گواردیولا در باواریا
مقاله ارسالی از حسین ایزدی به news@tarafdari.com
اختصاصی طرفداری - در مورد تاریخچه بارسا، کاتالان، لاماسیا و ... صحبت بسیار است و با یک جستجوی ساده به اطلاعات بسیار زیادی در این مورد میتوان دست یافت. ماجرای این متن در مورد ظهور امپراطور جدید فوتبال جهان در قرن بیست و یکم است، قرنی که بارسا بدون شک حاکم بلامنازع آن بودهاست. این باشگاه راه خودرا در 1899 بهدست موسسین چندملیتی خود آغاز کرد و اکنون در اوج دوران خود قرار دارد. کاندیداتوری بهترین تیم تاریخ، بزرگترین افتخار موسسین فقید این تیم است. اما بدون شک بدون حضور گواردیولا این اتفاق ممکن نبود. گواردیولا بارسا را تا مرز بهترین تیم تاریخ بالا بردهاست.
دیروز رسما اعلام شد که"جوزف گواردیولا آی سالا" برای فصل 2014-2013 به باواریا خواهد رفت. این کاتالانی به بایرن خواهدرفت تا نشاندهنده ادامه عصر طلایی و دهه طلایی بارسا باشد. این مربیکه با بارسلونا به همه افتخارات ممکن رسید، تاریخ بارسلونارا به قبل و بعد از خودش تبدیل کرد. این مربی وارد بایرنی شدهاست که در 2 فینال از 3 فینال اخیر جام باشگاههای اروپا حضور داشتهاست. تنها تیمی که در 13 سال اخیر، 4 بار فینالیست معتبرترین لیگ باشگاهی دنیا بودهاست. تیمی زخمخورده که فصل گذشته با 3 ناکامی بزرگ، مغمومترین هواداران دنیا را داشتهاست و این فصل با هدایت مربی کارکشته خود، "یوب هاینکس" تا اینجای فصل فوقالعاده بودهاند. چرایی آمدن 2 اسپانیایی در طول یکسال به بایرن، هزینه تاریخی برای خرید "خاوی مارتینز" و درادامه حضور گواردیولا در مونیخ، همانچیزیاست که قرار است به آن پرداختهشود.
فاز اول – 2003
"خوان لاپورتا" با "فرانک رایکارد" ستاره سالهای نهچندان دور تیم ملی هلند که یکی از ستارههای عصر طلایی باشگاه میلان بود و پیش از این نتوانستهبود در یورو 2000 با تیم ملی هلند در کشور خودش به قهرمانی برسد، را از تیم نهچندان معروف "اسپارتا رتردام" به کاتالان آورد. فصل اول فاجعهبار شروع شد ولی با برد بینظیر این باشگاه در خرید ستاره آینده خود یعنی "رونالدینهو" مقابل منچستر یونایتد امیدها زندهماند. حتی رونالدینهو هم نتوانست تا نیمفصل برای بارسلونا کاری انجام دهد و بارسلونا شرایط ناامیدکنندهای داشت ولی با حضور قرضی یک بازیکن مشهور، اوضاع تغییر کرد. "ادگار داودیز" هموطن رایکارد به بارسلونا آمد و شرایط تغییر کرد، بارسلونا در پایان فصل بالاتر از رئال مادرید در جایگاه دوم "لالیگا" قرار گرفت و این شروع دوران جدیدی بود بهنام دهه بارسلونا. بارسا در دوران حضور رایکارد، لاپورتا و رونالدینهو، 2 بار قهرمان لالیگا، یک بار قهرمان جام باشگاههای اروپا شد، تا پس از تیم رویایی اوایل دهه 90، بتواند طلایهدار بارسای رویایی باشد. اما جام جهانی برای بارسا، رونالدینهو و رایکارد خوشیمن نبود. رونالدینهو بهشدت مغلوب ستاره دوستداشتنی و پا به سنگذاشته فرانسویها، "زینالدین زیدان" شد و بهترین بازیکن سال پیش دنیا در جام جهانی شکستخوردهای بیش نبود. رایکارد و تیم قهرمان اروپا در فصل بعد لالیگا مغلوب "فابیو کاپلو" شدند تا دوران تلخ رایکارد آغاز شود. 2008-2007 بدتر هم شد و بارسلونایی که شاهد نزول ستاره طلایی خود بود و طلوع پدیده آرژانتینی خود در این فصل بود، در یک فصل غمانگیز همهچیز را از دست بدهد. پیامد این نتیجه مشخصبود، رایکارد اخراج شد تا جوابی برای دستمالهای سفید هواداران در نیوکمپ باشد.
