طرفداری- روی کین با حضوربه عنوان کارشناس در برنامه بی بی سی در پی شکست منچستریونایتد در برابر آرسنال و حذف از جام حذفی، از شرایط باشگاه خود در آینده سخن گفت. کین درا ین برنامه گفت: "فن خال با انتقاداتی مواجه خواهد شد که شما انتظار آن را خواهید کشید. اما او هنوز یک فصل را هم در این باشگاه نگذرانده است. به این مرد فرصت دهید. بگذارید دو یا سه سال در باشگاه بماند. آن ها باید به مویس هم این زمان را می دادند که البته این کار را نکردند، اما بیایند و اشتباه مویس را در قبال فن خال تکرار نکنند. چه کار می خواهند بکنند؟ دوباره تغییر ایجاد کنند؟ آن ها هم اکنون در حال باز سازی تیم خود هستند. البته باید گفت که حضور نداشتن منچستریونایتد در جمع چهار تیم برتر لیگ یک فاجعه خواهد بود."
این صحبت ها از کین به حد کافی معقول، قانع کننده و مستدل بودند. البته این صحبت ها تنها به کین وابسته نیستند و بسیاری با او در این باره هم عقیده اند. اما بخشی از صحبت های کین جای تامل دارد. او گفت: " آن ها هم اکنون در حال باز سازی تیم خود هستند." اما این جمله جای پرسش دارد. چرا دقیقاً پس از اینکه آن ها 20 سال به عنوان پادشاه انگلستان شناخته می شدند باید بازسازی شوند؟ چگونه یک ماشین موفقیت، پس اینکه 20 سال موفقیت، پول، استعداد و شهرت را به تیم داد، تنها با تغییر یک مربی از کار می افتد.
جایگزین کردن سرالکس فرگوسن قطعاً هیچگاه کار آسانی نبوده است. او در یک ربع قرن، شخصیت خود را به الدترافورد و باشگاه داد و به هر خواسته ای که در باشگاه می خواست رسید. اما او تیم را درحالی ترک کرد که قهرمان لیگ برتر شده بود، وضعیت تیم جوانان در شرایط خوبی بود، کرینگتون در شرایط خوبی قرار داشت و ارتقا داده شده بود و البته حساب بانکی منچستریونایتد با مبلغ 150 میلیون پوند پر شده بود، پولی که دیوید مویس احتمالاً هیچگاه در زندگی خود ندیده بود و هرگز هم نخواهد دید. در فصل اول - که البته به آخرین فصل مویس در یونایتد نیز تبدیل شد - او کاملاً تیم فرگوسن را در زمین قرار نداد. البته باید اشاره کرد که یونایتدِ فصل قبل، کاملاً نیز خالی از نشانه های فرگی نبود. بلکه به نظر می رسد که اتفاق برعکسی رخ داده است. بنابراین وقتی که یونایتد در بالاترین سطح مربی گری به دنبال خرید است، چرا یک مربی نمی آید و همه چیز را مانند گذشته ادامه نمی دهد؟ چرا ناگهان با یک پروژه بازسازی 2-3 ساله روبهرو می شویم؟
هرکسی نیز که ادعا می کند ادامه کار مانند گذشته انجام نشدنی و غیر واقعی است، بهتر است نگاهی به تاریخ اخیر چلسی داشته باشد. آیا چلسی زمانی که ژوزه مورینیو در سال 2007 آن ها را ترک کرد، به یک باره افت کرد؟ نه. در کنار این ها، آن ها 7 مربی را پس از ژوزه تغییر دادند، از جمله آورام گرانت و آندره ویاش بواش، مربیانی که قبل از دی متئو بهه عنوان سرمربی چلسی شناخته می شدند و پس از آن ها، چلسی همراه با دی متئو به عنوان اولین باشگاه لندنی که در لیگ قهرمانان اروپا قهرمان می شود، شناخته شد. در کنار این ها، چلسی در سال 2013 به عنوان قهرمانی لیگ اروپا رسید و در فصل 2009/10 موفق شد همراه با کارلو آنچلوتی، سرمربی کنونی رئال مادرید به قهرمانی لیگ برتر برسد. در میان سال هایی که مورینیو در چلسی نبود، آن ها تنها در یک فصل کار خود را خارج از تاپ فور (چهار تیم بالای جدول) به اتمام رساندند، که اتفاقاً در همان سال قهرمان لیگ قهرمانان اروپا شدند و لطمه ای به روند حضور آن ها در لیگ قهرمانان اروپا نزد. میراثی که مورینیو برای چلسی به جا گذاشته بود، تا زمان بازگشتش به چلسی باقی ماند و شاید تنها چیزی که چلسی، با رفتن او از دست داد، شخصیت منحصر به فرد او بود، نه موفقیت ها و افتخارات او. چلسی در زمان غیبت مورینیو، هرگز دچار مشکلی که یونایتد شد، نشد و حالا نیز با مورینیو، دوباره به بالاترین نقطه ممکن دست یافته است.
