طرفداری - با وجود همه انتقادات و ایرادات وارده به کار کارلوس کیروش، که در جای خود کاملا قابل بحث و بررسی هستند، اما باید اذعان کنیم که مرد پرتقالی مربی بزرگ و باهوشی بوده و کارنامه قابل قبولش او را در جایگاهی خوب قرار می دهد. پس با وجود قبول همه اشکالات وارده، می توانیم درس هایی هم از روش کار او و تجربیات این بازیها بگیریم که مسلما می تواند مفید باشد.
به ذهن ها حکومت کن - شاید بتوانیم بگوییم که حتی منتقدان کیروش هم نمی توانند از پختگی عملکرد او در مسائل روحی و روانی، چه در مورد بازیکنان تیم و چه در مقابل مربیان حریف و حتی داوران، به سادگی بگذرند و این توانایی او را کتمان کنند. نمونه هایی مثل برخورد او با مربی تیم ملی کره و داور استرالیایی بازی ایران عراق کاملا بر این توانایی او صحه می گذارند. او نه تنها فشار را از روی خودش و تیم بر می دارد بلکه این فشار را به دوش حریفان می اندازد و تمرکز آنها را به هم میریزد و یا داور را مجبور می کند تا صحنه های مشکوک را به راحتی به سود تیم ملی ما سوت بزند. این برخورد او در کنار ویژگی های دیگری که خواهیم گفت باعث شد تا تیمی متحد و یکپارچه در اختیار داشته باشیم.
در طول تورنمنت اوج بگیر - مسلما موفقیت در یک تورنمنت یک یا دو ماهه رفتاری کاملا متفاوت با رقابت های دیگر را می طلبد. شما می توانید با 60% توانایی ها و آمادگیتان وارد تورنمنت شوید و اگر در قرعه کشی هم کمی خوش شانس باشید، تا مراحل بالا پیش روی کنید و در رقابت های پایانی به 100% آمادگیتان برسید. این استراتژی را ایتالیایی ها بهتر از همه اجرا می کنند و در اکثر تورنمنت ها با این شیوه کار را شروع کرده و بیشتر قهرمانی هایشان را مدیون این سبک مدیریت تیم هستند.
برد ها به حساب می آیند - در مورد سبک بازی نمی شود به کارلوس کیروش خورده گرفت. او با تفکر پیروزی طلبانه و نتیجه گرا در فوتبال مبتنی بر مسائل مالی اروپا پرورش یافته و بدون در نظر گرفتن هرگونه مسئله ای مثل زیبایی و یا هیجانات دیگر، تنها به برد فکر می کند. البته او ذاتا به بسته نگه داشتن دروازه تیم اهمیت می دهد و این را در هر تیمی که مربیگری اش را به عهده داشته نشان داده، او حتی در تیمی مثل رئال مادرید که هوادارانش با کمتر از 3 گل راضی نمی شوند و می خواهند تیم را همیشه در زمین حریف بینند هم همین شیوه را پیاده کرد و شاید به همین دلیل دوران حضورش در سانتیاگوبرنابئو طولانی نشد. در تیم ملی ایران، ولی، می توانیم بیشتر او را برای اتخاذ چنین شیوه ای محق بدانیم. با اینکه علاقه به بازی تهاجمی در اکثر هواداران فوتبال ایران نهادینه است اما از لیگی که گاهی میانگین کمتر از یک گل در هفته را ثبت می کند انتظار دیگری نمی توان داشت. با طرح بازی که از روزهای ابتدایی، کیروش برای تیم ما در نظر گرفت و به مرور زمان آن را به مرحله کمال رساند حالا ما تیمی را در اختیار داریم که با برنامه دفاع می کند و حداقل در این فاز کم نقص عمل می کند.
