سراغ فوتبال رفتم ممطئن شدم که هیچ وقت دیگر به ان کارخانه برنگردم . از همان ابتدا به دنبال مدارک مربیگری رفتم تا بتونم بعد بازیگریم در فوتبال باقی بمونم . من فقط یک بازیکن متوسط بودم که گاهی اوقات میتونست گل بزند . من هیچ وقت بابی چارلتون ، مسی و یا رونالدو نبودم . تعداد بازیکنان بسیار خوبی که تونستند مربی بزرگی بشوند خیلی کم است . فکر کنم میتونید به بکن باوئر نگاه کنید که جام جهانی را دو بار یک بار به عنوان بازیکن و دیگر به عنوان مربی فتح کرد . میتونیم به کرایف که بازیکن بزرگی بود و کارهای بزرگی در بارسلونا به عنوان مربی انجام داد هم اشاره کنیم . به غیر از این ها فکر نکنم بازیکن بزرگی باشد که تونسته باشد خودش را به عنوان مربی بزرگ نشان دهد .
برایتان غیرممکن بود که در باشگاه دیگری مربیگری کنید ؟ ایا هر پیشنهادی که میدانند قبول نمیکردید و یا اگر پیشنهاد خوبی که در زمان مناسب بود را قبول میکردید تا خودتان را در کشور دیگری ثابت کنید ؟
یک یا دو پیشنهاد بود که در زمان حضورم در یونایتد بهم شد . اما همیشه به این نکته رسیدم که چرا بخواهم یونایتد را ترک کنم ؟ چالش بزرگتر از اینجا کجاست ؟نکته در رابطه با چالش ها این است که فرض اینکه یک چالش را بردید و دیگر کار تمام شد درست نیست . شما باید چالش بعدی را ببرید در منچستریونایتد اینگونه بود . خود همین موضوع چالش بزرگ دوران مربیگریم بود . حفظ ان روند ثبات موفقیت که باید همراه با روحیه بردن و جندنگی باشد که من از ان برخوردار بودم . هر موقع که لیگ را میبردیم شبش جشن میگرفتیم و روز بعد برای من یک روز جدید بود . به این فکر میکردم که حالا باید به کدام سمت برویم ؟
بنابراین وقتی باشگاه ها به سراغم می امدند من به خودم میگفتم که چالش بزرگتر از اینجا کجا هست ؟ ساختن تاریخ در یونایتد و یا سعی کردن در جای دیگری که باید از ابتدا شروع کنم و باشگاه را از اول بر طبق فلسفه ام بسازم .
در همان موضوع فرمول فرگوسن از پایه و اساس نام بردید این چیست ؟
شما باید از چیزی که بهش ایمان دارید شروع کنید . من به ساختن باشگاه فوتبال بجای تیم فوتبال باور داشتم . من میتونم مربی هایی که به ساختن تیم فوتبال تمرکز میکنند را درک کنم چون این باعث میشود که شغلشان را حفظ کنند . الان نتایج حرف اول را میزند . در راستای ساختن باشگاه فوتبال من خیلی به از دست دادن شغلم توجهی نمیکردم . من میدانستم که باید باشگاه را از نو بسازیم . پس ما بشدت روی تیم جوانان کار کردیم و مطمئن شدیم که پایه و اساس محکمی برای سال های اینده داشته باشیم . پس ما به برهه ای رسیدیم که من میتونستم برای اینده برنامه ریزی کنم . من میتونستم ببینم که این تیم در 3 سال اینده به کدام سمت میرود چون میدونستم که بازیکنانی در تیم جوانان و اکادمی هستند که تیم را در زمان درست به جلو میبرند .
بحث بعدی بازسازی تیم بود . شما گفتید حتی با دونستن اینکه تیم ممکن است فصل خوب دیگری در پیشرو داشته باشد ولی برای اینکه نه تنها یک فصل بلکه چندین فصل خوب در پیش داشته باشد باید تیم را بازسازی میکردید حتی اگر این باعث میشد مدتی موفقیت را بدست نیاورید ؟
بخش وحشتناک کار من این بود که شما بازیکنانی دارید که سال ها پیش شما بودند و بعد شما میبینید فرمشان رو به افول است و دیگر زمان جدایی فرا رسیده است . شما باید سریع عمل کنید چون میدانید که اگر صبر کنید به خود بازیکن ضرر رساندید . بازیکن نمیخواهد این که زمان در اوج بودنش به اتمام رسیده است را قبول کند . این موضوع که شما این را بهش بگویید و بعد تغییر را ایجاد کنید بسیار بسیار سخت است . در طول سال ها من شاید حدود 5 تیم ساختم . حتی بازیکنانی را هم که میخریم نمیخواهیم فقط برای 2 یا 3 سال پیش ما باشند بلکه ان ها را برای 6، 7 و یا 8 سال میخواهیم . بنابراین برای ساختن و بازسازی تیم باید در رده سنی 22/23 خرید کنید چون هم تجربه خوبی از بازی در جای دیگری دارند و هم سال های زیادی در پیشرو دارند . پس شما میتوانید در حالیکه روند موفقیت را ادامه میدهید تیم تان را هم بازسازی کنید .