![](/uploads/editor/28/guardiola%20bayern2.jpg)
فاز دوم – 2008
"خوزه مورینیو" که بعد از چلسی تیمی نداشت، کاندیدای اول فرماندهی ارتش کاتالان بود، ولی مورینیو به شهر "گائودی" نرفت چون گواردیولا را شایسته دستیاری خود نمیدانست. مورینیو نیامد تا ناخواسته بزرگترین شانس ممکنرا برای بارسا به ارمغان بیاورد. بارسا گواردیولا را بهعنوان سرمربی برگزید. گواردیولا در اقدامی قابل پیشبینی و جنجالی بر روی مشهورترین بازیکن آن روزهای تیمش خط قرمز کشید. شروع فصل اول بد بود، بارسا در اولین دیدار باخت تا یاد و خاطره کابوس فصل قبل را زنده کند و در دیدار دوم در خانه مساوی کرد، اوضاع خوب نبود، اصلا خوب نبود، بارسا پانزدهم بود. اما هفته سوم، بارسا شروع کرد، 6 گل به گیخون زد 6 پله صعود کردند ، 6 هفته منتظر ماندند تا صدرنشین شوند. رونالدینهو از بارسا رفت، تا نوبت به ظهور آینده فوتبال دنیا برسد. "لیونل آندرس مسی" و گواردیولا در همان فصل اول تاریخ فوتبال را تغییر دادند. "ژاوی"، "اینیستا"، "دنی آلوز" و "پیکه" تازهوارد گویی بازیکنان جدیدی شدهبودند. 6 جام، لالیگا، کوپا دل ری، جام باشگاههای اروپا، سوپرجام اسپانیا، سوپرجام اروپا، جام باشگاههای جهان، تحقیر 6 تایی مادرید در سانتیاگو برنابئو، توپ طلای فوتبال جهان برای مسی و ... فصل بینظیر پپ که همان فصل اورا در میان برترین مربیان تاریخ قرار داد. مکتب "یوهان کرویف" دوباره توسط شاگردش زنده گشت.
فصل بعد، همه به او اطمینان داشتند. گواردیولا غیرقابل انتقاد بود و کار خودش را بالاتر از تصور انجام دادهبود. پایتختنشینان که اول "کاکا" و سپس رقیب اصلی لیونل مسی، "کریستیانو رونالدو" را برای رقابت با بارسا خریدهبودند و خودرا برای قهرمانی با انجام بازی زیبا آماده میکردند. بارسا هم برای عقب نماندن در قافله تبلیغات ورزش – صنعت فوتبال، در انتقالی جنجالی "زلاتان ابراهیمویچ" را از اینتر به بارسا آوردند و "ساموئل اتوئو" را به اینتر دادند، انتقالی بالغ بر 70 میلیون یورو. این فصل خوب پیش میرفت تا زمان رسیدن به سد و کابوس اینتر مورینیو که فصل قبل در مقابل منچستر یونایتد، پرچمهای سفیدشانرا به راحتی بالا بردهبودند. مورینیو که زمانی توانستهبود در مقابل بارسای رایکارد با توجیه هدف توسط وسیله، رایکارد را که در دوره خودش آمادهترین تیم دنیا نامیده میشد، شکستدهد و خود را نماد شعار "توجیه هدف توسط وسیله" کند، توانست با قتل و عام فوتبال، بارسا را شکست دهد و به فینال برود و از قضا در مقابل همین بایرن که توانستهبود منچستر یونایتد را به خاک بمالد و به فینال برسد، با همین سبک و با توسل به بغل پاهای توانمند "دیهگو میلیتو" به پیروزی رسید. اما بارسا فصل بدی را پشت سر نگذاشت و فقط در اروپا ناکام بود. رئال را با همه هزینههایش شکست داد و بیستمین لالیگای خود را جشن گرفت. تیم او در اسپانیا و جام جهانی غوغا کرد تا حدیکه بسیاری تیم ملی اسپانیا را بارسلونا بدون دروازهبان نامیدند. مسی در بارسا خوب درخشید و به پاس همین درخشش بود که بالاتر از ستارههای قهرمان جهان همتیمیاش و "وسلی اشنایدر" قهرمان اروپا و نایب قهرمان جهان، قرار گرفت.