در اینجا سوالی که مطرح است، این است که مورینیو چگونه توانسته است، در سه سال، چنان پایه ریزی قدرتمندی را داشته باشد که باشگاه هیچگاه در طی سال های غیبت او، به مشکل نخورد و در عوض، فرگوسن چگونه نتوانسته است در طی بیشتر از بیست سال و دو دهه، کاری کند که یونایتد بتواند با شرایط پس او کنار بیاید. برای اینکار، باید نگاهی موازی داشته باشیم به دوران حضور فرگوسن و مورینیو در منچستریونایتد و چلسی؛ زمانی که مورینیو به چلسی آمد، این تیم به نوعی کامل بود و از نظر مالی، چلسی می توانست به هر خواسته مورینیو پاسخ مثبت دهد. این درحالی است که یونایتد در سال 1986، یک تیم بحران زده بود که فرگوسن ابتدا باید آن را از نو می ساخت و برای این کار باید زمان زیادی را صرف می کرد. اما حتی اگر بگوییم فرگوسن تا سال 1999، که یونایتد در نقطه اوج قرار داشت درحال ساختن تیم بوده است، بنابراین او 14 سال دیگر را فرصت داشت و این زمان نسبت به زمان سه ساله حضور مورینیو در چلسی، بسیار بیشتر است.
اگر پاسخ شما به سوالات بالا این است که مورینیو یک نابغه است، که البته شاید هم واقعاً نابغه باشد، سوال بعدی این است که یونایتد چرا پس از رفتن فرگی، به شکل مستقیم سرمربی رئال مادرید را برای کار در منچستریونایتد انتخاب نکرد؟ بر همگان آشکار بود که مورینیو درحال گذراندن آخرین فصل خود در رئال مادرید بود و او می توانست جایگزین فوق العاده خوبی برای فرگوسن باشد. نکته دیگر که بر هیچکس پوشیده نیست، علاقه مورینیو به فرگوسن و منچستریونایتد است؛ قطعاً در صورت یک اشاره، امروز مورینیو می توانست روی نیمکت منچستریونایتد حضور داشته باشد. اما یونایتد به مورینیو علاقه مند نبود و این علاقه مند نبودن، می تواند دلایل زیادی داشته باشد که هم اکنون موضوع بحث ما نیست.