پس نکته اصلی این است که باید براساس عقلتان تصمیم بگیرید نه قلب ؟
کاملا ، اینکه به بازیکنی بگویید که دورانش در تیم به پایان رسیده ان هم کسیکه به شما در رسیدن به موفقیت کمک زیادی کرده بسیار سخت است . شما باید با ان ها مثل خانودتان رفتار کنید و چون ان ها مثل خانواده برای شما هستند گفتن اینکه " پسرم ، متاسفم ولی تو دیگر اینجا یار ثابت نیستی ولی میتونی همچنان در تیم دیگری جایگاه ثابتی داشته باشی " بسیار عذاب اور است . این مورد خیلی برایم اتفاق افتاده و کنترل کردن این موضوع اصلا کار اسانی نیست .
موضوع بعدی تعیین کردن استانداردها و رساندن همه اعضای تیم به سطح ان ها بود.
در هر جلسه تمرینی انتظارات زیادی وجود دارد . تمرکز باید وجود داشته باشد . من هیچ وقت نذاشتم که جلسه تمرین بدی داشته باشیم . ما میخواستیم مطمئن شویم که بازیکنان کاملا در تمرینات روی کاری که انجام میدهند متمرکز هستند.
مورد بعدی این بود که هرگز نذارید کنترل از دستتان خارج بشود .
منظور من این بود که شما دارید با افراد ثروتمندی که جوان هم هستند سر و کله میزنید . من همیشه به مدیرا گفتم که ان لحظه ای که بازیکن از مربی قدرتمندتر شود منچستر یونایتد دیگر منچستریونایتد نیست . ان موقع شما کنترل کل باشگاه را از دست میدهید . پس من همیشه ممطئن میشدم که کنترل همه چیز در دستانم هست . بازیکن ها همیشه میدانستد که رئیس چه کسی هست .
حرفتان مثل قانون بود ؟
میشود اینجوری گفت ... اما لزوما احتیاج ندارید که از قدرت انجوری استفاده کنید . کنترل خیلی خوب است ولی بازیکن ها میدانند که مربی کیست و میدونند که او است که تصمیمات را میگیرد . ان ها میدانستد که میتونند به من اعتماد کنند که این واقعا مهم بود . ان ها میدانستند که من توانایی تغییر و اداپته شدن را دارم و این را بارها در طی این سال ها دیدند . فکر میکنم که این ها مهمترین نکات در کنترل داشتن بازیکنان است .
این به چه معناست – پیام را در زمان خودش دریافت کنید .
زمانی که ما بدنبالش هستیم ان است که ان ها بفهمند که هر بازی در مورد بردن است . هر هفته انتظار من این است که شما ببرید . ما سعی کردیم این پیام را در تیم پخش کنیم که هر بازی زمانیست که ما باید ببریم .
در رابطه با برگشت از شکست در بازی ها چه میگویید ؟
باید در بازی زمانی باشد که ان ها درک کنند که باید شخصیتشان را نشان دهند و نتیجه را عوض کنند . ما لحظات بزرگی از این دست داشتیم . بارها در بین دو نیمه عقب بودیم و بعد موفق شدیم که نتیجه را عوض کنیم .
شما ان لحظات را دوست داشتید مگه نه ؟
اوه بله ، من عاشقشان بودم . من یکمقدار اهل ریسک بودم چون عادت داشتم در بین دو نیمه به بازیکن ها بگویم که " صبور باشید و در 15 دقیقه ان ها را به داخل سینک اشپزخانه بیندازید ! " شما در ان موقع دارید بازی را میبازید پس با ریسک کردن چیزی را از دست نمیدهید . هیچ چیزی بهتر از ان 15 دقیقه پایانی که میتونید نتیجه را عوض کنید نیست . هوادارا دارند استادیوم را ترک میکنند که ما ریسک میکنیم و تلاشمان را هم میکنیم و ان جواب میدهد . لحظات فوق العاده ای هستند .