مرداول باش،تابوها را بشکن - شاید لج بازی، شاید باند بازی و شاید فشار های افرادی خاص، اما به هر حال کیروش به ما نشان داد که پای حرفش می ایستد و وقتی تصمیمی را گرفت دیگر به ندرت آن را عوض می کند. شاید این اخلاق او گاهی هم مضر باشد، اما در مقابل مایی که قانون گریزی و پا در میانی را همیشه راه حلی دم دستی می بینیم، مخصوصا در فوتبالمان، شاید منفعتش بیشتر از ضررش باشد. این برخورد کیروش با مسائل باعث شد کمتر بی نظمی را در تیم ببینیم و بازیکنان قبل از انجام هر کاری و یا زدن حرفی، به عواقب آن فکر کنند و امیدی به حل و فصل امور نداشته باشند.
تیم بساز، این تیم است که بازی می کند - اینکه در این رقابت ها ما یک تیم، به معنای واقعی بودیم واقعیتی است که کمتر کسی می تواند آن را کتمان کند. این تیم بودن نه تنها در موضوعات عینی ای مثل خوشحالی های بعد از گل و یا یکدستی نیمکت تیم، بلکه در حضور چرخشی بیشتر بازیکنان در بازی ها هم قابل مشاهده بود. البته یک چرخش منطقی و بر پایه شرایط روحی و جسمی بازیکنان خودمان و شرایط بازی و تیم حریف. می توان به راحتی گفت که تیم ملی ما در این سال ها متکی به هیچ بازیکنی نبوده و در هر شرایطی جانشینان قابل قبولی به تیم راه یافته اند و توازن را در تیم حفظ کرده اند. با اینکه عده ای به ترکیب جوان شده تیم در بازی مقابل امارات ایراداتی را وارد می کنند اما از جهاتی می توان از آن چینش دفاع کرد. برای بازی ای که تاثیری در صعود ما نداشت و در هوای شهر بیریزبن که به اذعان گزارش های ارسالی از آنجا بسیار گرم و شرجی بود، شاید کاروس کیروش بهترین انتخاب ها را کرد. با آن ترکیب متفاوت ما اهداف مختلفی را نشانه رفته بودیم. هم استراحتی به بازیکنان تاثیر گذارمان دادیم و هم شرایط همخوانی با فشار بازی ها را برای بازیکنانی که کمتر بازی کرده بودند فراهم آوردیم. تجربه ای که می توانست در ادامه تورنمنت به درد ما بخورد. یک ترکیب جوان شده توانست پا به پای اماراتی ها بدود و انرژی جوانی اش را صرف تحمل فشار کند. شاید اگر ما در همان 60 دقیقه ابتدایی نتیجه می گرفتیم کیروش مجبور به تغییر در ترکیبش هم نمی شد و حتی ممکن بود به بازیکنانی مثل انصاری فر هم بازی برسد. آن ترکیب متفاوت با توجه به این دیدگاه و مسلما نه برای کسب دومی جدول به میدان رفته بودند. در واقع 3 بازی مقدماتی ما در جام ملت ها، نقش بازی های تدارکاتی نداشته مان را بازی می کردند و کیروش به درستی از آنها بهره می برد.
شکم سیر نباشیم - هیچوقت نباید شکم سیر بود. حتی اگر با 3 گل هم از حریف پیش هستیم نباید موقعیت ها را به سادگی از دست دهیم، چه برسد به اینکه تنها یک گل زده باشیم یا در دقایق پایانی بازی که مساوی هستیم باشیم. مسلما با زدن هر گل و بهبود برتریمان می توانیم آسوده تر و با تمرکز بهتر بازی کنیم. نکته دیگر که کاملا هم واضح است ضعف شدید ما در زد حملات بود. تیمی که به خوبی و نظم ما می تواند دفاع کند و فشرده شود چرا نباید یاد گرفته باشد در زمان مناسب به سرعت باز شود و با کمترین بازیکنان و ضربه به توپ، روی دروازه حریف ایجاد خطر کند؟!