فصل 2011-2010، به امید کسب ششگانه آغاز شد. لاپورتا رفت و "ساندرو روسل" آمد. ابراهیمویچ رفت و "داوید ویا" آمد. لاپورتا نویدبخش دوران جدید بارسا بود، طلایهدار بهترین تیم تاریخ، روسل به میراث عظیمی رسید. میراث شاید بهترین تیم تاریخ. روسل همان فصل اول را با شروع تبدیل بارسا به بنگاه اقتصادی شروع کرد و سعی داشت مدیریت مالی خودرا که از بایرن الگو گرفتهبود، پیاده کند و ارتش کاتالان را تا حد یک بنگاه اقتصادی پایین آورد. ایبرا که خرید شکستخورده بارسا بود رفت تا جانشینی که تشابه بیشتری به اتوئو داشتهباشد، از والنسیا بیاید، داوید ویا که در جام جهانی خوش درخشیدهبود. بارسا امیدوارکننده بود و در لالیگا بیرقیب بود. در همان نیمفصل اول با خردکردن رئال مورینیو، قهرمانی لالیگا را تضمین کرد. با همه بحرانهایی که در آن فصل از سر بارسا و پپ گذشت، از جمله تبانی با "روبین کازان" روسیه و صحبتهای مورینیو بعد از نیمهنهایی معروف CL، ولی باز هم در یک فصل فوقالعاده قهرمان اروپا و اسپانیا شدند و فقط در فینال جام حذفی مغلوب رئالی با 4 دفاع و 5 هافبک دفاعی و یک وینگر که در نوک بازی میکرد، شدند. مسی برای سومینبار Ballon d’Or را برد و در لبه تاریخ قرار گرفت.
![](/uploads/editor/28/guardiola%20bayern5.jpg)
فاز سوم – 2012-2011
مورینیو هم نتوانست رقیب بارسای پپ شود. بارسای پپ میتاخت. یکی از دو FCB معروف، خوب پیش میرفت. اما این فصل مثل همیشه نبود. روسل برنامه خود را برای تبدیل بارسا به یک بنگاه معمولی خوب پیش میبرد، بنیاد مجهول قطر، مبدل به اسپانسر اصلی بارسا شد. یونیسف که روزی بارسا با افتخار آنرا به لباس خود آوردهبود، به پش پیراهن رفت و بنگاه اقتصادی بارسا رشد کرد. اما در فوتبال با همه تحسینها و تعریفها از این تیم و ستاره آرژانتینی و مربی جوانش، این تیم جذاب نبود. تکرار بهشدت در بازی این تیم دیده میشد. از همینرو بود که لالیگا را به رئال و اروپا را به چلسی واگذار کردند و دست آخر کوپا دل ری را از دستان "مارسلو بیلسا" ربودند تا بیجام نماندند. آنان ابتدا خوب آغاز کردند ولی بهوضوح مشخص بود که حتی خود بازیکنان هم انگیزهای برای تغییر سبک بازی ندارند. رئال را در کوپا دل ری حذف کردند و جام باشگاههای جهان را هم بهدست آوردند. در لالیگا رئال را در نیمفصل اول در سانتیاگو برنابئو بردند. اما این پایان ماجرا نبود، مورینیو راه بردن بارسا را آموختهبود، بارسا توانایی قبل را در مقابل رئال نداشت. رئال توانایی حفظ توپ را از بارسا گرفتهبود و بارسا که در میان انتخابهای پپ برای تاکتیک که عدهای آن را آینده فوتبال میدانستند، قرار داشت. 3-4-3 یا 3-3-4، مسئله ایناست!؟ گفتهشد پپ از قبل تصمیمبه جدایی داشت ولی اگر تصمیم داشت جدا شود چرا باید در حال تغییر ترکیب میبود. آیا کسی هست که تغییری را شروع کند و از قبل بخواهد همانرا نیمهتمام رها کند!؟ پپ نتوانست به آنچه میخواهد برسد و در جنگ روانی مغلوب استاد ماکیاولیست فوتبال، مورینیو شد. شاید اگر بارسا درگیر این معضل نشدهبود، سرنوشت بارسای فصل پیش چیز دیگری بود. بارسا در این فصل به چلسی باخت، به سبکی که همیشه پاشنه آشیل بارسا بوده و هست. سبکی که چلسی مورینیو در 2005 بنا نهاد (زمانیکه این روش بورس بود و لیورپول "رافائل بنیتز" بهخوبی از همین روش استفاده میکرد) و چلسی "گاس هیدینگ" در 2008، اینتر مورینیو در 2010 و درنهایت چلسی "روبرتو دیمتئو" در 2012، با توسلبه همین روش جلوی بارسا را گرفتند. دفاع اتوبوسی، در 3 بازی از 4 بازی بالا، تیمها 10 نفره شدهاند، به نظر شما عمدی در کار بودهاست. آیا 10 نفره شدن، بهترین روش برای توجیه همین دفاع اتوبوسی نیست!؟ نکته جالب حضور چلسی در 3 تا از این از همه اینها بگذریم بارسا و پپ نشان دادند در طول این همه سال نتوانستند روشی برای مقابله با این سبک پیدا کنند و همیشه در مقابل این روش بهزحمت میافتند. بزرگترین دستاورد فصل 2012-2011 برای بارسا، صعود مسی از لبه تاریخ و قرارگرفتن برفراز آن است.