مورد بعدی که مطرح کردید اهمیت و قدرت مشاهده است .
بخش مهمی است که مردم زیاد بهش توجه نمیکنند . زمانی که در ابردین بودم دستیار جوانی داشتم که بهم گفت " چرا من اینجا هستم ؟" من بهش گفتم " راجع به چه چیزی داری صحبت میکنی ؟ " او گفت " من هیچ کاری انجام نمیدهم . شما نباید تمام تمرینات را انجام دهید . شما باید در کنترل باشید و من تمرینات را هدایت کنم . " من بهش گفتم " نه من این کار را نمیکنم . " او بهم گفت که فکر میکند من اشتباه میکنم . ما یک تمرین دهنده مسن هم انجا داشتیم که مرد خوبی بود . او بهم گفت " رئیس ، حق با اوست " پس من راجع به این موضوع فکر کردم و اینکار را امتحان کردیم و ان جواب داد . تماشای با دقت تمرین بازیکن ها واقعا شگفت انگیز بود. شما میتونستید ببینید که بازیکن زیاد حالش خوب نیست و یا عادت های بازیکن ها را ببینید و خیلی چیزهای دیگر که بدردتان میخورد . این مشاهده را من تا روز اخر ادامه دادم و به خوبی ازش استفاده کردم .
شما هیچ وقت در دوران مربیگریتان دست از اداپته شدن برنداشتید و دائما با گذر زمان تغییر کردید .
همیشه ، اگر به یونایتد امروزی نگاه کنی چارلی ، زمین تمرینی فوق العاده است . تنها چیزی که ما هنوز در مجموعه تمرینی خودمان انجام نمیدهیم عمل های جراحی و سی تی اکسن و ام ار ای ها است و گرنه بقیه چیزها حتی دندانپزشکی بازیکن ها هم در خود مجموعه انجام میشود . این یکی از مسائلی هست که من بهش افتخار میکنم و راجع بهش با دیوید گیل هم زیاد صحبت کردیم . من گفتم " دیوید ، یکی از کارهایی که ما در این باشگاه باید انجام دهیم این است که وقتی کسی عضو باشگاه میشود ببیند که ما بهترین و مجهزترین امکانات را داریم و همیشه در حال اداپته شدن هستیم . "
حدود ده سال پیش دکتر تیم پیش من امد و گفت " رئیس میدونی ، فکر میکنم که ما کم کم باید به فکر متخصصان ورزشی و تغزیه و از این جور مسائل باشیم" او بهم گفت که 2 ،3 باشگاه هستند که این کارشناسان را دارند و ما واقعا احتیاج داریم که جلوتر از بقیه باشیم . او منرا قانع کرد و بعد تیمی را با محوریت مرد جوانی که پر از ایده بود ساخت . و همین باعث شد که عملکرد ما بهتر از قبل بشود . من همیشه گفتم که شما وقتی باید اداپت شوید که این باعث شود حداقل یک درصد پیشرفت کنید . هر سال در یونایتد ما نسبت به مسائل گوناگون واکنش نشان میدادیم و بروز میشدیم . این واقعا شگفت انگیز است .
اجازه بده راجع به بعضی از شاگردان بزرگت صحبت کنیم ، به گیگز اشاره کردی
او فوق العاده است . در 13 اسلگی داشت با تیم اول سیتی تمرین میکرد و ان زمان بود که من به در خانه اش رفتم .
من و شما چند شب پیش راجع بهش صحبت کردیم و گفتی که باید به سراغ مادرهایشان میرفتی !
کار به انجایی رسید که من و دستیارم ارچی ناکس هر شب به در خانه گیگز میرفتیم . یکدفعه مادرش بهم گفت که " ایا پنج شنبه هم برمیگردید؟ " او برای ما چایی درست میکرد و برایمان شام اماده میکرد . مادر همیشه کاراکتر قوی خانواده است . من همیشه به استعدادیاب هایم میگفتم که به سراغ مادرها بروید !
مادرها همیشه بهترین چیز را برای پسرشان میخواهند ، ان ها بهترین مربی را میخوان چون فکر میکنند که مربی خوب برای اینده فرزندشان بهتر است .