بازی های فشرده، تجربه و تمرکز - ضعف دیگر ما کمبود تجربه بین المللی است. ما در این فوتبال آشفته مان بیستر المان های یک فوتبال حرفه ای را نداریم اما در این بین شاید سهل الوصول ترین ضعفی که ما می توانیم رفعش کنیم همین تجربه است. کمی که منصف باشیم در می یابیم که کیروش به دو دلیل عمده به سراغ بازیکنان دورگه لایق و لژیونرها رفت و ترجیح بیشتری به استفاده از آنها داشت. شاید کاتالیزوری بهتر از تجربه بازی های بزرگ و فشرده برای ارتقاء سطح بازی ما وجود نداشته باشد. ما همیشه نشان دادیم که همه کمبود ها را با غیرت و استعداد هایمان کمرنگ می کنیم. البته تجربه بین المللی در اردو های ترکیه و دوبی و ارمنستان خلاصه نمی شود و مسلما بازی های بزرگ و تنه به تنه شدن با حرفه ای ها تنها راهیست که می توانیم خود را آماده رقابت های فشرده و پر فشار کنیم. در این بین نباید از دانستن زبان هم بگذریم، یقینا ارتباط مستقیم مربی با بازیکنانش بهترین روش انتقال حس و خواسته مربی است و این هم نکته دیگری بود تا کیروش علاقه مند به استفاده بیشتر از خارج رفته ها باشد.
این چپ پاهای نفرین شده - شاید بعد از معمای "وُی نیش" بزرگترین سوالی که ذهن بشر را مشغول کرده و تا به امروز پاسخی برایش پیدا نشده، عدم موفقیت بازیکنان چپ پا در زدن پنالتی باشد. اینکه چطور ممکن است بازیکنی مثل هوندا که از فواصل 20 و 30 متری و با وجود چند بازیکن در دیوار دفاعی مقابلش، توپ را به گل تبدیل کند، اما نتواند از 11 متری و بدون هیچ مزاحمی پنالتی اش را گل کند!! همه بازیکنان ما، حتی آنهایی که پنالتی هایشان را از دست دادن، قابل ستایش هستند و هیچکس نمی تواند آنها را شماتت کند. اما هیچوقت پایانی بر افسوس شکست در ضربات پنالتی نیست. مسلما اگر خاویر آگیره باز هم بخواهد لیستی برای پنالتی زن های تیمش بدهد کیسوکه هوندا را در آن جای می دهد اما مطمئنا ژاپنی ها هم مثل ما شوک حذف در پنالتی ها را فراموش نمی کنند.
به هر حال این رقابت ها هم برای ما به اتمام رسید و با شروع لیگ برتر ما می مانیم و حواشی و استادیوم های خالی و مصاحبه های جنجالی و دست های پشت پرده. اما تجربه ای که پورعلی گنجی، وریا غفوری، وحید امیری و سردار آزمون در این رقابت ها به دست آوردند در آینده می تواند راه گشای ما باشد و اگر روند تغییر در ترکیب تیم ملی به همین شکل ادامه پیدا کند و بازیکنانی مثل امید ابراهیمی و سروش رفیعی و .... هم بتوانند خود را برای حضور در ترکیب ثابت تیم تحمیل کنند مطمئنا ما در آینده تیم ملی جوان تر و قدرتمند تری در اختیار خواهیم داشت. در هر صورت لیوان ما بعد از جام ملت ها آنقدر ها هم خالی نبود و بدون هیچگونه حمایت و یا انتقادی از کادر فنی و بازیکنان تیم، تنها نیم نگاهی به آب درون لیوان کردیم. با اینکه آینده پیش رو به سختی نوری برای دلگرمی ما نشان می دهد اما ما همیشه به آینده امیدوار می مانیم.
* نسخه خطی وُینیش برگرفته از نام صاحب آمریکایی آن است که در سال 1912 میلادی این کتاب خطی را به دست آورده است. این کتاب، 240 صفحه دارد و به خطی کاملا نامعلوم و نامشخص نوشته شده است.