گواردیولا بدون شک مربی بزرگیاست، بارسای گواردیولا در تاریخ باقی خواهدماند، هنوز هم رد پای او در بارسا بهوضوح دیده میشود. او به همه مدیریت بازی فوتبال را بهخوبی نشانداد. او به همه فهماند که برتری عددی در حمله و حفظ مالکیت توپ به چهکاری میآید. او به همه بازی پاک و برمبنای قدرت خود تیم را نمایاند. او در مقابل ستارهها، باشگاهها و فدراسیونهای بزرگی ایستاد. قصد زیر سوال بردن تیم ملی قدرتمند اسپانیا را ندارم ولی میتوان تیم قهرمان جهان را بارسای پپ بدون مسی و "ویکتور والدز" دانست. او خوب به جوانان میدان داد و باتجربهها را به اوج رساند. ویکتور والدز یکی از این بازیکنها بود، او پراشتباه بود ولی در دوران پپ به خوبی به اوج رسید. نمونه بازی آن نیمهنهایی معروف در برابر چلسی گاس هیدینگ، اگر مهارهای او نبود، شاید بارسا در زمین خودش قافیه را به هیدینگ باختهبود. با این همه آنچه باعث رفتن او از بارسا شد، سیاستهای مدیریتی، خستگی مفرط او و گرفتاریاش به روزمرگی در بارسا، شکست در جنگ روانی عظیم رئال و سرمربیاش و درنهایت فوتبال شکننده امروز است.
فاز چهارم – 16 ژانویه 2013
پپ گواردیولا با عقد قراردادی 3 ساله به بایرن مونیخ پیوست. میلان، چلسی، منچستر سیتی، بایرن مونیخ و در نهایت کشور کوچک قطر خواهان بهخدمتگرفتن او بودند. میلان در تصمیم خود جدی نبود و چلسی و منچستر شخصیت کافیرا جذب برای مربی تاریخساز نداشتند و قطر هم که نیازی به گفتن ندارد. قرارداد جوزف گواردیولا از جهات مختلفی برای او و بایرن برد-برد است. بایرن، همانند جایی که پپ از آنجا آمده به FCB معروف است. بایرن امیدوار است تا با ورود پپ به ناکامیهای اروپایی بایرن و فوتبال آلمان پایان دهد. بایرن میخواهد با آوردن پپ خود را سطح اول اروپا حفظ کند و قطعا گواردیولا که در گذشته اعلام کردهبود، تیکیتاکا را از آلمان به ودیعه گرفته و کاملش کرده به جایی واردشده که پراست از ستارههای نوظهور و جوان بسان همانجایی که او از آنجا آمدهاست.
منافع گواردیولا
قطعا منافع در این انتقال بیشتر از بایرن خواهد بود. گواردیولا به تیمی آمدهاست که از تیم اصلی خودش بزرگتر و باسابقهتر است و هنوز هم در ردهبندی اروپایی بالاتر از بارسا قرار دارد. بایرن، بارسا، اینتر و آژاکس، 4 تیمی هستند که تمامی جامهای اروپایی را کسب کردهاند. بایرن نماد و هویت فوتبال آلمان است. شاید در این قحطالرجالی که در مربیگری دنیای فوتبال وجود دارد، بایرن برای بهخدمتگرفتن پپ تلاش زیادی کرد ولی باز هم بایرن بزرگتر از پپ و هر مربی دیگری است.
- مدیران بایرن، تماما فوتبالی و فوتبالفهم هستند و همگی در دوران بازی افتخارات بیشتری نسبت به گواردیولا دارند. ازجمله: فرانس بکنباوئر[1]، اولی هوینس[2] و ماتیاس سامر[3] و ... باشگاه دیگری را میشناسید که این کادر مدیریتی را داشتهباشد!؟
- بایرن باثباتترین مدیریت فوتبالی حال حاضر را دارااست.
- بایرن و فوتبال آلمان نماد فِیرپلی مالی هستند که یوفا در پی آن است.