همیشه این خطر است که پدر هدایت پسر را بدست بگیرد و بخواهد به اهداف خودش برسد . در بعضی موارد پدر میخواهد خرج کل خانواده را از پسر در بیاورد . من خیلی از این موارد دیدم ولی تا حالا مادری را ندیدم که اینطوری بکند . مادر همیشه بدنبال بهترین سناریو برای پسرش است .
گری نویل ؟
کاراکتر فوق العاده ، گری هر روز ساعت 6 صبح بلند میشود . همه روزنامه ها را میخواند . وی میخواهد که بداند که در دنیا چه دارد میگذرد و همیشه هم راجع به همه چیز ناله و شکایت میکند !
اما واقعا فرد موفقی است . او الان کارشناس فوتبال در تلویزیون است و کارش واقعا خوب است . همچنین در زمنیه تجارت هم بسیار دارد خوب کار میکند . من میخواستم که وی را وارد کادر فنیم کنم ولی او نمیخواست فعلا این کار را بکند . او الان با تیم ملی انگلیس هم همکاری میکند . گری کاراکتر بسیار بسیار مصمم و با اراده ای است.
و همیشه جلوی نویل کسی به اسم دیوید بکهام بازی میکرد
دیوید پسر شگفت انگیزی است . کاری که برای خودش کرده و چیزی که برای خودش ساخته شگفت انگیز است . او یک چهره بزرگ برای جوان ها است . او پسر فوق العاده و شگفت انگیزی است .
چگونه تونسته به این شهرت و برند دست یابد ؟
او همیشه یک لبخند دوست داشتنی داشت ! همیشه چهره خوبی از خودش در جمع نشان میداد . وقتی در 12 سالگی برای اولین بار دیدمش میل و خواست اصلیش این بود که بهترین فوتبالیستی که میتواند بشود . فوق العاده تمرین میکرد . همیشه در حال تمرین بود و موقعی که بقیه بازیکن ها میرفتند باز هم به تمریناتش ادامه میداد. او در سطح گیگز ، نویل و اسکولز بود . و البته وقتی که با ان دختر از گروه اسپایس ازدواج کرد زندگیش تغییر کرد و تمرکزش روی موضوع دیگری قرار گرفت و وارد دسته سلبریتی ها شد . من مرد فوتبال هستم یک مرد فوتبالی اصیل
پس شما باید پیش دیوید میرفتید . به من بگو که به دیوید وقتی که باور پیدا کردید که علاقه اش چهره معروف و سلبریتی شدن بیشتر شده است چی گفتید ؟
فکر میکنم که دنیای سلبریتی وارد سرش شده بود و فکر نکنم که به چیزی که من میگفتم گوش میداد . همیشه بیاد دارم که یکبار گفت من " عاشق این کار هستم " و دیگر کاری از دست من ساخته نبود . گوش کنید ، همیشه بیاد داشته باشید که در مربیگری و مدیریت نباید اجازه چنین چیزی را بدهید . او تمرکزش را از دست داد و ما او را به رئال فروختیم و وی در انجا خوب هم کار کرد . چیزیکه من نمیتونم باور کنم رفتنش به گالاکسی بود . من اصلا ان را باور نمیکردم . اگر میتوانستم هیچ وقت اجازه ان را بهش نمیدادم . همیشه باید یک هدف داشته باشید و ان بهترین بودن است . رئال به جز یونایتد بهترین جا برای وی بود . اما به انجا رفت و خودش را دوباره بازسازی کرد . چند بار به میلان رفت و چند بازی اروپایی انجام داد و سال اخر هم که به پاریس سنت ژرمن رفت و در یک چهارم نهایی لیگ قهرمانان بازی کرد . او از یک جهاتی باورنکردنی هست . واقعا باید بهش افرین گفت . شما نمیتونید با چهره ای که از خودش در زندگی ساخته ایرادی بگیرید .
اما بهتر نبود اگر در یونایتد باقی مانده بود ؟
برای من خیلی خوشحال کننده بود اگر اینطور میشد چون وی بازیکن بسیار خوبی بود اما همانطوری که گفتم من مرد فوتبال هستم . چگونه میتوانم با او بر سر نحوه زندگیش بحث کنم . همانطوری که گفتم او در بین جوان ها یک اسطوره است . او بسیار خوب رفتار میکند و وجهه خوبی از خودش به جا گذاشته و من بهش افرین میگویم .
شما همیشه میگید بدنبال بازیکنانی بودید که بازنده های بدی هستند ایا دیوید یکی از ان ها بود ؟
اوه ، دیوید از باختن متنفر بود . باخت حسابی بدخلقش میکرد . بازنده های بد همیشه بعد از شکست بد اخلاق میشوند . رختکن ما بعد باخت جای قشنگی نبود . بردن اسم بازی برای ما بود و ان بازیکن هرگز ان را فراموش نکردند .
