طرفداری- به واقع وزیر فرهنگ دوست و دانشگاهی ما اصطلاحات جدیدی را به دایره تعریف مربیان وطنی وارد کردند. دل انسان کباب می شود از این همه«اجحاف» به تربیت کنندگان فرهنگی ما که در بینشان فیلسوف و مورخ و شاعرمسلک و معلم و عارف و هنرمند هم کم پیدا نمی شود. بعضی از این زحمتکشان نیز در عرصه طنز و کمدی مشغول به کار هستند و مثلا بلدند با پشه های استادیوم ها شوخی کنند و یا بازیکن خارجی حریف را آدمخوار صدا بکند. البته خود وزیر ورزش هم دلخوشی از اجنبی ها ندارد. مگر نه این که به قول خودشان یک عده «ویچ بنجل» تو این فوتبال آمده اند و کار عزیزان فرهنگی ما را گرفته اند. خب وقتی رایکوف، بلاژویچ ، ایویچ ، کرانچار و اسکوچیچ بنجل باشند حتما آن خارجی هم «آدمخوار» است.
ما تا دیروز فکر می کردیم مربیگری کار چندان سختی نیست و به واسطه برادری با یک سرمربی هم می توان به این جرگه پیوست و یا فکر می کردیم مثلا قرارداد سرمربی سابق پرسپولیس شبیه قرارداد ترکمنچای است. ولی حالا متوجه شدیم برای هشت بازی دو میلیاردی خرج بشود که قفقاز از ایران جدا نمی شود. کجای دنیا با اسطوره هاشون اینگونه تا می کنند؟ کار فرهنگی مهم است که مربیان ما دارند. یکی شعر حافظ می خواند، یکی از مصدق و هدایت مثال می زند و آن چنان تاریخش خوب است که می تواند مخالفانش را کوفی و عمروعاص بخواند، دیگری وظیفه دارد که ضد همه مربیان خارجی صحبت کند مگر نه این که نقش معلمان ما هم آگاه سازی از خطر اجانب است؟ یکی هم این وسط به اتهام نشر اشاعه اکاذیب به زندان می افتد، اما آن قدر کار فرهنگی درست کرده که که برایش نامه نگاری بشود که از زندان بیرون بیاید. ما همه این مدت ابلهانه فکر می کردیم در پشت این همه زیرتوپ زدن ها و فوتبال مستقیم فقر فوتبالی بیداد می کند . اما به واقع ما «مو» می دیدیم و وزیر ورزش«پیچش مو»، حالا اگه توپ ها که گل نمی شود وزیر ورزش که به قول خودش «نمی تواند توپو گل کنه» به واقع کار فرهنگ سازان ایشان هم نیست. آن ها وظایف مهم تری دارند.