- فوتبال آلمان پرتماشاگرترین لیگ فوتبال دنیا است.
- فوتبال آلمان کانون پرورش جوانان در فوتبال دنیا است.
- داشتن ستارههای کافی و مناسب برای اهداف گواردیولا
- زیرساخت قوی بایرن برای رسیدن به هر هدفی
- وجود چالش جدید در جایی که کمتر کسی آنرا تجربه کردهاست.
منفعتهای بایرن
- حضور در سطح اول فوتبال دنیا
- قهرمانی در اروپا پس از 13 سال
- نزدیک شدن بایرن و فوتبال آلمان به فوتبال اسپانیا که در این سالها همیشه در مقابله با آن ناکام بودهاند، با پیوستن خاوی مارتینز و سپس گواردیولا
- استفاده از بار تبلیغاتی حضور این مربی بزرگ برای مطرح کردن بیش از پیش بوندسلیگا و فوتبال آلمان
آنچه مسلم است بدون شک مسئولان فوتبال آلمان برای این انتقال از بایرن درخواست کردهاند، مانند همان درخواستی که برای کمک به "بوروسیا دورتموند" داشتند و یا فروش استادیوم آلیانز آرهنا با پیشقسط تنها 1 یورو به بایرن، برای پیشرفت فوتبال آلمان صورت گرفت یا درخواست از سران بایرن برای جذب ستاره ناکام فوتبال آلمان "سباستین دایسلر" از "بایر لورکوزن"، برای پیشرفت بیشتر این ستاره در تیم حرفهای بایرن. آلمانها نشان دادهاند که به تیم ملی بیش از باشگاه اهمیت میدهند و باشگاهها در جهت پیشبرد اهداف ملی فعالیت میکنند.
![](/uploads/editor/28/guardiola%20bayern7.jpg)
آنچه مسلم است بایرن اینفصلرا باید با مربی کارکشته و باتجربه خود که سابقه قهرمانی اروپا با رئال را داراست سر کند و احتمال حضور یوب هاینکس در کنار گواردیولا، بسیار زیاد است. این مربی بهخاطر سابقه حضور در اسپانیا میتواند راهنمای خوبی برای پپ در بدو ورود به آلمان باشد. حضور گواردیولا در تیم حرفهای بایرن، که از حیث مدیریت در بالاترین سطح فوتبال اروپا قرار دارد، میتواند به نزدیکشدن و بینالمللی شدن فوتبال بایرن و آلمان کمک کند. مگرنه همین فصل هم با مربی کارکشته خود بد نتیجه نگرفتهاست و بهترین خط دفاع اروپا را دارا میباشد و در زمره بهترین خطوط حمله قرار دارد. اهداف فراباشگاهی این انتقال، بسیار مهمتر از اهداف و منافع بایرن بودهاست.
[1] بهترین لیبروی تاریخ فوتبال، مرد سال اروپا در 1972 و 1976 بهعنوان اولین مدافع، قهرمان جهان در 1974 بهعنوان بازیکن، نایب قهرمان جهان در 1966 بهعنوان بازیکن، قهرمان جهان در 1990 بهعنوان مربی و نایب قهرمان جهان در 1986 بهعنوان مربی و سوم جهان در 1970 بهعنوان بازیکن، قهرمان اروپا در 1972 بهعنوان بازیکن و نایب قهرمان اروپا در 1976 بهعنوان مربی، 3 بار قهرمان جام باشگاههای اروپا در سالهای 1974 و 1975 و 1976، قهرمان جام باشگاههای جهان در 1976، 5 بار قهرمان بوندسلیگا بهعنوان بازیکن در سالهای 1968 و 1971 و 1972 و 1973 و 1974 و 2 بار قهرمان بودندسلیگا بهعنوان مربی در سالهای 1993 و 1994 و ...
2 قهرمان جهان در 1974، قهرمان اروپا در 1972، 3 بار قهرمان جام باشگاههای اروپا در سالهای 1974 و 1975 و 1976، قهرمان جام باشگاههای جهان در 1976، 3 بار قهرمان بوندسلیگا در 1972 و 1973 و 1974 بهعنوان بازیکن و ...
3 مرد سال اروپا در 1996 و دومین مدافعی که پس از بکنباوئر این جایزه را برد، قهرمان اروپا در 1996، قهرمان جام باشگاههای اروپا در 1997، 2 بار قهرمان بودندسلیگا بهعنوان بازیکن و یک بار قهرمان بودندسلیگا بهعنوان مربی در 2002 و عنوان جوانترین مربی فاتح بوندسلیگا با 35 سال سن و ...