دوباره این موضوع مطرح میشود که ایا این بازنده بد بودن و تنفر از شکست موقع بدنیا امدن در انسان است و یا در طی زمان بدستش میاورید ؟
فکر میکنم که این را از خانواده تان یاد میگیرید . بعضی ها تو خودشان هستند و روحیه بردنشان را جوری دیگری نشان میدهند ولی بعضی ها بسیار احساساتی هستند و روحیه بردن و تنفر از شکست را با حرکاتشان نشان میدهند . دیوید در زمان جوانیش در دسته دوم بود . فکر میکنم که این موضوع در ژن ادم ها است .
شما به افرادی مثل تونی بلر مشاوره هایی دادید . از مسائل استراتژیک گرفته تا طرز مدیریت کردن مردم
بله من زمانی دیدارهای بسیار خوبی با تونی داشتم . همیشه فکر میکنم که تونی در برنامه " زمان سوال ( برنامه ای که سیاست مداران و روزنامه نگاران بر سر سوالات مردم بحث میکنند ) " عالی کار میکرد . من او را در ان برنامه دوست داشتم . منتقدان و شرکت کنندگان برنامه را نابود میکرد . ما راجع به خیلی چیزها صحبت میکردیم . مثلا موقعی که نامزد نخست وزیری شده بود بهش توصیه کردم که موقع دوران تبلیغات از یک فیزیوتراپ استفاده کند .
نکته جالب دیگر درباره شما از نظر من احساس مسئولیتتان است . شما همیشه میدانستید که چگونه احساس مسئولیت را در مردم برانگیزید . میتونستید بفهمید که چه زمانی بازیکن در برای خودش بازی میکند و یا برای تیم
روحیه تیمی ، به اطراف رختکن نگاه کنید و به همبازیانتان نگاه کنید و بهشان اعتماد کنید . این ذات و ماهیت یک تیم است . ان ها باید نقاط قوت و ضعف هم تیمی هایشان را بشناسند . من همیشه اعتقاد داشتم که برای بردن بازی به 8 بازیکن احتیاج دارید تا روز خوبشان باشد . 3 نفر میتونند روز خوبی نداشته باشند ولی باید به شدت در زمین تلاش کنند و بقیه بازیکن ها این را میبینند و تلاششان را بیشتر میکند تا تیم به پیروزی برسد . و هفته بعد جای بازیکن ها عوض میشود . ماهیت یک تیم درک بازیکن ها از همدیگر است . ان ها باید به همدیگر و البته من اعتماد کنند .
به عبارت دیگر به برنامه استراتژیت و ترکیبی که انتخاب کردی اعتماد کنند .
بله و البته این همیشه سخت است چون من مجبورم هر هفته 5 یا 6 بازیکن را از ترکیب بیرون بگذارم و البته همیشه به صورت جداگانه بهشان توضیح دادم . اسان نیست چون ان ها میخواهند هر هفته بازی کنند .
بهشان در ان مواقع چه میگویی؟
بهشان میگفتم که ممکن است من دارم اشتباه میکنم ولی هدفم کمک به تیم و موفقیتش است . در بعضی موارد هم من ترکیب تیم را با توجه به بازی های اینده میچیندم و به کسی که ان روز بازی نمیکند میگفتم که برای فلان بازی روش حساب کردم و خودش را اماده کند . اینجوری به ان ها روحیه هم دادید . من سال های زیادی در انجا بودم برای همین این اعتماد بنفس را داشتم که همیشه برای چند بازی اینده برنامه داشته باشم .
همچنین میخواهم راجع به فینال سال 99 هم توضیح بدهید . بنظر میرسید که دیگر شانسی برای برد ندارید ولی دستیارتان میگوید که تا اخرین لحظه باورتان را از دست نداده بودید .
اتفاقات ان شب تصادفی نبود . زدن دو گل در وقت اضافه اتفاقی نبود . ان روحیه و کاراکتر تیم را توضیح میداد . ان فصل ما برگشت های بسیار زیادی داشتیم . البته باید گفت که این برگشت ها بخشیش به سرنوشت و شانس هم برمیگردد . شما نمیدونید که چرا و چگونه ان اتفاق رخ داد . ما روی گل اول از اشتباه حریف استفاده کردیم و انجا بود که میتوانید بگویید بایرن خودش را باخت . گل دوم اجتناب ناپذیر بود .