گفته می شود مورینیو فردی با اعتماد به نفس بالاست که تیم های متفاوتی را دارد؛ چیزی که کمی از آن نیز در مورد فن خال دیده می شود. می گویند چلسی حوصله سر بر، خسته کنند و تدافعی فوتبال بازی می کند و هواداران یونایتد هیچگاه به این سبک از بازی راضی نمی شوند. اما هم اکنون آن ها مجبورند با فن خال این موضوع را تجربه کنند و راضی و قانع هم باشند. موضوع دیگر در مورد مورینیو این است که او قرارداد هایی چهار ساله یا پنج ساله امضا می کند و مانند فرگوسن، برای یک ربع قرن در یک باشگاه نمی ماند. این درست است، اما قطعاً او بیشتر از مویس در یک باشگاه می ماند (اشاره به حضور 10 ماهه مویس در یونایتد) و دست آوردهای بسیار بیشتری را نیز دارد. بنابراین تنها علتی که می تواند برای عدم حضور مورینیو در سال 2013 بر روی نیمکت یونایتد آورد، عدم موافقت مدیران ارشد یونایتد بود. گلیزرهای آمریکایی دوست نداشتند با مربی ای کار کنند که سبک خاص خود را دارد و البته خوب هم خرج می کند. مویس فردی قانع بود و زیاد به دنبال خرج کردن نبود و این موضوع به مذاق مدیران باشگاه بیشتر خوش می آمد، هرچند آن ها فصل بعد مجبور شدند با آوردن فن خال، بسیار بیشتر از آنچه هرکسی فکرش را می کرد خرج کنند.
این موضوع که فکر کنید، پس از فرگوسن کسی پیدا می شود که برای مدتی طولانی در یک باشگاه بماند، کمی غیرقابل درک و غیر واقعی است. چرا که فوتبال از دهه 80 تا کنون دچار تغییرات زیادی شده است. آمدن فن خال نیز تنها باعث پر شدن شکاف های یونایتد شده است و این موضوع که فکر کنیم، مرد 63 ساله با آمدن به الدترافورد و انگلستان درحال بازسازی یک امپراتوری از دست رفته است، باوری کاملاً غلط است. چیزی که کین در شب شکست یونایتد در برابر آرسنال به آن اشاره کرد.
آیا اگر فن خال دو یا سه سال در یونایتد بماند، این باشگاه مانند یک محصول کامل شده است؟ فعلاً که به نظر می رسد او از شاخصه هایی مانند صبر و فوتبال بر پایه مالکیت که توسط فرگوسن گاهی اوقات در اروپا استفاده می شد، را در برابر ساندرلند و برنلی اجرا می کند. همچنین او هیچ برنامه ای برای حملاتی که همگان از یونایتد سراغ داشتند ندارد، تنها کاری که او انجام می دهد، نگه داشتن توپ در خط هافبک و تصمیم گیری برای یک حرکت تهاجمی است. در واقع تیم فن خال در زمانی که توپ را در اختیار دارد، به یک باره تصمیم به انجام کاری می گیرد که حریف را غافلگیر کند. دقیقاً مورینیو نیز در چلسی همین کار را انجام می دهد، اما با تفاوتی بسیار گسترده تر و بیشتر. بازی تیم های او بسیار داینامیک تر و پویا تر از بازی تیم های فن خال هستند. شاید گفتن این موضوع که مورینیو بازیکنان بهتری را در اختیار دارد، بهانه خوبی باشد. اما دلیل اصلی این است که مورینیو در فصل نقل و انتقالات، هوشمندانه تر خرید می کند و می داند که به دنبال چه بازیکنی است.
با تمام این گفته ها اما، فن خال همچنان نیازمند زمان است و یونایتد احتمالاً دوباره نیاز به یک تغییر را نخواهد داشت. اما نباید این سوءتفاهم نیز پیش بیاید که یونایتد پس از دو یا سه سال، مانند گذشته هر فصل قهرمان می شود و هواداران خود را به وجد می آورد. یونایتد همچنان مشکلات زیادی را دارد. فن خال در خط دفاعی بیشتر از آنچه که فکرش را بکنید مشکل دارد. او در یونایتد، دو فصل نقل و انتقالات را پشت سر گذاشت و هیچ کاری برای بهتر شدن وضعیت دفاعی خود نکرد. بدون درست شدن وضعیت خط دفاعی نیز، هیچ تضمینی برای ساختن بقیه تیم نیست. اگر این یک روند نو سازی برای یونایتد است، تا کنون چیزی که مشخص است، عدم پیش رفتن برنامه هاست و هیچ تضمینی وجود ندارد که این روند، با سلامت و موفقیت کامل به پایان برسد.