خانواده گلیزر در سال 2005 مالکیت باشگاه را در دست گرفتند در ان موقع چی تغییر کرد ؟
هیچ چیزی تغییر نکرد . تصور غلط درباره موضوع خرید باشگاه توسط گلیزرها باعث شد که در بین هوادارا جناح بندی رخ دهد . هوادارا فراموش کردند که از همان دقیقه ای که ما وارد بازار بورس لندن شدیم این شانس وجود داشت که روزی شخصی باشگاه را بخرد . گلیزرها در باشگاه سهام داشتند و بعد تونستند که بقیه سهام را بخرند و در دورانی که باهاشون کار کردم چیزی جز حمایت ازشان ندیدم . ان ها افرادی بسیار قوی و بااراده هستند . همیشه از مربی و اتفاقاتی که در باشگاه رخ میداد حمایت میکردند . من شکایتی از طرز حمایت ان ها ندارم . من ان ها را خیلی کم دیدم . هرگز با من تماس نگرفتند . ان ها هفته ای یکبار با دیوید گیل راجع به مسائل باشگاه نه تیم صحبت میکردند .
وقتی راجع به کارنامه مربیگریت فکر میکنی ، تمام برد ها و باخت ها چه چیزی را بیاد می اوری ؟ باخت ها را بیشتر بیاد میاری و یا برد ها ؟
سوال خوبی هست . من میتونم به تو راجع باخت بدی که داشتیم بگویم . باخت های 5-1 و 6-1 به سیتی مواردی از ان ها هستند . این ها بازی هایی هستند که شما هیچ وقت فراموش نمیکنید . بیاد داریم که بعد شکست 5-1 به سیتی به خانه رفتم و بالش را روی سرم گذاشتم . چند روز به غیر از باشگاه جای دیگری نرفتم . همسرم بهم میگفت " مشکلت چیه ؟" و من گفتم " ما 5-1 باختیم " و او پاسخ داد " نه امکان نداره که تو 5-1 باخته باشی " روز های بدی بود .
همسر شگفت انگیزی داری . چند شب پیش بهم گفتی که مجسمه ات را در استادیوم الدترافورد قرار دادند . و چند روز قبل پرده برداری تو بهش گفتی که " خیلی دلم میخواهد بدانم که چه کسانی برای مراسم می ایند و پرده برداری میکنند " و او بهت جواب داده که " شاهزاده ویلیام "
من گفتم هیچ شانسی وجود ندارد . او رئیس FA بود و نمیتونست که همچین کاری بکند . روز مراسم من کنار مجسمه ایستاده بودم که دیوید گیل اعلام کرد همسرم پرده را میکشد . من نمیتونستم این را باور کنم . بهش گفتم " چگونه تونستی این را از من مخفی کنی ؟" او هرگز به بازی های تیم ما نیامد . البته در چند تا از فینال ها حضور داشت ولی در بقیه بازی ها اصلا شرکت نکرد . چون احساس راحتی نمیکرد . او خیلی فوتبالی نیست . او شگفت انگیز است و کاملا بهترین گزینه برای ان مراسم بود .
او چه معنایی برای شما دارد ؟
از نظر من او به تنهایی بچه ها را بزرگ کرد . اگر مثلا به 32 سالگی من برویم که وارد مربیگری فوتبال شدم و حسابی درگیر ان بودم کتی به تنهایی با بچه ها سر و کله میزد و ازشان مراقبت میکرد . خودش لباس تنشان میکرد ، به مدرسه میبردشان ، در تکالیف بهشان کمک میکرد و شب ان ها را میخواباند همه این ها را بدون کمک من انجام میداد . او نقشش را فوق العاده درخشان انجام داد و همیشه عادت داشت که من بگوید " من این همه کار میکنم ولی وقتی 16 سالشان بشود ان ها میشند پسرهای بابا " من بهش گفتم " از کجا میدونی " و او میگفت که فقط صبر کنم و ببینم و بعدا معلوم شد که حق هم داشت ! او همیشه از من حمایت میکرد و همیشه حقایق را در تمام مسائل بهم میگفت . هر وقت بهم میگفت که دارم کاری را اشتباه انجام میدهم من میفهمیدم که قطعا یک جای کارم اشتباه است . در خانه همیشه حق با او بود .
دو مسئله هست که توجه من را جلب کرده است . بین شما و وین رونی چه گذشت ؟
من فکر نمیکنم واقعا اتفاقی رخ داده باشد . او روز بعد مسجل شدن قهرمانیمان در فصل پیش ، پیش من امد و درخواست کرد که تیم را ترک کند . دوباره همان مسئله انتظارات است . من تیم را براساس چیزهایی که در داخل زمین و تمرین میبینم مدیریت میکنم . در ان موقع خیلی خوب کار نمیکرد ولی حالا فرم امروزش را میبینید . او الان انرژی و اراده اش را دوباره بدست اورده و دارد بخوبی کار میکند . پس میدونی شاید ان اتفاقات برای این پسر نقطه عطف خوبی بود .
از یک نظر مثل پسر خودتان بهش نگاه نمیکردید ؟
وین در 17 سالگی پیش ما امد و مثل بقیه جوان هایی که داریم تمام تلاشمان برای حمایت و بهتر کردن او کردیم . به هر حال ما اوقات بسیار بزرگ و خوبی در کنار هم داشتیم .
ولی رابطه تان به شکل بدی به اتمام رسید ؟
نه ، فکر نکنم . فکر میکنم که اگر امروز وین منرا ببیند باهام دست میدهد .
اخرین باری که باهاش دست دادید کی بود ؟
روزی که لیگ را بردیم و یا شاید روزی که لیگ را بالای سر بردیم . شما البته باید به رسانه ها هم نگاه کنید . وین از یک نظر بدشانس است چون امید انگلیس در بازیهای ملی حساب میشود . بنابراین رسانه ها همیشه در کنار وین بودند . او افرادی را در کنارش دارد که بهش توصیه میکنند و مشاوره میدهند و تمام خبرهایی که میبینید از انجا می اید . من هرگز با او سر موضوعی دعوا نکردم . شد که گاهی اوقات او را تنبیه انظباطی کنم . گاهی اوقات همه بازیکن ها به اینجور تنبیه ها نیاز دارند ولی در نه به ان عظمتی که شما فکر کنید من با بازیکنی قهر هستم و یا دعوا کردیم .
چگونه ان ها را تنبیه میکردید ؟
مشخصا اگر از خط خارج شوند شما ان ها را جریمه مالی میکنید .
از ترکیب خارجشان نمیکردید ؟
نه ، من هرگز این کار را نمیکردم چون ان به ما اسیب میرساند . رونی الان به فرم خوبش بازگشته و یکجورایی من تا حدی بهش کمک کردم تا ان فرم خوبش را باز یابد و متوجهش کردم که هنوز بازیکن بزرگی است من همه را بخاطر تیم انجام دادم . باشگاه بسیار خوب عمل کرد که از فروش او به چلسی خودداری کرد . او درک کرد که تنها شغلش این است که برای یونایتد تلاش کند . تمرکزش را دوباره بدست اورد . ان اخلاق کاری و هدفش را دوباره بدست اورده و دارد به خوبی بازی میکند .
صحبت از چلسی شد راجع به ابراموویچ چه فکری میکنید ؟
چلسی واقعا عجیب است . میدونی ان همه تغییر مربی واقعا عجیب است . ان ها لیگ قهرمانان و 3 تا لیگ برتر در دوران ابراموویچ بردن و همچنین 3 بار هم جام حذفی را بردن ولی باز به تغییر مربی ادامه میدهند . یکجورایی بنظر میرسد این روش برای ان ها از نظر بردن بازی ها جواب میدهد . اگر از منظر بلند مدت نگاه کنید ان ها رقیب اصلی ما بودند .پس شرایط بسیار رقابتی بین ما و چلسی وجود دارد .
فرض کنیم ابراموویچ به سراغ شما بیاید و شاید هم اومده باشه ؟
وقتی ابراموویچ چلسی را خرید از طریق یک مدیر برنامه پیشنهاد هدایت چلسی را به من دادند اما بهشان گفتم که هیچ شانسی برای این کار وجود ندارد .
نمیخواستید ببینید که پیشنهاد در چه حدی است ؟
نه ، منچستر یونایتد تیم و باشگاه من است .
پس هر کسی که فکر میکند که شما ممکن است به دنیای مربیگری بازگردید اشتباه میکند ؟
چند وقت پیش یکی از شغل ها خالی شد و بنگاه های شرطبندی شانس من برای بدست گرفتن را پایین میدانستند برای همین کسی اگر شرط میبست و من مربی میشدم میلیونر میشد ولی باید بگم که این کار را نکنید چون پولتان را هدر میدهید . مثل این است که پولتان را از پنجره بیرون بندازید!
پس هیچ راهی نیست که فرگوسن به فوتبال برگردد ؟
من تصمیمم را گرفتم . زمانبندی عالی بود و من در اوج کنار کشیدم . به عنوان یک برنده بازنشسته شدم . حالا بدنبال چالش هایی در زندگی جدیدم هستم . میخواهم کارهایی که 35 سال برایشان صبر کردم را انجام دهم . میخوام به تورنمنت های معروف گلف در امریکا و استرالیا برم اما این را به کتی ( همسر سر الکس ) نگید . خیلی چیزها است که من میخواهم انجام بدم . میخوام به تاکستان ها در توسکانی و فرانسه بروم .
پس الان اوقات بسیار خوبی دارید ؟
بله من دارم لذت میبرم .
دیگر چه چیزهایی در لیست شما است ؟
خیلی چیزها در پیش است . یکسری سخنرانی درباره مدیریت و رهبری در پیش است . به محض اینکه تصمیمم مبنی بر ترک یونایتد را گرفتم دیگر قرار نبود که برگردم و فکر کنم که شاید تصمیم اشتباهی گرفتم . من فقط به اینده نگاه میکنم . دیگر مربیگری و نتایج یونایتد اولویت زندگی من نیستند .
هنوز از دیوید مویز حمایت میکنید .
کاملا ، همه باشگاه پشت سر وی هستند . این نکته بسیار خوب درباره باشگاه ما است . ان ها مربی را حمایت میکنند و ما مشکلی نخواهیم داشت . ان ها در دستان خوبی قرار دارند . دیوید مربی خوبی هست .
این سناریو من است . ابراموویچ خیلی پول دارد و شما این را میدانید . او حتی از خدا هم بیشتر هم پول دارد !
جمله خوبی بود چارلی !
شما همچنین اسب ها را دوست دارید .
بله
ابراموویچ بگوید سر الکس بیا مربی چلسی بشو و من به تو بزرگترین و بهترین اصطبل اسب دنیا را میدهم .
شما همیشه ارزو دارید که اسب برنده را داشته باشد . یکی از اسب هایی که با کس دیگری شریک هستم امسال در مسابقات مدعی قهرمانی بود . اسمش Telescope است . اسب بسیار خوبی هست و شاید سال دیگر قهرمان شود . همه اعضای تیم ما ارزو دارند که مسابقات Derby را ببریم . اما همانطوری که گفتم من تصمیمم را گرفتم . من مشتاق چالش های جدید زندگیم هستم . من سفیر منچستریونایتد و همچنین یونیسف هم هستم .
شما طرفدار بزرگ حزب کارگر انگلیس هستید درست میگم ؟
بله و این هرگز تغییر نمیکند . شده که وسوسه شدم تا به حزب ملی بپیوندم ولی این اتفاق هرگز نمیفتد .
چرا طرفدار حزب ملی گرا اسکاتلند نیستید . من این را نمیفهمم . دوست مشترکمان شان کانری که همیشه خارج اسکاتلند زندگی میکند .
اوه اره ، شان اهل ادینبورگ است . من در یک خانواده و محله سوسیالیست بزرگ شدم . پدر و مادرم سوسیالیست بودند . پس من هم یک فرد سوسیالیسم ( جامعه خواهی ) هستم .
رهبر فعلی حزب کارگر انگلیس اد میلیبند در نظرسنجی ها از حزب محافظه کار جلو است . شاید انتخابات را ببرد و ان وقت ممکن است برای شما کاری سراغ داشته باشد.
اوه نه ، من وارد سیاست نمیشوم . فکر نکنم سیاست صحنه من باشد .
بسیار خب ، بهترین خاطرتان از دوران حضور در فوتبال چیست ؟
بهترین لحظه باید همان شب در نیوکمپ بارسلونا باشد . ان جامی بود که من تا ان موقع نبرده بودم . بردن ان جام در ان فصل رویایی ان هم به ان صورت واقعا فراموش نشدنی است .
ولی در نگاه کلی حضور 27 سالم در منچستریونایتد یک دستاورد محسوب میشود . ثبات و استمراری که انجا درست کردم و خداحافظی در اوج ، من دیگر چیزی بیشتر از این نمیتونستم بخواهم . من هر چیزی که میخواستم را بدست اوردم . و به عنوان یک مرد خوشحال کنار میروم .
بابت قبول انجام مصاحبه تشکر میکنم .
مرسی چارلی ، گفت و گوی خوبی بود .